Page 160 - Sepehr23- 2 low
P. 160

‫اتاق بازرگانی‪ ،‬صنایع‪،‬‬
                                                                                                               ‫معادن و کشاورزی کرمان‬

‫وابســته و به‌طــور متقابــل نیازمنــد یکدیگرنــد‪.‬‬      ‫پرسشــی کــه در طــی آن مطــرح می‌شــود ایــن‬          ‫گاه به‌نوعــی «خیــر عامــه» تبدیــل می شــود‬
‫ایــن پدیــده اجتناب پذیــر‪ ،‬ســیال و نســبی بــا‬       ‫اســت کــه چگونــه اعتمــاد شــخصی بــه اعتمــاد‬       ‫کــه مبنــای اعتمــاد ســایر افــراد جامعــه قــرار‬
‫ه ‌مفکــری‪ ،‬همیــاری و هماهنگــی داوطلبانــه و‬          ‫اجتماعـی تبدیـل می‌شـود؟ وی در پاسـخ بیـان‬             ‫می گیــرد‪ .‬از آنجــا کــه ایــن ســرمایه ظــرف‬
‫حضــور ارادی شــهروندان در انجــام وظایفــی کــه‬        ‫مـ ‌یدارد کـه اعتمـاد اجتماعـی در جوامـع مـدرن‬         ‫مدت هــای مدیــدی شــکل گرفتــه‪ ،‬برخــاف‬
‫در حیطه هــای گوناگــون مناســبات فرهنگــی‪،‬‬             ‫پیچیــده از دو منبــع مرتبــط یعنــی هنجارهــای‬        ‫ســرمایه های متعــارف از بیــن نمــی رود‪ .‬اعتمــاد‬
‫مذهبـی‪ ،‬اجتماعـی‪ ،‬اقتصـادی و سیاسـی پیـش‬                ‫معاملــه متقابــل و شــبک ‌ههای مشــارکت مدنــی‬        ‫اجتماعـی برخـاف اعتمـاد فـردی‪ ،‬از شـبکه های‬
                                                        ‫ناشــی می‌شــود‪ .‬اعتمــاد بــه همــان انــدازه کــه‬    ‫موجـود در امـور اجتماعـی‪ ،‬مدنـی و هنجارهـای‬
  ‫روی افــراد قــرار می گیــرد‪ ،‬شــکل می گیــرد‪.‬‬        ‫یــک نگــرش شــخصی اســت‪ ،‬یــک دارایــی‬                ‫روابــط متقابــل ناشــی می شــود‪ .‬حــق کنتــرل‬
‫انســجام یــا همبســتگی اجتماعــی معمــولاً‬             ‫ضـروری اجتماعـی نیـز هسـت‪ .‬افـراد قادرنـد بـه‬          ‫رفتــار و اعمــال فــرد‪ ،‬صرفــ ًا از آن وی نبــوده‪،‬‬
‫مفهومـی را می رسـاند کـه بـر پایـۀ آن در سـطح‬           ‫همدیگـر اعتمـاد کننـد و ایـن بـه دلیـل هنجارهـا‬        ‫بلکـه ب ‌هطـور جمعـی از سـوی جامعـه ای کـه در‬
‫یـک گـروه یـا یـک جامعـه‪ ،‬اعضـا بـه یکدیگـر‬             ‫و شــبک ‌ههای اجتماعــی اســت کــه عملشــان در‬         ‫آن قــرار دارد بــر وی اعمــال می شــود؛ علــت آن‬
‫وابسـته اند و به‌طـور متقابـل نیازمنـد یکدیگرنـد‪.‬‬                                                              ‫عمدتـ ًا ایـن اسـت کـه ممکـن اسـت ایـن اعمـال‬
‫انســجام اجتماعــی همچنیــن نوعــی احســاس‬                               ‫چارچــوب آ ‌نهــا قــرار م ‌یگیــرد‪.‬‬  ‫بـر دیگـران نتایـج ناخواسـته ای را تحمیـل کننـد‪،‬‬
‫ارتبــاط‪ ،‬گرایــش و تعامــل بــا دیگــران اســت و‬                                          ‫انسجام اجتماعی‬      ‫عواقبــی کــه نمی تــوان در جامعــه مبادلــه آن هــا‬
‫منظــور از آن احســاس مســئولیت متقابــل بیــن‬
