عباس پرداختی
معاون تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی کرمان
دکتر عباس پرداختی، متولد 1347 در کرمان است که مدرک داروسازی عمومی را در مشهد و تخصص داروسازی صنعتی را در اصفهان گرفته است. او دو فرصت مطالعاتی در کشورهای اسکاتلند و سویس داشته و شش سال است که معاون تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی کرمان است؛ ضمن اینکه رتبۀ دانشگاهی او استاد است. دکتر پرداختی امیدوار است جزء گروهی باشد که با محصولاتی که دنبال اخذ مجوز برای تولید انبوه آنهاست، بتواند برای عدهای از همشهریان و هموطنان عزیز شغل ایجاد کند و محصولاتی که با تلاش او تولید خواهد شد، در حوزۀ سلامت مورد استفاده قرار گیرد. با دکتر عباس پرداختی، معاون تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی کرمان در خصوص فرهنگ کارآفرینی و موارد مربوط به گفتوگو نشستیم.
سختکوشی یا استعداد، کدامیک در ارتقای فرهنگ کار مؤثر هستند؟
آلبرت اینشتین، میگوید: «موفقیت انسان در کارها، ناشی از سختکوشی است» و درصد کمی را به استعداد ذاتی اختصاص میدهد که این فرهنگ در برخی کشورها نهادینه شده است؛ بهطور مثال شاخصهایی که ژاپن در این زمینه دارد، بسیار مشهور است و حتی برخی اوقات کارفرماها، بهزور ژاپنیها را به مرخصی میفرستند تا آرامش روحی و جسمی پیدا کنند، اما متأسفانه در کشور ما بهویژه در بخشهای دولتی، با مشکل زیادی مواجه هستیم و در اغلب نهادهای دولتی گذران زمان را مدنظر قرار میدهند تا اینکه به فکر پیشرفت، تولید و وضعیت اقتصادی باشند؛ بنابراین، باید روی سختکوشی تلاش بیشتری داشته باشیم. البته مؤلفههای دیگری هم تأثیرگذار است که در ادامۀ گفتوگو بیان خواهم کرد.
برای رفع این مشکل و نهادینه کردن سختکوشی چه باید کرد؟
باید از زیرساختهای اجتماع، یعنی پیش از دبستان، در آموزش تجدیدنظر اساسی داشته باشیم. بهطور مثال اکنون، اگرچه از همان ابتدا بچهها را اینگونه آموزش میدهیم و تشویق میکنیم که باقیماندۀ خوراکیها را در سطل زباله بریزند، اما بر این موضوع خیلی تأکید نمیکنیم؛ بنابراین، بچهها باقیماندۀ خوراکیها را در خیابان و کوچه رها میکنند و میگویند یکنفر است که این زبالهها را جمع کند، اما در ژاپن تمیز کردن مدارس بر عهدۀ دانشآموزان است و هر هفته دانشآموزان یک کلاس، مدرسه را بهطور کامل تمیز میکند که نهتنها در آموزش آنها خللی ایجاد نمیشود؛ بلکه فرهنگ سختکوشی و تعهد اجتماعی را آموزش میبینند. یا شنیدهاید که مسابقهای داریم که عدهای دور صندلیها میچرخند و تعداد صندلیها کمتر از بچههایی است که دور صندلیها میچرخند و در حین چرخیدن دور صندلیها، با صدای سوت، باید روی صندلیها بنشینند و فردی که روی صندلی ننشیند، از بازی خارج میشود، اما این بازی در فرهنگ ژاپن برعکس است، تعداد صندلیها بیش از تعداد بچههاست و هر صندلی که تکنفره باشد، از بازی خارج میشود؛ یعنی باید دونفر دونفر روی صندلیها بنشینند که در اینجا فرهنگ تیمی را کار میکنند؛ بنابراین، اگر از مراحل ابتدایی و آموزش و پرورش که زیرساخت اصلی آیندهساز هر جامعهای است، آموزشها را آغاز کنیم و به معلمها بهعنوان افرادی که الگوی رفتاری و آموزشی هستند، بهای بیشتری داده شود و بهترینها را ترغیب کنیم که به سمت آموزش و پروش بروند تا دانشآموزان با فرهنگ درست آموزش داده شوند، آیندۀ مملکت رو به بهبود خواهد بود.
متأسفانه الان در رقابت در کنکور، تمام تمرکز روی رشتههای تجربی است و همه بهدنبال این هستند که در یکی از سه رشتۀ پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی قبول شوند و پس از آن و همچنین بعد از اینکه رشتههای مهندسی هم پُر شد، به سمت رشتههای علوم پایه و علوم انسانی میروند؛ درحالیکه در این قسمت لطمه دیدهایم.
وقتی دو رئیسجمهور آمریکا تیمی را مشخص کردند که راهکار ارائه دهند تا آمریکا از نظر وضعیت اقتصادی و معیشتی پیشرفت داشته باشد و جامعهای مولد باشد، تأکید تیم مشاور -با اینکه مهندس رشتههای فنی بودند- بر این بود که در رشتههای علوم پایه سرمایهگذاری شود؛ بنابراین، باید در ساختارهای آموزش و پرورش تجدیدنظر شود، فرهنگ سختکوشی و کارآفرینی را -حتی پیش از دبستان- آموزش دهیم و در مسائل دیگر ازجمله از بازنشستهها استفاده کنیم. بازنشستهها، خود را از کارافتاده و از اجتماع جدا میدانند؛ درحالیکه ظرفیت کانونهای بازنشستگی در کارآفرینی و ایجاد ثروت و خلق مشاغل جدید، قابل مقایسه با ظرفیت افراد عادی نیست. تعداد زیادی کارمند داریم که پس از 30 سال کار، بعضاً تجربههای ذیقیمتی دارند و فقط به آنچه که تحت عنوان حقوق بازنشستگی پرداخت میشود، بسنده میکنند؛ درحالیکه کانونهای بازنشستگی باید به کانونهای کارآفرینی تبدیل شوند، معضل اصلی جامعۀ ما اشتغال است و برای اینکه به شعار سازمان جهانی بهداشت که: «انسان، محور توسعۀ پایدار است،» برسیم؛ داشتن یک شغل ثابت ضروری است که تمام اینها به سختکوشی و تأثیر عواملی مثل خلاقیت، نوآوری و اقتصاد مبتنی بر دانش برمیگردد.
