مقدمه
عقلانیت و خردورزی از دیرباز در اندیشه فلاسفه از جایگاه برجستهای برخوردار بوده است. ادیان توحیدی نیز بر خردورزی تأکید میکردند. به باور هگل، شکل منطقی امر کلی، همان صورت معقول است و حقیقت ذات چیزها در صورت معقولشان هستی پیدا میکند. این صورت معقول، واحد شناسا و تعیینکننده است. صورت معقول تنها در شناسای اندیشهورز وجود دارد (مارکوزه، 1392: 142-146). هگل، خرد را حاکم بر جهان می داند (مارکوزه، 1392: 171)
در اندیشه جامعه شناسان نیز عقلانیت بهسان مفهومی محوری مورد توجه است. ماکس وبر جامعهشناس شناخته شده آلمانی در آثار خود بویژه اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایهداری (وبر، 1400) و اقتصاد و جامعه (وبر، 1399) راز و رمز پوستاندازی جامعه غربی و دستیابی به رونق و شکوفایی اقتصادی را حسابگری و عقلانیت دانست. از رهگذر عقلانیت از چهره جوامع افسون زدایی شده و کنشهای عقلانی جایگزین افسونهای بازدارنده برای بهبود زندگی انسانی میشود.
نظریه گزینش عقلانی که در سطح میانه و خرد به تحلیل رفتار اقتصادی و اجتماعی میپردازد، نمونه دیگری از اهمیت عقلانیت در نظریههای اجتماعی است. اندیشمندانی چون کلمن (۱۹۹۷) و هکتر (۱۹۹۷) به این موضوع پرداختهاند. نظریه کنش پارسونز (۱۹۵۱) و متغیرهای الگویی وی (۱۹۶۰)، بهخوبی رویارویی دو دسته ویژگی های عقلانی و غیرعقلانی که به ترتیب به توسعه مداری و دوری از توسعه منجر می شوند را نشان داده است.
با توجه به اینکه توسعه از رهگذر اندیشهها و کنشهای عقلانی پدیدار میشود، در این نوشتار چرایی و چگونگی پیوند عقلانیت و توسعه مورد تحلیل قرار میگیرد و به این پرسش پرداخته میشود که چه ضرورتهای مفهومی و کرداری در پیوند توسعه و عقلانیت وجود دارد؟ توسعه و عقلانیت چگونه با یکدیگر همجوار شده و به هم افزایی می رسند؟
دلایل اهمیت عقلانیت برای توسعه
به دلایل زیر عقلانیت برای توسعه ضرورت و اهمیت دارد و بخش جدایی ناپذیر از آن است:
1- توسعه از نظر تاریخی برآمده از گذار مهمی است که در آن بشر رویکرد و بینش نوینی به خود، کلیت جهان هستی و محیط اجتماعی زیستبوم خویش به دست آورد. این بینش نو، آمیخته با آگاهی و عقلانیت مدرنی است که به بازاندیشی ایستارهای بشر و آرمان های وی پرداخت. به تعبیر وبر، در رویکرد مدرن، افسون زدایی محوریت یافت (وبر، 1400)، اگرچه وبر در فرازی دیگر در کنار دستاوردهای پسندیده مدرنیته و دیوانسالاری برآمده از رویکرد عقلانی مدرن، ناخوشایندی های آن را بهسان قفس آهنین ارزیابی نمود (کوزر، 1368). نگاه عرفی، سوژگی انسان برای بازخوانی جهان اجتماعی و تغییر در آن را در پی داشت.
2- توسعه در زمینه اهداف، اولویت ها، برنامه ها، ابزارها، کنشگران و کارگزاران و همچنین پیامدهای مورد انتظار از چند ویژگی بنیادین برخوردار است: دانش محوری، شایسته محوری، واقع بینی، کیفیت محوری، اخلاق محوری، انسان گرایی، عدالت محوری، روزآمدی و کارآمدی. همه این ویژگی ها با عقلانیت و کنش عقلانی پیوند ناگسستنی دارند و بدون نگاه عقلانی به جامعه انسانی، برنامه ها و فعالیت ها برای بهبود کیفیت زندگی انسانی، نمی توان چنین ویژگی هایی را در جامعه و رویدادهای توسعه ای تجربه نمود.
توسعه و عقلانیت از نگاه ابزاری تا رویکرد فرایندی
در اندیشه اجتماعی و اقتصادی کلاسیک بویژه در دیدگاه وبر (1399)، اندیشه و کنش عقلانی، سازوکار و یا به زبان ساده تر ابزاری برای شکوفایی اقتصادی شناخته می شد. از دهه های پایانی قرن بیستم به اینسو، کنش و اندیشه عقلانی تنها ابزار توسعه شناخته نمی شود، بلکه خود، هدف فرایندی تکوینی در زیست انسانی است. برجسته شدن رویکردهای نهادی و فرایندی تکوینی توسعه، اهمیت عقلانیت را در همه بخشها و گذارهای زندگی انسانی بیشتر کرده است. در این رویکردها، بویژه آنجا که بر مشارکت مردم و ذینفعان محلی، توسعه محلی و توسعه اجتماعی تأکید می شود، عقلانیت، روح مطلوبی است که در همه بخشهای زندگی حضور دارد. خود عقلانی رفتار کردن و عقلانی اندیشیدن، بخش مهمی از آرمان توسعه است، اگرچه این آرمان به توسعه و بازتولید آن یاری می رساند. با این نگاه نهادی و تکوینی، عقلانیت در بخش های مهم جامعه پیگیری می شود و زمینه ساز توسعه می شود و با آن هم افزایی می کند.