‫چنـد نفـر یـا چنـد گـروه اسـت کـه از آگاهـی و‬           ‫انســجام واژه ای اســت کــه نوعــی هماهنگــی‬                                     ‫را تحــت کنتــرل درآورد‪.‬‬
‫اراده برخـوردار باشـند‪ .‬انسـجام اجتماعـی در ایـن‬        ‫همــراه بــا نظــم را بــه ذهــن متبــادر می کنــد و‬   ‫اعتمــاد اجتماعــی ب ‌هعنــوان یکــی از اجــزای‬
‫معنــا در واقــع احســاس همبســتگی‪ ،‬پیونــد و‬           ‫در فارســی بــه معنــای یگانــه شــدن‪ ،‬یکتایــی و‬      ‫ســرمایه اجتماعــی موجــب تســهیل همــکاری‬
‫تعهـد عاطفـی اسـت کـه اعضـای جامعـه نسـبت‬               ‫یگانگـی کاربـرد دارد‪ .‬ایـن واژه به لحـاظ مفهومی‪،‬‬       ‫م ‌یشــود و هــر چــه ســطح اعتمــاد در جامعــه‬
‫بــه یکدیگــر دارنــد‪ .‬ایــن برداشــت از انســجام‬       ‫احسـاس مسـئولیت متقابـل بیـن چنـد نفـر یـا‬             ‫بالاتــر باشــد‪ ،‬احتمــال همــکاری هــم بیشــتر‬
‫کــه بــه برداشــت روان شناســان اجتماعــی‬              ‫چنـد گـروه اسـت کـه از اراده و آگاهـی برخـوردار‬        ‫خواهـد بـود‪ ،‬ضمـن اینکـه خـود همـکاری نیـز‬
‫از ایــن مفهــوم نزدیــک اســت‪ ،‬آن را عمدتــ ًا‬         ‫باشــند‪ .‬در واقــع ایــن مفهــوم دربردارنــده  یــک‬    ‫اعتمــاد ایجــاد می‌کنــد‪ .‬اعتمــاد نوعــی تمایــل‬
‫ب ‌هصــورت احســاس نزدیکــی عاطفــی بــا افــراد‬        ‫معنــای اخلاقــی اســت کــه متضمــن وجــود‬             ‫بــرای خطرپذیــری و ریســک در یــک متــن‬
‫دیگــر تعریــف می کنــد؛ امــا بــه نظــر می رســد‪،‬‬     ‫اندیشـه  یـک وظیفـه و یـا الـزام متقابـل اسـت‪.‬‬         ‫اجتماعــی اســت‪ .‬اعتمــاد انتظــاری اســت کــه‬
‫انســجام اجتماعــی مفهومــی فراتــر از احســاس‬          ‫همچنیـن یـک معنـای مثبـت از آن برم ‌یآیـد کـه‬          ‫در یــک اجتمــاع برخــوردار از رفتــار منظــم دارای‬
‫نزدیکـی یـا ارتبـاط عاطفـی بـا یکدیگـر باشـد و‬          ‫وابســتگی متقابــل کارکردهــا‪ ،‬اجــزا و موجــودات‬      ‫روابـط صادقانـه و مبتنـی بـر تعـاون برمی‌خیـزد‬
‫در واقـع می بایـد چیـزی باشـد کـه بـر ماحصـل‬            ‫در یــک کل ســاخت یافتــه را می رســاند‪ .‬بــه‬          ‫و مبنــای آن هنجارهــای مشــترک بیــن مــردم‬
‫ایـن احسـاس نیـز دلالـت کنـد؛ بـه عبـارت دیگـر‬          ‫زبــان جامعه شناســی‪ ،‬همبســتگی و انســجام‪،‬‬            ‫اســت‪ .‬اعتمــاد مســتلزم پیش‌بینــی رفتــار یــک‬
‫در معنــای قبــل‪ ،‬انســجام اجتماعــی بیشــتر‬            ‫پدیـده ای را می‌رسـاند کـه بـر پایـه  آن در سـطح‬       ‫بازیگـر مسـتقل اسـت و یـک عنصـر ناآگاهانـه و‬
‫همــان «وفــاق اجتماعــی» تصــور می شــود‪ ،‬در‬           ‫یـک گـروه یـا یـک جامعـه‪ ،‬اعضـای بـه یکدیگـر‬           ‫غیــر اختیــاری نمی‌باشــد‪« .‬شــما بــرای انجــام‬