فرهنگ کار و کیفیت زندگی کاری چه تأثیر متقابلی دارند؟
باید مقداری عمیقتر به این بخش بپردازیم. وقتی میگوییم فرهنگ کار، بخشی از فرهنگ کار، اخلاق حرفهای است که هر کس در کار و رشتۀ خودش تعهد دارد به آن عمل کند تا جامعهای بهتر داشته باشیم. در خیلی از شغلها بهطور مثال در شغل همکاران پزشک ما، تأثیر عملکرد و تعهد حرفهای در کار بهسرعت خود را نشان میدهد؛ بنابراین، ممکن است بیماری از بین برود و یا ممکن است بیماری زنده بماند و با کیفیت خوبی به زندگی خود ادامه دهد. در برخی از کارهای دیگر نیز مثل مهندسی، که سد طراحی میکند، این موضوع مورد توجه است. در سدسازی یکسری پیشمطالعاتی وجود دارد که باید با دقت انجام شود. متأسفانه مشاهدهشده در کشور سدی در مسیر رودخانهای بسیار پُرآب ساخته شده، اما چون محاسبات اشتباه بوده، وقتی سد آبگیری شده، به معدن نمک رفته، نمک را حل کرده و پشت سد، به مخزن آبشور تبدیلشده که نه میشود آن را تخلیه کرد؛ چراکه پاییندست را آبشور فرا خواهد گرفت و نه میشود تبخیر کرد؛ چون بهطور مستمر آب وارد دریاچۀ پشت سد میشود.
تمام این موارد به این برمیگردد که اخلاق حرفهای که بخش مهمی از آن به تخصص فرد برمیگردد، رعایت نشده است؛ بنابراین، اگر تمام آحاد اجتماع به فرهنگ کار توجه کنند و بدانند کارشان چقدر اهمیت دارد، قطعاً جامعهای بهتر خواهیم داشت.
اصطلاحی در طول جنگ جهانی دوم وجود داشت که: «چه کسی چتر من را بسته؟» این اصطلاح به نقل از خلبانهایی است که در جنگ جهانی با دشمن نبرد میکردند و به هر دلیلی مجبور بودند از هواپیما پایین بپرند که باز شدن چتر و زنده ماندن خلبان، به این بستگی داشت کسی که چتر را بسته، این کار را با دقت تمام انجام داده باشد؛ بنابراین، اگر کمترین بیدقتی در بستهشدن چتر انجام میشد، نابودی خلبان را که هزینۀ زیادی صرف آموزش او شده بود، در پی داشت. در جامعه هم به همین شکل است؛ اگر تکتک افراد ازجمله یک کارگر سادۀ ساختمانی بهدرستی کار خود را انجام ندهد، با یک زلزله ساختمان فرو خواهد ریخت؛ بنابراین، اگر فرهنگ کار و اجزای مرتبط با فرهنگ کار در یک جامعه لحاظ نشود؛ درنتیجه، جامعهای متشتت خواهیم داشت که همه، مشکلات را بهعهده دیگری میدانند. مثال بارز این موضوع، صنعت خودروسازی است؛ با وجود اینکه ما همزمان با کره جنوبی، خودروسازی را شروع کردیم، تنوع محصولات کرهای و مشکلاتی که در صنعت خودروسازی خودمان میبینیم، نشان میدهد در برخی زمینهها با شعارمحوری کار کردیم. البته در زمینۀ فناوریهای سلولهای بنیادین، نظامی و موشکی، چون کار با فرهنگ درست پیش رفته، نتایج ارزشمند است.
در سال 2018 در رشتۀ نانوفناوری در دنیا رتبۀ چهارم شدیم و این درحالی است که در سال 2017 رتبۀ هفتم بودیم؛ ضمن اینکه این پیشرفت فقط در زمینۀ تولید مقاله نیست؛ بلکه به مرحلهای رسیدهایم که محصولات نانو را به 30 کشور دنیا ازجمله کره جنوبی که از نظر فناوری جزء کشورهای پیشرفته است، صادر میکنیم. البته اگرچه عدد کوچک است و صادرات محصولات نانو در کشور هنوز به یک میلیارد دلار نرسیده، اما رو به رشد است و این اصطلاح وجود دارد که در کنار جهش علمی در حوزۀ نانو، به سمت جهش اقتصادی در حوزۀ نانو برویم تا برای عدۀ زیادی از فارغالتحصیلان شغل ایجاد کنیم؛ بنابراین، در اینجا فرهنگ کارآفرینی نزدیک به ایدهآل پیش رفته است و به این دلیل نزدیک به ایدهآل است که هزینهای که در کشورهای دیگر در زمینۀ نانو صرف شده، به نسبت هزینههایی که در ایران شده، بسیار اعتبارات بالایی بوده، اما محققان ایرانی و بهویژه جوانانی که در این حوزه فعال بودند، با حداقل امکانات و اعتبارات، به نتایج بسیار خوبی رسیدهاند.