توسعه و زیست عقلانی
توسعه با زیست و کردار عقلانی شهروندان و نهادها پدیدار می شود و بازتولید می شود. در اینجا به نقش و جایگاه عقلانیت در بخش های مهم جامعه پرداخته می شود.
خانواده عقلانی: خانواده همچنان در دوران مدرن مهمترین نهاد اجتماعی برای پرورش، جامعه پذیری، نظارت اجتماعی، پشتیبانی و هدایت اجتماعی افراد جامعه است. خانواده ای که زیست آگاهانه و عقلانی داشته باشد، زمینه ساز تربیت کنشگرانی است که در آینده با زیست عقلانی خویش، بسترساز توسعه مطلوب خواهند بود. شهروندان عقلانی در گام نخست در خانواده های عقلانی و دانایی محور پرورش می یابند.
آموزش عقلانی: کاربرد دو واژه آموزش و عقلانی، شاید از نظر هستی شناختی پرسش برانگیز باشد، ولی از آنجائی که گاهی آموزش از کیفیت سازنده ای برخوردار نیست و به دلیل نگاه ابزاری به آن به جایگاه نمادین فروکاسته می شود؛ برای پافشاری بر کارآمدی آموزش در افزایش و بهبود ایستار و کردارهای عقلانی می توان چنین عباراتی را بجا و کاربردپذیر دانست. با این نگاه، اگرچه آموزش کارکرد عقلانی هستی شناسانه ای دارد، امّا واقعیت آموزش در همه جامعه ها از چنین انتظار هستی شناسانه ای پیروی نمی کند. آموزشی می تواند زمینه ساز و بهبوددهنده ایستارها و کردارهای توسعه ای باشد و سرمایه انسانی توانمند برای دستیابی به توسعه را پرورش دهد که در اهداف، برنامه ها، محتوا، سازماندهی و رویکرد مدیریتی آن، عقلانیت ذاتی و عملی وجود داشته باشد.
سبک زندگی عقلانی: از دیرباز شیوه و سبک زندگی مطلوب مورد توجه اندیشه ورزان و حکیمان بوده است. در اندیشه فلاسفه کلاسیک و همچنین اندیشمندان سده های میانی و دوران روشنگری، زیست عقلانی مورد توجه بوده است. آرمانشهرهایی که توسط اندیشمندان و فلاسفه ای چون افلاطون، اگوستین مقدس و فارابی معرفی می شد، نمونه ای از اجتماع ها و جوامع با سبک زیست آرمانی بود. در اندرزنامه هایی که شاهان برای جانشینان و فرزندان خود بهجا می گذاشتند، همچون قابوسنامه (عنصرالمعالی، 1400)، سبک زندگی مطلوب و انسانی نشان داده می شد.
در دوران معاصر، سبک زندگی در سطح فردی و اجتماعی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سلامت به گونه تخصصی و علمی مورد توجه متخصصان و اندیشمندان قرار گرفت. سبک های زندگی پیشنهاد شده در گذشته های دور و در دوران معاصر، همجوار با معیارهای عقلانی و انسانی بوده و هستند. از آنجایی که توسعه پدیده چند بعدی است (تودارو، 1368)، با همه جنبه های زندگی انسانی پیوند دارد و سبک زندگی مناسب و همبسته با توسعه، بر پایه ملاک های عقلانی قابل تعریف و تبیین است.
فرهنگ عقلانی: فرهنگ دامنه گسترده ای دارد و همه دستاوردهای مادی و غیرمادی بشر را در برمیگیرد. در اینجا، منظور فرهنگ غیرمادی و ایستارها و نگرشهای حاکم بر جامعه است که جهت دهنده رفتار و کنش شهروندان است. چنین بخشی با دارا بودن ویژگی های عقلانی می تواند روح عقلانی را در جامعه بگستراند. نظام جامعه پذیری، آموزشی و فعالیت های فرهنگی که به تعبیر پارسونز (1951)، اطلاعات را برای خرده نظام های گوناگون جامعه فراهم می سازد، نقش مهمی در گسترش عقلانیت در جامعه دارند. جهت-گیری های ارزشی افراد (میرفردی و همکاران، 1389) و حتی جهت گیری عام گرایانه آنها (میرفردی، 1398)، نمودی فرهنگی است که با سطح توسعه پیوند دارد.
