عضو هیئت علمی پژوهشكده پسته، موسسه تحقیقات علوم باغبانی
این مقاله برگرفته از سه پروژه تحقیقاتی می باشد كه در پژوهشكده پسته كشور در سه حوزه بررسی اقتصادی مدیریت آبیاری، مدیریت مبارزه با آفات و مدیریت تغذیه باغ های پسته انجام شده است. برای فهم آسان تر، مقاله به سه بخش مدیریت آبیاری، مدیریت آفات و مدیریت تغذیه تقسیم شده است. در هر بخش نخست وضعیت موجود مدیریت باغ های پسته در دو شهرستان انار و رفسنجان در استان كرمان ارائه می گردد. در مرحله دوم، بهره وری استفاده از نهاده ها و عوامل مؤثر بر ارتقای آن ارائه خواهد شد. در نهایت، در انتهای هر بخش پیشنهاداتی جهت بهبود شرایط ارائه می گردد. (در این شماره، بخش مدیریت آبیاری و مدیریت آفات مورد بررسی قرار میگیرد).
مدیریت آبیاری باغ های پسته
الگوی مدیریت آبیاری در باغ های پسته شهرستان های انار و رفسنجان از جنبه های مختلف بسیار متفاوت می باشد. در زمینه میزان مصرف آب، در دامنه گسترده 973 تا 27399 مترمکعب در هكتار در سال قرار دارد. این مسئله در خصوص كیفیت آب نیز صدق كرده و هدایت الكتریكی آب مورد استفاده در دامنه 1100 تا 19000 میكروموس بر سانتیمتر واقع شده است. زمان استفاده از آب بر اساس نیاز آبی گیاه تنظیم نشده و بر اساس سهم مالكیت آب باغدار بوده و تقریباً به طور مساوی در طول سال پراكنده است. تنها در طول چند سال گذشته یك ماه خاموشی اجباری چاه های منطقه باعث شده است تا مصرف آب در یك ماه از سه ماه پاییز قطع شود. در بقیه سال نیز دور آبیاری بسیار متفاوتی مشاهده می شود. به طوری كه از دور آبیاری حداقل 7 تا حداكثر 122 روز وجود دارد.
سیستم آبیاری مورد استفاده تنها در 7 درصد باغ های پسته مورد مطالعه تحت فشار بوده و در 93 درصد باقیمانده از سیستم آبیاری غرقابی استفاده می گردد. در سیستم غرقابی نیز دو روش نواری و كرتی مورد استفاده است. در خصوص عرض نوارها و مساحت كرت ها نیز پراكندگی گسترده ای در بین باغهای پسته مورد مطالعه وجود دارد، به طوری كه عرض نوارها بین 5/0 تا 7 متر و مساحت كرت ها نیز در دامنه 5 تا 250 قصب قرار دارند.
چنان مشخص است، متغیرهای مختلف مدیریت آبیاری در بین باغ های پسته مورد مطالعه بسیار متفاوت بوده و این مسئله برنامهریزی در این خصوص را با مشكل مواجه می نماید. این در حالی است كه مطالعه فرگوسن و همكاران (2016) نشان میدهد كه الگوی مدیریت آبیاری در باغ های پسته آمریكا تقریباً یكپارچه است. در این كشور، مصرف آب تنها در فصل رشد، در سیستم آبیاری تحت فشار و به میزان 12000 مترمکعب در هكتار در سال صورت می گیرد. یكی از دلایل بالا بودن عملكرد محصول پسته آمریكا در مقایسه با ایران، همین سیستم آبیاری یكنواخت و با میزان مصرف بالای آب و کارایی بالا می باشد.