تحلیل شما از رابطه بین فرهنگ کار و ثروت ملی چیست؟
مهمترین ثروت ملی در هر جامعهای نیروی انسانی است و این تعریف برای تمام جوامع صدق میکند. منابع زیرزمینی، منابع دریایی، محصولات کشاورزی و غیره، هیچکدام بهعنوان ثروت اصلی یک کشور محسوب نمیشود؛ اگرچه کمک میکنند تا یک کشور به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کند، اما برای پیشرفت همهجانبه، مهمترین ثروت، مغزها، استعدادها و توانمندیهای انسانی است که تأثیر کاملاً مستقیمی دارد.
سفری به مرکز پارک علم و فناوری شانگهای داشتم. در این پارک علم و فناوری، 20 تا 25 شرکت داروسازی محصولات مختلف تولید میکنند. با چند متخصص این شرکتها که عمدتاً فارغالتحصیلان آمریکا بودند، دربارۀ مهاجرت افراد متخصص صحبت میکردیم که میگفتند در گذشته افرادی که برای گرفتن تخصصهای هایتک و با فناوریهای بالا به کشورهای دیگر میرفتند، دیگر برنمیگشتند، اما الان، وضعیت معکوس شده و اغلب به این دلیل که همان امکانات رفاهی و تحقیق و توسعهای که در آمریکا وجود دارد، در چین نیز در اختیار آنها قرار میگیرد و هزینهها و آنچه که باید در جامعه بهعنوان بیمه، مسکن و بیمه عمر پرداخت کنند، در چین خیلی کمتر و تسهیلشده است؛ بنابراین، میتوانند در کشور خودشان با کمترین هزینه و بهترین کیفیت زندگی و کار کنند؛ بنابراین، ما نیز باید به مهاجرت مغزها توجه خاص داشته باشیم.
قبلاً از اصطلاح فرار مغزها استفاده میکردند، اما الان، از اصطلاح مهاجرت مغزها استفاده میکنند. مهاجرت مغزها، ممکن است خیلی مسئلۀ نامطلوبی نباشد؛ بهویژه اگر پس از اینکه افراد در کشور دیگری توانستند بار علمی و تکنولوژیک خود را افزایش دهند، به کشور خودشان برگردند و خدماتی ارائه دهند، اما پروفسور «زینکرناگل» که چندسال پیش نخستین برندۀ جایزۀ نوبل پزشکی بودند و به دعوت دانشگاه علوم پزشکی کرمان، در این شهر سخنرانی داشتند، میگفتند: «حتی در کشوری مثل سویس که جزء کشورهایی است که از نظر رفاه اجتماعی رتبههای اول تا سوم دنیا را دارد، روی مهاجران دانشگاهی اصلاً حساب نمیکنیم؛» چراکه تعلقخاطر این افراد بین دو کشور تقسیمشده، اما در ایران، همین حداقل را هم رعایت و استفاده نمیکنیم و بسیاری از افرادی که مهاجرت میکنند تا انتقال فناوری، شغل و کارآفرینی داشته باشند، نه خودشان تمایل دارند و نه ما برنامۀ دقیقی داریم که از این افراد استفاده کنیم. البته در چند سال اخیر معاونت علمی و فناوری رئیسجمهور تمهیداتی در این قسمت پیشبینی کرده برای اینکه از متخصصان ایرانی که در خارج کشور حضور دارند، در داخل کشور استفادۀ بهتری ببرند که این استفاده نه برای آموزش و پژوهش، بلکه برای انتقال فناوری و ایجاد شغل است که بخشی از محصولات نانو در کشور، توسط همین متخصصانی که به خارج کشور رفتهاند و بار علمی زیادی گرفته و برگشتهاند، تولید شده است؛ بنابراین، مهمترین سرمایۀ هر کشور، نیروی انسانی و قدرت خلاقیت، ابتکار، اختراع و دانشی است که افراد دارند و به هر شکل ممکن، باید به این موضوع توجه ویژه داشته باشیم و شرایطی را فراهم کنیم که امکان خدمت ایندسته از محققان در کشور وجود داشته باشد که متأسفانه شرایط بهویژه از سوی برخی دستگاههای اجرایی ازجمله امور مالیاتی و تأمین اجتماعی، به حدی سختگیرانه و تنگنظرانه است که بسیاری از افراد ترجیح میدهند ترک دیار کنند و بهجاهایی بروند که با تسهیلات بیشتری میتوانند در این حوزهها کار کنند.
مثال خیلی بارز این است که براساس «سیلیکون ولی» (Silicon Valley) آمریکا، در کشور امارات و شهر دبی، «نانو ولی» ایجاد کردهاند که مرکز تجمع شرکتهایی است که در حوزۀ نانو فعالیت میکنند. در این مرکز تسهیلاتی که در اختیار افراد قرار میگیرد، گاهی اوقات صفر درصد با دورۀ تنفس بسیار بالاست، اما در ایران بهترین تسهیلات که از طریق صندوقهای پژوهش و فناوری، پس از بازه یک تا یکونیمساله با سود هشت درصد پرداخت میشود، تسهیلات باید در بازه زمانی کوتاه برگردانده شود و اولین دستگاهی که به سراغ شرکت میآید، اداره امور مالیاتی است که قبل از هر حرکتی، باید دفتری مهروموم کنیم و به شکل فصلی، مرتب گزارش دهیم؛ درنتیجه، بسیاری از واحدهای تولیدی رو به تعطیلی و اُفول میروند و خیلیها ترجیح میدهند خود را درگیر ادارات کار، امور مالیاتی و تأمین اجتماعی نکنند و پولهای خود را جاهایی که متأسفانه تورمزاست، سرمایهگذاری کنند که به کشور آسیب جدی وارد میکند؛ بنابراین، ثروت ملی را که نیروی انسانی است، باید به هر شکل حفظ کرد و در کنار آن سایر منابع کشور از محیطزیست تا منابع معدنی، زیرزمینی و کشاورزی و غیره را باید بهجا و درست و با این اندیشه که نسلهای بعدی باید از آنها بهره ببرند، استفاده کنیم. بهطور مثال ترجیح میدهیم ذخایر نفت را بهطور مرتب تخلیه کنیم و خودروهای با سوخت بالا که در هر 100 کیلومتر بیش از 10 لیتر بنزین مصرف میکنند، تولید و وارد بازار کنیم، اما خودروهایی که از تکنولوژیهای هیبریدی، الکتریکی و انرژیهای تجدیدپذیر استفاده میکنند، به این دلیل که هزینههای آنها بالاتر است، استفاده نکنیم؛ یعنی فعلاً که نفت و بنزین وجود دارد، استفاده میکنیم و اصلاً به فکر نسلهای بعدی نیستیم و به آنها رحم نمیکنیم.