حکمرانی عقلانی: همه بخش های جامعه در پیوند با حکمرانی اند و یا زیربخشی از آن هستند. امروزه مفهوم حکمرانی خوب با دارا بودن ویژگی هایی چون کارآمدی، شفافیت، عدالت و انصاف، پاسخگویی و … در ادبیات توسعه کاربرد پرشماری دارد. اینگونه از حکمرانی با ویژگی های آن تجسم عقلانیت است و بدون ویژگی های عقلانی دستیابی به آن ناشدنی است.
جمعبندی
مروری بر شاخص های توسعه و همچنین تاریخ تحولات توسعه ای در کشورهای توسعهیافته، درحالتوسعه و توسعه نیافته نشان می دهد که تفاوت های آشکار در اندازه عقلانیت ورزی در سطوح کلان، میانه و خرد در این کشورها وجود دارند. مصرف گرایی، اتلاف منابع، نبود دانش محوری و شایسته سالاری، بیتوجهی به مدیریت زمان، ضعف دوراندیشی و آینده نگری و محاسبات علمی از پیامدهای ضعف عقلانیت است. این ویژگی ها در کشورهای توسعهنیافته پرشمار هستند. در کشورهای توسعه یافته، جهت گیری های فردی، اجتماعی و ساختاری بر پایه دستاوردهای علمی است و سیاست های آزمون و خطا که نمودی از ضعف عقلانیت است در چرخه مدیریتی جامعه به کار بسته نمی شود.
تجربه کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که پیشگامی آن در توسعه همهجانبه و پایدار وابسته به رویکردها و رویه های عقلانی در سطوح خرد، میانی و کلان جامعه بوده است. عقلانیت، عنصر ماهوی و گوهری توسعه است و بدون آن نمی توان انتظار تحول سازنده برای رسیدن جامعه به توسعه داشت. خداوند در قرآن کریم نیز تحول سازنده در هر جامعه ای را وابسته به تحول درونی اعضاء آن می داند و در فرازهای بسیاری انسانها را دعوت به عقلانیت و تدبیر مینماید. چنین رویکردی فرازمانی و فرامکانی است. عقلانیت بویژه برای جوامع جهان سومی چون جامعه ایران که نتوانسته اند از منابع خدادادی و سرمایه های انسانی بهخوبی برای تحول و توسعه بهره گیرند، ضرورتی حیاتی است و نادیده گرفتن آن بازتولید توسعه نیافتگی و وابستگی بیشتر در عرصه جهانی را در پی خواهد داشت. بازبینی سیاست ها، اولویت بندی آنها و تخصیص منابع بر پایه اولویت ها، نیازمند بینش و رویکرد عقلانی است و بهره گیری از چنین رویکردی برای آینده بهتر گریزناپذیر است.
منابع
– تودارو، مایکل، (۱۳۶۹)، توسعه اقتصادی در جهان سوم، برگردان: غلامعلی فرجادی، تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه
– سن، آمارتیا، (1382)، توسعه و آزادی، برگردان: حسن فشارکی، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
– عنصرالمعالی، کیکاووس، (1400)، کتاب قابوسنامه، برگردان: سعید نفیسی، تهران: فردوس
– فارابی، ابونصر محمد، (1359)، آراء اهل المدینه فاضله، برگردان: سید جعفر سجادی، تهران: طهوری
– کوزر، لوئیس، (1368)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، برگردان: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی
– مارکوزه، هربرت، (1392)، خرد و انقلاب، برگردان: محسن ثلاثی، تهران: ثالث.
– میرفردی، اصغر، (1389)، «میزان جهت گیری عام گرایانه و عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر آن در شهر یاسوج»، مجله جامعه شناسی ایران، 11 (30)، 103-123
– میرفردی، اصغر؛ سیروس احمدی و زهره رفیعی بلداجی، (1389)، «جهت گیری ارزشی توسعه محور معلمان و عوامل اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار بر آن»، فصلنامه مطالعات فرهنگ _ ارتباطات، 11 (43)، 197- 227
– وبر، ماکس، (1399)، اقتصاد و جامعه، برگردان: عباس منوچهرى، مهرداد ترابی نژاد و مصطفى عمادزاده، تهران: سمت
– وبر، ماکس، (1400)، اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایهداری، برگردان: عبدالکریم رشیدیان، پریسا منوچهری کاشانی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی
– Coleman, J. L. (1997). Rational choice and rational cognition. Legal Theory, 3(2), 183-203.
– Hechter, M., & Kanazawa, S. (1997). Sociological rational choice theory. Annual review of sociology, 23(1), 191-214.
– Parsons, T. (1960). Pattern variables revisited: A response to Robert Dubin. American sociological review, 467-483.
Parsons, T. (1972). Culture and social system revisited. Social Science Quarterly, 253-266.
Parsons, T., & Shils, E. A. (Eds.). (1951). Toward a general theory of action. Harvard University Press.