‫حالــی کــه ایــن دو مفهــوم بــا یکدیگــر تفــاوت‬                                                             ‫کاری صرفـ ًا بـه ایـن دلیـل کـه فـردی یـا نهـادی‬
                                                        ‫اعتمـاد اجتماعـی شـکلی از سـرمایه اجتماعـی‬             ‫آن را انجـام خواهـد داد اعتمـاد نمی‌کنیـد‪ ،‬بلکـه‬
                                              ‫دارنــد‪.‬‬  ‫اسـت کـه جامعـه آن را در گـذر زمـان‪ ،‬ب ‌هتدریـج‬        ‫شـما تنهـا بـه ایـن دلیـل بـه او اعتمـاد م ‌یکنیـد‬
                                  ‫مشارکت اجتماعی‬        ‫و از طریـق تعامـات افـراد ب ‌هصـورت فـرد بـا فـرد‬      ‫کــه بــا توجــه بــه شــناختتان از خل ‌قوخــوی او‪،‬‬
‫واژه مشـارکت یـک کلمـه عربـی بـر وزن مفاعلـه‬            ‫بـه دسـت آورده و آن گاه ب ‌هنوعـی «خیـر عامـه»‬         ‫انتخا ‌بهـای او و توانایـی او حـدس م ‌یزنیـد کـه‬
‫اسـت‪ .‬مشـارکت به معنـای شـرکت دادن‪ ،‬انبازی‬              ‫تبدیـل می شـود کـه مبنـای اعتمـاد سـایر افـراد‬         ‫او انجـام ایـن کار را بـر خواهـد گزیـد»‪ .‬در جوامـع‬
‫کــردن و همی ‌نطــور بــه معنــای تعییــن ســود‬         ‫جامعـه قـرار می گیـرد‪ .‬از آنجـا کـه ایـن سـرمایه‬       ‫کوچــک و به‌هم‌پیوســته ایــن پیش‌بینــی بــر‬
‫یــا زیــان دو یــا چنــد تــن کــه بــا ســرمایه های‬   ‫ظــرف مدت هــای مدیــدی شــکل گرفتــه‪،‬‬                 ‫اســاس چیــزی انجــام م ‌یگیــرد کــه برنــارد‬
‫معیــن در زمان هــای مشــخص بــه بازرگانــی‬             ‫برخـاف سـرمایه های متعـارف از بیـن نمـی رود‪.‬‬           ‫ویلیامــز آن را اعتمــاد صمیمانــه م ‌ینامــد؛‬
‫پرداخته انــد آمــده اســت‪ .‬مشــارکت بــه معنــای‬       ‫اعتمــاد اجتماعــی برخــاف اعتمــاد فــردی‪ ،‬از‬         ‫یعنــی اعتمــادی کــه بــه آشــنایی نزدیــک بــا‬
‫سـهمی در چیـزی یافتـن و از آن سـود بـردن و‬              ‫شـبکه های موجـود در امـور اجتماعـی‪ ،‬مدنـی‬              ‫افــراد بســتگی دارد؛ امــا در جوامــع بزرگ‌تــر و‬
‫یــا در گروهــی شــرکت جســتن و بنابرایــن بــا‬         ‫و هنجارهــای روابــط متقابــل ناشــی می شــود‪.‬‬         ‫پیچیده‌تــر یــک اعتمــاد غیرشــخص ‌یتر و یــا‬
‫آن همـکاری داشـتن اسـت؛ بنابرایـن مشـارکت‬                                                                      ‫شــکل غیرمســتقیمی از اعتمــاد ضــرورت دارد‪.‬‬
‫اجتماعــی را می تــوان فرآینــد ســازمان یافته ای‬

                                                                                                                                                       ‫‪158‬‬

                                                                                                                                         ‫| شـماره ‪ | 23‬پاییز ‪| 1403‬‬
   155   156   157   158   159   160   161   162   163   164   165