برخی ترجیح میدهیم خودروی شاسیبلندِ سنگینِ پرمصرف استفاده کنیم؛ درحالیکه در جادههای ایران محدودیت سرعت 120 کیلومتر در ساعت است. عموماً ترجیح میدهیم بهجای یک خودروی سبکوزن با مصرف 3.5 لیتر در 100 کیلومتر، خودروهایی با باکهای 200 تا 250 لیتری که در هر 100 کیلومتر 14 تا 15 لیتر بنزین مصرف میکنند و حتی در کشور تولیدکننده، چندان مورد اقبال قرار نمیگیرد، استفاده کنیم؛ بنابراین، تا وقتی تکتک مردم، فرهنگ کارآفرینی، حفظ ثروت ملی و ایجاد کارآفرینی را رعایت نکنند و تا هنگامی که نگاهمان به دولت باشد و بگوییم وظیفۀ دولت است، ره به جایی نخواهیم بود.
مثال دیگر اینکه در سال، 135 میلیون جلد کتاب برای دانشآموزان چاپ میکنیم، اگر برای هر کتاب، 50 برگA4 مصرف شود، تقریباً 6.5 میلیارد برگ A4 مصرف میشود و اگر برای هر برگ A4 یک لیتر آب مصرف شود، برای این مقدار برگ A4، 6.5 میلیارد لیتر آب مصرف میشود که معادل 6.5 میلیون مترمکعب و نصف ذخیرۀ آب سد لتیانِ تهران است. برخی عذر بدتر از گناه هم میآورند و میگویند کاغذها را از برزیل و سایر کشورها وارد میکنیم، اما به هر حال منابع جنگلی دنیا نابود میشود.
به هر حال این تعداد کتاب هر سال در بهترین حالت، به سمت بازیافت میرود، اما بهتر میدانیم بسیاری از دانشآموزان، کتابها را به همراه زبالهها بیرون میاندازند.
ازسوی دیگر آموزش و پرورش هم سالانه هزار میلیارد تومان یارانه برای چاپ این کتابها هزینه میکند و سال بعد، روز از نو روزی از نو؛ یعنی سالی 1000 میلیارد تومان پول و 6.5 میلیارد کاغذ A4 مصرف میشود که اینها فقط کتابهای درسی دانشآموزان است و اگر بخواهیم کتابهای کمکدرسی را هم در نظر بگیریم، رقم بسیار بیشتر خواهد شد؛ اما اگر مثل سایر کشورها ازجمله کشور سویس، دانشآموزان کتاب را از مدرسه خارج نمیکردند و در مدرسه تکالیف خود را انجام میدادند و سال بعد دانشآموزان دیگر از کتابها استفاده میکردند، حداقل سالانه 1000 میلیارد تومان ذخیرۀ ارزشی داشتیم و مقدار زیادی هم ذخیرۀ آب، کاغذ و چوب؛ چراکه برای تولید هر تن کاغذ، باید هفت درخت تنومند بریده شود.
از ایندست مثالها در کشور ما بسیار زیاد است. در کشوری مثل استرالیا که مثل کشور ما و اغلب استانهای کشور دچار مشکل کمآبی است، سقفهای خانهها شیروانی است و همان اندک باران هم که میبارد، آب باران از طریق لولهها در یک مخزن ذخیره میشود و برخی هم که دارای مزرعه هستند، آبها را داخل مخزن شخصی خود جمع و استفاده میکنند، اما در شهر ما در هنگام بارندگی، خیابانها مملو از آب و اغلب تبخیر میشود و در ادامه، همواره چاهها عمیقتر میشود تا اینکه اکنون در دشت رفسنجان، عمق چاهها به 400 متر رسیده است.
بنابراین، باید تحول آموزشی در فرهنگ کار و کارآفرینی و ثروت ملی را در نظر بگیریم تا درنتیجه، وضعیت بهتری داشته باشیم. خداوند نعمتهای متعددی به ما ایرانیها داده که بهطور ویژه این نعمتها را بر باد میدهیم و متأسفانه استعداد خاصی در این زمینه داریم.
برخی موارد مثل موضوع کتاب، خیلی کار سختی نیست و نیاز به برنامهریزی خیلی کمی دارد.
بله، استفاده از کتابهای الکترونیکی، میتواند یکی از راهکارها باشد؛ هرچند هیچچیز نمیتواند جای لذت تورق کتاب را بگیرد، اما موضوع این است که محتوای کتابها و دروس، مکرر تغییر میکند؛ ضمن اینکه در مدارس اصلاً به بچهها آموزش نمیدهیم که قیمت واقعی کتاب چقدر است و چه میزان آب مصرف شده تا درخت روییده و به کاغذ تبدیلشده است؛ بنابراین، بچهها مواظب کتابها نیستند و خیلی راحت کتابها غیرقابل استفاده میشوند.