وجود سیستم مدیریت آبیاری پراكنده و محدودیت های مختلف باعث شده است تا پسته كاران شهرستان های انار و رفسنجان، بهطور فردی، به سمت مقابله با این مشكلات حركت نموده و لذا نوآوری هایی در این زمینه داشته باشند. یكی از این نوآوری ها مخلوط نمودن آب چاه های مختلف جهت تنظیم كمیت و كیفیت آب می باشد. بررسی ها نشان می دهد كه كشاورزان در راه استفاده از این تكنیك با محدودیت های مختلفی همچون ممنوعیت انتقال آب یك چاه به اراضی چاه دیگر، مشكلات فنی انتقال آب و مشكل توپوگرافی مواجه می باشند. لذا، این نوآوری نتوانسته است تا نقش تخصیص بهینه منابع را به خوبی بازی كند.
بررسی تأثیر كمیت و كیفیت آب آبیاری بر عملكرد در هكتار محصول پسته نشان می دهد كه میانگین بازده نهایی مصرف آب در باغ های پسته دو شهرستان از 66 تا 84 گرم پسته بر متر مكعب آب و بازده متوسط 120 گرم بر متر مكعب است. بازده نهایی آب معیاری جهت خرید آب اضافه برای باغ می باشد. به عبارت دیگر اگر مقدار بازده نهایی یك متر مكعب آب را در قیمت پسته ضرب كنیم ارزش خرید یك متر مكعب آب را نشان می دهد. حال اگر این ارزش را با قیمت خرید یك متر مكعب آب اضافه مقایسه نماییم مشخص خواهد شد كه آیا خرید یك متر مكعب آب اضافه اقتصادی هست یا خیر؟ این در حالی است كه بازده متوسط آب جهت مقایسه باغ های پسته مختلف كاربرد دارد. از دیدگاه اقتصادی، بهترین آب برای آبیاری باغ های پسته در محدوده هدایت الكتریكی حدود 8 تا 10 هزار میكرو موس بر سانتیمتر قرار دارد.
بررسی عوامل مؤثر بر بهره وری استفاده از آب در باغ های پسته نشان می دهد كه یكی از این عوامل، بافت خاك می باشد. در آب های شیرین (با هدایت الكتریكی كمتر از 8000 میكرو موس بر سانتیمتر)، سنگین بودن بافت خاك باعث كاهش بهره وری استفاده از آب می گردد. این مسئله به علت فراهم شدن شرایط لازم برای رشد قارچ های مولد بیماری های پسته است. همچنین در آب های شور (با هدایت الكتریكی بالاتر از 8000 میكرو موس بر سانتیمتر)، بافت خاك سبك باعث افزایش بهره وری استفاده از آب می گردد. این مسئله به علت افزایش توانایی آبشویی خاك و خارج شدن املاح از دسترس گیاه می باشد. به طور كلی میتوان گفت كه بافت خاك سبك نسبت به بافت خاك سنگین بهره وری بالاتری را برای آب رقم می زند اما مكانیزم این تأثیرگذاری برای كیفیت های مختلف آب متفاوت است.
دو متغیر دیگری كه باعث افزایش بهره وری استفاده از آب در باغ های پسته می شوند، استفاده از كودهای گاوی و مرغی بوده و استفاده از هر دو كود صرفه اقتصادی دارد. همچنین استفاده از ماسه بادی نیز با كاهش تبخیر از سطح خاك، باعث افزایش بهره وری آب می گردد و استفاده از این نهاده نیز اقتصادی است. استفاده از ماسه بادی برای باغ های پسته ای كه با آب شور آبیاری می شوند منافع بالاتری نیز ایجاد می نماید. این موضوع به علت كاهش شوری ایجاد شده در سطح خاك می باشد. مصرف كودهای پتاسه نیز بهره وری استفاده از آب، بویژه آب های شور را بالا برده و استفاده از این كودها صرفه اقتصادی بالایی دارد. متغیر دیگری كه باعث بالا رفتن بهره وری استفاده از آب می گردد، استفاده از گاوآهن می باشد. گاوآهن نمودن باغ، به علت بالا بردن درصد آبشویی، باعث می شود تا بهره وری استفاده از آب بالا رود.