البته در برخی از استانها ازجمله کرمان، فارس و خراسان رضوی، مؤسساتی وجود دارد که کتابهای غیرآموزشی را که دانشآموزان استفاده کرده و از سد کنکور گذشتهاند، جمعآوری کرده و برای مناطق محروم و کمتربرخوردار میفرستند. در همین راستا در یکی از روستاهای عنبرآباد جیرفت، یکی از دانشآموزان، در رشتۀ پزشکی قبول شد و این اتفاق به حدی تأثیر گذاشت که سال بعد، حدود 10 نفر از همان روستا در رشتههای پزشکی قبول شدند؛ بنابراین، اگر تأثیر اجتماعی را هم به موضوع اضافه کنیم، میبینیم چه سرمایههای ارزشمندی داریم که درست از آنها استفاده نمیکنیم.
معمولاً ما بهعنوان مدیران دولتی، نقاد خوبی هستیم و دیگران را زیر ذرهبین قرار میدهیم، اما وقتی در حیطۀ کاری خودمان نگاه میکنیم، میبینیم مشکلات بسیاری داریم؛ بنابراین، باید یک فرهنگ عمومی برای مطالعه و استفادۀ درست از منابع شکل گیرد که کاملاً با فرهنگ ملی و فرهنگ دینی و مذهبی ما انطباق دارد.
کرمانیها، از پیشروهای استفادۀ درست از آب بودهاند و قناتها و سازههایی که در گذشته در کرمان بوده، شاهد این مهم است. در گذشته در ورودی خانهها، یک حوض وجود داشته که از بادگیرها باد گرم وارد خانه میشده، با عبور از روی حوض، خنک میشده و از طریق دالانها، به خانه وارد میشده که یک سیستم خنککنندۀ طبیعی با حداقل مصرف آب بوده است، اما الان، در شهری مثل کرمان، از نمای آلومینیم استفاده میکنیم که ساختمان در تابستان داغ میشود و از کولر استفاده میکنیم و در زمستان هم میخواهیم بهار و تابستان برقرار شود؛ بنابراین، از حداکثر لوازم گرمایشی استفاده میکنیم. در خوابگاههای دانشگاههای استان، شاهد بودهام اتاقهای نزدیک به موتورخانه گرم هستند و پنجرهها باز است و اتاقهایی هم که دور از موتورخانه هستند، گرمای مطلوبی ندارند؛ بنابراین، در استفاده از انرژی هم مشکل داریم.
اخیراً در مراسم افتتاحیۀ اندیشکدۀ انرژی که در اتاق بازرگانی برگزار شد، اشاره کردم یکی از مواردی که در مصرف انرژی باید مدنظر قرار گیرد، مشکلات کمبود آب و انرژی در حوزۀ سلامت است. اثبات شده در جاهایی که آب کمتر و خشکسالی وجود دارد، شیوع بیماریهایی مثل دیابت بیشتر است. الان، بالاترین درصد بیماری دیابت کشور، در استان یزد است که کمترین میزان بارندگی را دارد، اما اینکه اینها چه ربطی به فرهنگ کار دارد؛ اینها همه بهصورت زنجیروار تحت عنوان اقتصاد انرژی و اقتصاد منابع طبیعی، به همدیگر متصل است و هر کدام که ضربه بخورد، این آسیب تا آخر زنجیره پیش خواهد رفت.
فرهنگ کار جامعۀ شهری و روستایی چه تفاوتی دارند و بین تحصیلکردهها و کمسوادان و همچنین بین زنان و مردان، فرهنگ کار چگونه است؟
پاسخ به این سؤال راحت نیست. زمانی تفاوت فرهنگ کار روستاها با شهرها، این بود که روستاها مولد بودند و شهرها مصرفکننده و محصولاتی مثل تخممرغ و محصولات کشاورزی، از روستاها به شهرها ارسال میشد، اما الان، این وضعیت خیلی وجود ندارد و خیلی از روستاهای خوشآبوهوا، به ویلا و جاهایی که همان گروه مصرفکنندۀ شهرنشین آن محلها را تغییر دادهاند، تبدیلشدهاند و در نحوۀ عملکرد اقتصادی در بسیاری از روستاها مشاهده میکنیم که شیر پاستوریزه و یا تخممرغ فلان کارخانه استفاده میشود، اما براساس همان وضعیتی که هنوز برخی روستاها از قبل دارند، تفاوت اصلی که بین این دو محل زندگی وجود دارد، روستاها مولد و شهرها مصرفکننده بوده و هستند و اگر مقداری مبانی رفاهی درست به روستاها وارد شود و امکاناتی که در شهرها در دسترس است، بهطور دقیق، کامل و برنامهریزیشده، همراه با فرهنگ به روستاها وارد شود، باعث میشود نیروهایی که در روستا مشغول بهکار هستند، حفظ شوند.
در «دارزین»، پس از زلزله و جابهجا شدن مسیرهای انتقال آب در اثر حرکات زمین، چند قنات و چشمه خشک شد و به سمتی میرفت که تمام نخلستانها نابود شوند و افرادی که در این منطقه مشغول بودند، به سمت حاشیۀ شهرها بروند و به معضل تبدیل شوند، یکی از افراد سرمایهگذار که به محل زندگی خودش علاقهمند بود، کشت ترخون که گیاهی است با مصرف آب کمتر را در این منطقه شروع کرد و این محصول را به آلمان صادر کرد. در ادامه، به حدی این اقتصاد سودآور بود که مهاجرت معکوس ایجاد شد و بسیاری از جوانان آن ناحیه برگشتند و کشت ترخون را شروع کردند. یا در خانوک اتفاقی که آقای اسدی رقم زد، این بود که کشت زیتون را توسعه داد و باغهای پستهای که در حال نابودی بودند، به زیتون تبدیل کرد و الان، هر درخت، بین 100 تا 200 هزار تومان محصول میدهد؛ ضمن اینکه صنایع تبدیلی ازجمله ترشی، انواع روغنهای زیتون، زیتون پرورده و چندین محصول دیگر تولید میشود؛ بنابراین، موضوع مولد بودن را در روستاها داریم که در اغلب شهرها نداریم.