علاوه بر عوامل فنی مؤثر بر بهره وری استفاده از آب، چند متغیر اقتصادی اجتماعی نیز در این خصوص مؤثر می باشند. كشاورزانی كه دارای باغ پسته رها شده هستند، بهره وری استفاده از آب پایین تری دارند. همچنین كشاورزانی كه از سطح دانش آبیاری بالاتری برخوردار هستند، از آب با بهره وری بالاتری استفاده كرده اند. علاوه بر این، كشاورزانی كه اعتقاد به اصول حفاظت از منابع آب داشته و استفاده از روش ها و تكنیك های مناسب در سمت تقاضای آب را عامل مقابله با كم آبی می دانند، بهره وری استفاده از آب بالاتری دارند.
سه گروه از متغیرهای اقتصادی – اجتماعی بر انتخاب الگوی مناسب مدیریت آبیاری مورد استفاده در باغ های پسته، بویژه استفاده از سیستم آبیاری تحتفشار در باغ مؤثر هستند. در گروه نخست، یعنی سرمایه های انسانی، سه عامل سواد عمومی كشاورز، دانش كشاورز در خصوص مدیریت آبیاری و مطالعه نشریات ترویجی تأثیر مثبت بر انتخاب سیستم آبیاری تحتفشار داشته اند. گروه دوم مربوط به ارتباطات و انتظارات اجتماعی و اقتصادی افراد می باشد. در این زمینه داشتن شغل فرعی و اعتقاد به انتقال آب بین حوضه ای باعث شده تا استفاده از سیستم های آبیاری تحتفشار كاهش یابد، به عبارت دیگر، در مواردی كه كشاورزان گشایش را در زمینه هایی به غیر از استفاده درست از آب، جستجو می كنند، تمایل استفاده از سیستم های آبیاری تحتفشار كاهش یافته است. هر چند كه این راهحلها در بعضی موارد غیرممکن و غیرواقعی بوده ، اما در عمل تأثیر منفی خود را بر جا گذاشته است. گروه سوم متغیرها مربوط به ویژگی های باغ می باشند. در این زمینه وجود باغ پسته استاندارد و بدون مشكل فنی با فاصله ردیف بیشتر، عواملی بوده اند كه باعث شده تا تمایل و توانایی استفاده از سیستم های آبیاری تحتفشار را افزایش داده و در نتیجه، كاربرد این سیستم ها افزایش یافته است.
در پایان با توجه به وضعیت موجود مدیریت آبیاری در باغ های پسته پیشنهادات زیر ارائه می شود:
1. با توجه به الگوهای مدیریت آبیاری گسترده در باغ های پسته، از طرفی بایستی به سمت یکپارچهسازی الگوها حركت نموده و از طرف دیگر در زمان ارائه توصیه های ترویجی مختلف، به تنوع الگوهای مدیریتی آب توجه نمود،
2. گسترده بودن الگوهای مدیریت آبیاری و در كنار آن محدودیت های فنی، قانونی و محیطی، تخصیص بهینه آب در منطقه مورد مطالعه را با مشكل مواجه نموده است. برای رفع این مشكلات پیشنهاد می شود تا بازار آب راهاندازی شده و لوازم اجرای آن تهیه گردد،
3. با توجه به ناهمگن بودن شرایط باغ و سایر مدیریتها، انجام مطالعات میدانی مربوط به مدیریت آبیاری در سطوح منطقه ای کوچکتر چون روستا انجام شود،
4. ارزشگذاری آب در منطقه بر اساس ارزش تولید نهایی انجام گیرد. همچنین كیفیت آب و بافت خاك نیز با توجه به نقش آن ها در بهره وری آب، در تعیین ارزش آب محاسباتی مدنظر قرار گیرد،
5. از آنجایی كه كاربرد كودهای گاوی، مرغی، پتاسه، ماسه بادی و گاوآهن باعث افزایش بهره وری استفاده از آب میشوند، از این نهاده ها میتوان جهت افزایش بازدهی آب در باغ های پسته بهره گرفت،
6. برای افزایش بهره وری استفاده از آب، دیدگاه های كشاورزان در خصوص حفاظت از منابع آب در سمت عرضه و استفاده بهتر از آب در سمت تقاضا تقویت گردد،
7. برای افزایش گرایش كشاورزان به سمت استفاده بیشتر از سیستم های آبیاری آب اندوز، سرمایه انسانی در بخش كشاورز تقویت یافته، ارتباطات اجتماعی و انتظارات كشاورزان به نفع این سیستم ها تغییر كند و شرایط فنی باغ های پسته در جهت استفاده از چنین سیستم ها احیاء و اصلاح گردد.