اما بین خانمها و آقایان، با توجه به ماهیت خلقت این دو انسان، ایجاب میکند خانمها در بخشهای خاصی مشغول بهکار و فعالیت شوند؛ بهطور مثال چندسالی است که باب شده برخی خانمها به سمت رشتۀ ارتوپدی میروند که این رشته، بسیار سخت است و توان جسمی بالایی میخواهد. گاهی اوقات جا انداختن یک استخوان شکسته و یا استفاده از وسایلی که در اتاق عمل رشتۀ ارتوپدی است، از توان یک خانم خارج است؛ بنابراین، اصراری نیست خانمها در این رشتۀ مردانه نقشآفرینی کنند؛ به خصوص در کرمان که مهد پتهدوزی و فرشهای خانگی است و زمانی شالبافی، اینقدر در کرمان رونق داشته که شال امیری (شال امیرکبیر) در کرمان تولید میشده و به حدی این صنعت اهمیت داشته که وقتی شالبافها اعتصاب میکنند، نزدیک بوده دولت مرکزی سقوط کند، خانمها میتوانند در این رشتهها فعالیت کنند. البته اکنون پس از سالها، طی یکیدو سال اخیر، دوباره کارگاه شالبافی کرمان راهاندازی شده و خوشبختانه در این بخش که مخلوطی از هنر و کار است، خانمها میتوانند فعالیت کنند و حتی میتوانند در منزل این کار را انجام دهند.
همچنین با توجه به اینکه پته، به لباس تبدیلشده و مورد استقبال زیادی قرار گرفته، یکی از مواردی است که خانمها میتوانند بهعنوان مخلوطی از هنر و کار، در آن فعالیت بیشتری داشته باشند.
ممکن است خانمهایی داشته باشیم که مدیران، مهندسان و حتی کارخانهداران موفقی باشند، اما نباید از تفاوتهای خلقتی و مسائلی که در رابطه با مهر مادری و پرورش فرزند وجود دارد، غافل شویم.
دانشگاه علوم پزشکی کرمان بهطور ویژه روی 1000 روز اول زندگی، برنامههایی مدنظر داشته است. 9 ماه بارداری و دوسال شیر دادن، در مجموع هزار روز میشود که این هزار روز، حتی در بیماریهایی که ربطی به مسائل عاطفی ندارند، بسیار مهم است.
روی گروهی از موشها آزمایش کرده و مشاهده کردهاند بچههایی که از شیرخواری و همراهی با مادر محروم شدهاند، بعداً به بیماریهایی مثل آلزایمر، پارکینسون، سرطانها و دیابت مبتلا شدهاند و همین اتفاق درخصوص انسان هم میافتد. مادر دو سال فرزند را شیر دهد و ضربآهنگ قلب مادر در طول 9 ماه بارداری، بهعنوان یک آهنگ آرامبخش برای بچه وجود داشته که اگر بچه از این ضربآهنگ محروم شود، ممکن است انواع اختلالات روانی و حتی پُرفشاری خون داشته باشد؛ چراکه آرامش لازم را بههمراه ندارد؛ ضمن اینکه استرسهایی هم که در طول دورۀ بارداری ممکن است در محل کار برای یک خانم پیش بیاید، بعدها تأثیرگذار خواهد بود.
نه از دیدگاه اسلامی و مذهبی، بلکه در بسیاری از کشورها ازجمله انگلستان و فنلاند، ترجیح داده میشود که مادر، کارها را در خانه انجام دهد و شغلهای از راه دور و اینترنتی انجام میدهند تا بیشتر، در کنار فرزندان خود باشند؛ بنابراین، اینکه فرهنگ کار در کدامیک از خانمها و آقایان بالاتر است، به نظر من خانمها بهدلیل حساسیت و دقتنظری که دارند، کارهایی مثل پرستاری و هنری و حتی کارهای محاسباتی را (مثل خانمی که مهندس عمران باشد،) با دقت بیشتری انجام میدهند؛ اما آقایان هم در کارهایی که باید قدرت ریسکپذیری داشته باشد و احتمال بروز شکستهایی وجود دارد، بهتر میتوانند کار کنند.
برخی کارها را بهصورت اختصاصی مردان باید انجام دهند که مثال آن همانطور که بیان کردم، جراح ارتوپد است که برخی خانمهای ارتوپد، بعدها دچار دیسک کمر و مشکلاتی از ایندست شدند؛ ضمن اینکه مهر مادری و فرزندپروری و اینکه مهر و عطوفت مادری و آرامش بچه حداقل در طول دوسال پس از دورۀ زایمان اتفاق میافتد، میتواند سلامت آیندۀ اجتماع را تضمین کند؛ بنابراین، باید تمام این موارد را در نظر بگیریم.
اینکه اعلام کنیم تفاوت جنسیتی وجود ندارد و برابری کامل زن و مرد است، حتی همان افرادی که این شعار را میدهند، میدانند چنین چیزی واقعیت ندارد و شاهد هم این است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، ترجیح داده میشود مادران در جوار فرزندان باشند و یا حداقل اگر در جایی کار میکنند، بچه از آنها دور و جدا نباشد که شاید بارزترین مورد، در پارلمان اروپا یا اتحادیه اروپا اتفاق افتاد که نخستوزیر و یا وزیر امور خارجه یکی از کشورها، با بچه به جلسه آمده بود که خیلی مورد توجه رسانههای مختلف قرار گرفت؛ چراکه مادر علیرغم مسئولیت سنگین سیاسی، حاضر نشده بود بچه را از خودش جدا کند که نشاندهندۀ اهمیت سلامت روان و سلامت اجتماع، در آینده است.
تفاوت بین تحصیلکردهها و کمسوادان چطور؟
متأسفانه براساس مطالعاتی که شده، مشخص شده خلاقیت فارغالتحصیلان دانشگاهی، از پیشدبستانیها کمتر است و دلیل هم این است که در مسیری آموزش میبینند که مسیر بسته است، خلاقیت کلاً خاموش و استعدادهای خلاقانه کور میشود و دانشجو مجبور است از آنچه استاد میگوید، تبعیت کند که درنتیجه، خلاقیت در تحصیلکردهها رو به اُفول میرود.
ازسوی دیگر میگویند در مقابل جهل، عقل وجود دارد، نه علم؛ یعنی کسی که جاهل است، به این معنی نیست که علم ندارد؛ بلکه ممکن است که عاقل نباشد؛ بنابراین، بسیاری از افراد در استان کرمان اگرچه سطح سواد پایینی دارند، اما خیلی سختکوش هستند، فرهنگ کاری را رعایت میکنند و توانستهاند برای 400 نفر شغل ایجاد کنند، و افرادی هم داریم ازجمله خود من، که استاد دانشگاه هستم، اما هنوز نتوانستهام براساس دانشی که دارم، یک شغل ایجاد کنم؛ بنابراین، شاید بین این دو رابطۀ خیلی مستقیمی نباشد، اما امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: «العلم و السلطان»؛ یعنی «علم توانایی است.» منظور من این است که ممکن است یکنفر سطح سواد بالایی نداشته باشد، اما دانش رشتۀ خود را خوب بداند؛ بهطور مثال خوب کشاورزی بلد باشد. نمیخواهم بگویم هرچه سواد کمتری داشته باشیم، کارآفرینی بیشتری خواهیم داشت، اما بین کارآفرینی و سطح سواد، ارتباط مستقیمی وجود ندارد.
به هر حال امیدوارم بتوانیم در سطح دانشگاهها، با حضور مرکز نوآوری استان و زیستبوم کارآفرینی که خیلی در کشور مورد استفاده قرار میگیرد، به این سمتوسو پیش برویم.
در شهر ما یک جوان 26 ساله به نام مهندس صادقی، با تولید انیمیشن، 32 نفر را مشغول بهکار کرده و با تلویزیون لبنان و شبکه دو تلویزیون آلمان قرارداد بسته و سفارش کار روزافزونی دارد؛ ضمن اینکه قصد دارد تعداد افرادی را که برای او کار میکنند، دوبرابر کند. تا چندسال پیش کسی فکر نمیکرد از محل تولید انیمیشن، بشود برای حدود 30 نفر فارغالتحصیلان دانشگاه که مهندس کامپیوتر هستند، کارآفرینی کرد؛ بنابراین، ایشان بهعنوان فردی که سواد دارد، فرهنگ کارآفرینی را خوب درک میکند، تعهد اجتماعی دارد و اینکه اخلاق حرفهای را رعایت میکند، نهتنها خودش گذران زندگی میکند؛ بلکه توانسته برای عدۀ زیادی شغل ایجاد کند. فرق بین عالم و زاهد، این است که زاهد، فقط گلیم خود را از آب بیرون میکشد، اما عالم، میخواهد گلیم دیگران را هم از آب بیرون بکشد.
در کرمان گروه دیگری انیمیشنی تولید کردهاند که از طریق شرکتی که صادرکنندۀ انیمیشن و در دبی مستقر است، به آمریکا صادر شده و اینقدر مورد استقبال قرار گرفته که الان، شماره دو و سه این انیمیشن را هم درخواست کردهاند. این انیمیشن با قیمت بسیار خوبی فروخته شده و تعداد بسیاری مشغول بهکار شدهاند؛ بنابراین، جایی مثل کرمان که مهد هنر است، هنوز هم گلوبتههایی که روی پته و نقشهایی که روی قالی زده میشود و بسیاری از کارهایی که روی فلز انجام میشود، ادامه دارد و بسیاری از هنرهای سنتی در کرمان وجود دارد؛ بنابراین، کرمان، منطقۀ بااستعداد و دارای افرادی هنرمند است که خودش را به شکل دیگری و با تولید انیمیشن نشان داده که هنر، تکنیک و کار است.
باز هم تأکید میکنم، استاد دانشگاهِ بسیار خلاق و کارآفرین، فرد بیسواد خلاق و کارآفرین، و فردی هم که بیسواد نیست و خیلی هم تحصیلات بالایی ندارد، اما خلاق و کارآفرین است، وجود دارد، و برعکس برخی نهتنها شغل ایجاد نمیکنند، که شغلکُش هستند و ظاهراً رسالت دارند اجازه ندهند کارآفرینها بهراحتی کار انجام دهند و مانع این هستند که افراد خلاق و کارآفرین، چهرۀ استان و اقتصاد کشور را متحول کنند.
بین فرهنگ کار در بخش خصوصی و دولتی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
به قاطعیت و با اطمینان خاطر میگویم که بین بخش خصوصی و دولتی تفاوت معنیداری وجود دارد و دلیل آن این است که تفکر بخش خصوصی با بخش دولتی کاملاً متفاوت است؛ ضمن اینکه نتیجۀ کار هم کاملاً متفاوت است.
بخش دولتی، اصطلاح باریکۀ آب را استفاده میکند و میگوید حقوق ثابتی دریافت میکنم، اضافهکاری هم که به من تعلق میگیرد؛ پس به قول مولانصرالدین: «اگر کاری به لحاف ما ندارند، بگذار دنیا را آب ببرد.»