مدیریت مبارزه با آفات در باغ های پسته
الگوی مدیریت مبارزه با آفات استفاده شده توسط كشاورزان، بویژه در خصوص مبارزه با پسیل پسته، در دوره های مختلف تفاوت های گسترده ای با هم دارد. این تفاوت ها به دو علت می باشد. علت نخست، شرایط آب و هوایی (نوسانات دمایی زمستان، سرمای اسفند، دمای بالای هوا در تابستان و بویژه بارندگی) است. دومین علت، معرفی سم جدید برای مبارزه با پسیل می باشد. میزان بارندگی بیشتر به ویژه در ماه های اسفند، فروردین و اردیبهشت باعث می شود تا جمعیت پسیل پسته تا اندازه ای كنترل شود. همچنین معرفی سمی كه قبلاً در باغ های پسته مصرف نشده و آفت مقاومتی نسبت به آن ندارد، در مدیریت مبارزه با آفات بسیار مؤثر است. این مسئله نشان می دهد كه دو عامل شرایط آب و هوایی و سیستم معرفی، عرضه و توزیع سم دو نقش اساسی در مدیریت آفات بازی می كنند. نقش نخست تعیین الگوی مدیریت آفات بوده و نقش دوم تأثیر بر عملكرد محصول پسته از طریق تأثیرگذاری بر میزان اثرگذاری الگوی مدیریتی انتخاب شده می باشد. به عبارت دیگر، این دو عامل هم تعیینکننده الگو بوده و هم تعیینکننده اثرگذاری الگوی تعیین شده می باشند.
برخلاف پسیل، كشاورزان در زمینه آفات دیگر پسته شامل چوبخوار، سن، سنك، زنجره، میوه خوار، شپشك و پوست خوار كمتر الگوی سمپاشی تخصصی را مورد استفاده قرار می دهند. این در حالی است كه نزدیك به 90 درصد پسته كاران یك نوبت سمپاشی را تحت عنوان سم گل در زمان گلدهی مورد استفاده قرار می دهند كه تا حدودی آفات نامبرده را كنترل می نماید. به عبارت دیگر، اكثر كشاورزان در زمان گل، به تقلید از دیگران و بدون توجه به وجود یا عدم وجود آفت، باغ خود را سمپاشی می كنند. در خصوص مبارزه غیر شیمیایی با آفات پسته، سوسك سرشاخه خوار (سوسكو)، شبپره هندی، پروانه چوبخوار، پسیل معمولی، كاپنودیس و سن در اولویت های اول تا ششم قرار دارند. در زمینه سایر آفات، هیچگونه مبارزه غیرشیمیایی در بین كشاورزان رایج نمی باشد. در این زمینه، تنها در خصوص آفاتی مانند سوسك سرشاخه خوار و آفت انباری شبپره هندی، مبارزه غیر شیمیایی موفق عمل كرده است. این در حالی است كه در خصوص سایر آفات مهم پسته و بویژه پسیل، روش های غیرشیمیایی مورد استفاده كشاورزان موفق عمل نكرده است. به طوری كه كشاورزان از روش های غیر شیمیایی به عنوان جایگزین روش های شیمیایی استفاده نكرده بلكه به عنوان مكمل مورد بهره برداری قرار داده اند. لذا روش های غیرشیمیایی نتوانسته است تا میزان مصرف سم در باغ های پسته را در رابطه با آفات ذكر شده كاهش دهد، هر چند كه مصرف سم در رابطه با سوسك سرشاخه خوار و شبپره هندی كاهش داده است.