همچنین بخش دولتی متأسفانه پویایی لازم را ندارد و بدنۀ دولت اینقدر سنگین است که فقط میخواهد بخش نظارتی خودش را اعمال کند. با توجه به اینکه خود من هم دولتی هستم، مثال عینی میزنم؛ البته به دولتیها هم برنخورد. اگر بخواهید در کرمان مجوز کارخانۀ داروسازی بگیرید، باید از 19 نهاد دولتی مجوز اخذ کنید. بهطور مثال در کرمان، از برق شمال، شرکت گاز، میراث فرهنگی، جهاد کشاورزی، منابع طبیعی، دانشگاه علوم پزشکی، ادارهکل صنعت، معدن و تجارت، استانداری و نهادهای مختلف نظارتی باید مجوز بگیرید؛ بنابراین، اخذ مجوزهای پالایشگاه پلاسما، نزدیک سهسال طول کشید که به این معنی است که سهسال را از دست میدهید و دلیل این است که چون ادارات دولتی خیلی کارآفرین نیستند، میخواهند برای خود اهمیت قائل شوند و حضور خود را پررنگ جلوه دهند؛ بنابراین، موضوع مجوزهای متعدد پیش میآید. البته خیلی از این مجوزها ضروری است و بهطور مثال در طراحی یک واحد صنعتی، باید محیطزیست را لحاظ کنید، اما قرار بود مجوزها از طریق پنجرۀ واحد صادر شود و الان چنین چیزی وجود دارد، اما کارآمدی خاصی ندارد. در مقابل بخش خصوصی به این دلیل که از سرمایۀ خودش استفاده میکند و میخواهد کار را توسعه دهد، به دو مقوله خیلی توجه میکند؛ یکی اینکه تحقیق و توسعه را سرلوحۀ کار خودش قرار میدهد که هر روز محصولش مشتری بیشتری داشته باشد و دوم اینکه هم سرمایه را حفظ کند و هم سرمایهاش را به بهترین شکل ممکن ارتقا دهد؛ بنابراین، ناگفته پیداست فرهنگ کارآفرینی و تلاش بخش خصوصی برای اینکه مؤثر و مفید باشد، خیلی بالاتر است و البته اگر این فرهنگ کارآفرینی بالاتر، با تعهد اجتماعی همراه شود، میتوانیم به نتیجۀ بهتر و مثمرتر برسیم. گاهی اوقات در بخش خصوصی بهطور مثال در تولید پسته میبینیم ذخایر آب زیرزمینی را بهشدت تخلیه میکنند و بهجای سرمایهگذاری در شهر و استان خود، به ویلا در اسپانیا و ساختمان در امارات و اقامت در کانادا تبدیل میشود؛ بنابراین، تعهد اجتماعی وجود ندارد و البته در همین بخش هم افرادی داریم که در کنار صادرات پسته، نسبت به تولید محصولات جنبی و ایجاد اشتغال برای عدۀ بیشتری از مردم تلاش میکنند، اما این افراد درصد بسیار پایینتری به خودشان اختصاص میدهند؛ بنابراین، فرهنگ تلاش مؤثر بخش خصوصی اگر با تعهد اجتماعی همراه شود، وضعیت، خیلی بهتر از آنچه الان است، خواهد بود.
به کاری که انجام میدهید اشاره کنید.
یکی از مواردی که روی آن متمرکز هستیم، درمان بیماران مبتلا به سالک است. 17 استان کشور ازجمله استان کرمان درگیر بیماری سالک هستند و در 40 کشور دنیا موضوع سالک مشکل بزرگ سلامت است؛ بنابراین، یکی از محصولاتی که دنبال تولید آن هستیم، درمان سالک است که موارد موفق هم در این قسمت زیاد داشتیم و مجوز این محصول در حال اخذ است.
محصول دیگری برای ریزش مو داریم که خیلی از آن استقبال شده و مصرف آن بالاست و برای جلوگیری از ریزش موی خانمها، آقایان و حتی ابروی خانمها مورد استفاده قرار میگیرد.
یکسری از محصولات دیگر هم با عنوان دارورسانی از طریق پوست در حال تولید است که در مواردی مثل آکنه و شایعات پوست به شکل تیرگیهای پوست و یا پیسی یا برس، مورد استفاده قرار میگیرد و خوشبختانه نتایج بالینی خوبی هم داشته و الان، دنبال اخذ مجوز برای تولید انبوه هستیم.
یکسری کارها هم در زمینۀ نانو و سلولهای بنیادین انجام گرفته که کار تیمی است. در این رابطه چون تخصص من نیست، فقط اشاره میکنم که برای درمان برخی از ضایعات مفصل، برای انواع ناباروری، بیاختیاری ادراری و ضایعات چشم و پوست، در دانشگاه علوم پزشکی کرمان تلاشهای خوبی انجام شده که برخی از آنها در حال اجراست؛ ازجمله ضایعات مفصلی که ناشی از تصادف باشد.
بهعنوان رئیس مرکز نوآوری هم، مشغول به فعالیت هستم. از نوآروی و خلاقیت تا تولید محصول، زنجیرهای از روابط و بخشهای مختلفی داریم که تأثیرگذار هستند، اما خوشبختانه حداقل در شهر کرمان، تقریباً بخشهای مختلف این زنجیره تکمیل شده که از آن تحت عنوان زیستبوم کارآفرینی نام میبرند و امسال در المپیاد کارآفرینی کشور، کرمان رتبۀ نخست را کسب کرد که برای ما افتخارآفرین است؛ ضمن اینکه دانشگاه علوم پزشکی کرمان در زمینۀ فناوری، در بین 64 دانشگاه علوم پزشکی کشور، امسال رتبۀ ششم را کسب و چهار پله نسبت به سال قبل صعود کرد که در این زمینه آنچه مهم است، صرفاً تولید مقاله و دانش تئوریک نیست؛ بلکه تولید محصولاتی تحت عنوان فناوری و اقتصاد دانشبنیان است.