بررسی نقش عوامل مختلف مدیریت مبارزه با آفات پسته بر عملكرد در هكتار این محصول نشان می دهد كه نخستین متغیر تأثیرگذار نوع سم مورد استفاده می باشد. بعضی سموم در كنترل آفت كم و یا دیر تأثیر كرده و باعث ادامه خسارت آفت میشوند و لذا رشد رویشی و زایشی درخت كاهش مییابد. دومین متغیر مؤثر بر عملكرد پسته، دانش كشاورزان در خصوص نحوه مبارزه شیمیایی و غیر شیمیایی با آفات می باشد. هر چه این دانش افزایش یابد، عملكرد در هكتار باغ های مورد مطالعه نیز افزایش می یابد. در مقابل، كشاورزانی كه در مبارزه با آفات پسته، استراتژی تقلید از دیگران را دنبال می كنند، با این كار خود باعث كاهش عملكرد در هكتار محصول شده اند. از لحاظ تاثیرگذاری بر عملكرد محصول، مبارزه با آفات پسیل، زنجره، كراش، شپشك، چوبخوار و سن از اولویت های اول تا ششم برخوردار هستند. بررسی اقتصادی مبارزه با آفات پسته نیز نشان می دهد، با توجه به منافع و هزینه ها، به طور میانگین، سم پاشی تا 18 نوبت در سال نیز برای باغ های پسته اقتصادی می باشد. به عبارت دیگر، به علت منافع بالای ناشی از مبارزه با آفات پسته، انگیزه اقتصادی زیادی برای استفاده از سم وجود دارد.
بررسی عوامل مؤثر بر بهره وری استفاده از سم در باغ های پسته مورد مطالعه نشان داد كه مقدار و كیفیت آب مورد استفاده دو متغیر كلیدی در این زمینه می باشد. هر چه مقدار آب مصرف شده در هكتار افزایش یافته (تا میزان 13500 متر مكعب در هكتار در سال) بهره وری استفاده از سم نیز افزایش می یابد. علاوه بر این، بهترین EC آب مصرفی در باغ های پسته كه به بیشترین میزان بهره وری استفاده از سم می انجامد، بین 8 تا 9 هزار میكروموس بر سانتیمتر می باشد. این دو متغیر نشان می دهد كه برای اینکه بتوان بیشترین تأثیرگذاری از مدیریت مبارزه با آفات را داشته باشیم و در ازای یك لیتر سم مصرفی، محصول بیشتری را برداشت نماییم، در گام نخست بایستی باغ پسته ای با مصرف آب مناسب طراحی نماییم. به عبارت دیگر، نمی توان تمام ناكارآیی های ناشی از روش های كنترل آفات را منتج از مدیریت مبارزه دانست بلكه مدیریت سایر نهاده ها از جمله آب، نقش مهمی در این زمینه دارد. علاوه بر مدیریت آبیاری، نحوه طراحی باغ نیز بر میزان بهره وری استفاده از سم مؤثر می باشد. به طوری كه باغ های پسته با ردیف های درخت شرقی غربی نسبت به باغ های پسته با ردیف های شمالی جنوبی، از بهره وری بالاتری در زمینه استفاده از سم برخوردارند. همچنین بهترین فاصله ردیف درختان برای داشتن بالاترین بهره وری استفاده از سم، بین 6 تا 7 متر می باشد. وجود باغ های پسته رها شده، در نزدیك باغ های دایر، باعث كاهش بهره وری استفاده از سم میشود. در مقابل افزایش سطح سواد عمومی كشاورزان و دانش تخصصی آن ها در خصوص مدیریت مبارزه با آفات پسته، باعث بالا رفتن بهره وری استفاده از سم می گردد. متغیر دیگری كه بر بهره وری استفاده از سموم موثر است، نوع سم مورد استفاده می باشد.
بررسی نقش عوامل اقتصادی – اجتماعی بر انتخاب الگوی مبارزه با آفات پسته نشان می دهد كه افزایش سن كشاورزان باعث كاهش احتمال استفاده از روش های علمی شیمیایی و غیر شیمیایی مبارزه با آفات پسته می شود. در مقابل، افزایش سطح سواد كشاورزان، ارتباط با كانال های ترویجی و افزایش سطح زیر كشت پسته این احتمال را افزایش داده است.
در پایان با توجه به وضعیت موجود مدیریت مبارزه با آفات در باغ های پسته پیشنهادات زیر ارائه می شود:
1- با توجه به نقش كلیدی اقلیم در مدیریت مبارزه با آفات پسته، انجام كارهای تحقیقاتی و سپس ترویجی در جهت استفاده بهینه از این فاكتور مهم باید مورد توجه قرار گیرد. در این خصوص، احداث ایستگاه های هواشناسی كشاورزی در مناطق مختلف مورد توجه جدی قرار گیرد،
2- در خصوص بازار فروش سموم مبارزه با آفات پسته، باید دو نكته مورد توجه قرار گیرد. با توجه به نتایج تحقیق، اولین نیاز، پایش و نظارت سموم موجود در بازار می باشد و دومین نكته، پیگیری مداوم در جهت آزمایش و معرفی سموم جدید است،
3- تا حد امكان، مبارزه با آفات پسته به صورت تخصصی انجام شده، دانش كشاورزان در این زمینه افزایش یافته و باورهای غلطی چون سم گل كه در بین كشاورزان وجود دارد، اصلاح شود. این نوع باورها باعث می شود تا در بسیاری از موارد، علی رغم عدم وجود آفت در باغ، سم پاشی صورت گیرد كه از لحاظ اقتصادی و زیستمحیطی زیان بار خواهد بود،
4- با توجه به عدم تأثیرگذاری استفاده از روش های غیرشیمیایی مبارزه با آفات پسته در كاهش استفاده از سم، بهتر است به دو نكته توجه شود. در گام نخست روش های غیرشیمیایی مؤثر معرفی شده و نحوه استفاده از آن ها ترویج گردد، سپس منطق استفاده از روش های غیرشیمیایی كه همان جایگزینی با روش های شیمیایی می باشد، به كشاورزان شرح داده شود. به عبارت دیگر، كشاورزان از این موضوع مطلع شوند كه هدف استفاده از روش های غیرشیمیایی تنها افزایش تولید نبوده بلكه كاهش خطرات زیستمحیطی و تولید محصول سالم و عاری از سم و تولید ارگانیك نیز بایستی پیگیری شود،
5- با توجه به منافع اقتصادی بالای ناشی از مبارزه شیمیایی با آفات پسته، انگیزه زیادی برای مصرف سم وجود دارد؛ بنابراین اگر علاوه بر منافع اقتصادی، اهداف دیگری چون پایداری و حفاظت از محیطزیست و موارد دیگر دنبال می شود، بایستی ابزارهای مناسب در این خصوص تعریف شده و اجرا گردد. به عبارت دیگر، واگذاری الگوی مبارزه با آفات پسته به بازار و تصمیمگیری بر اساس معیارهای اقتصادی صرف، به محیطزیست سالمی منجر نخواهد شد،
6- برای افزایش بهره وری استفاده از سم، علاوه بر بهبود مدیریت مبارزه با آفات، بایستی مدیریت آبیاری و طراحی اولیه باغ نیز مورد توجه قرار گیرد. در این خصوص و با توجه به مناطق مختلف جغرافیایی، نوع وزش باد، زاویه تابش آفتاب و…، الگوهای مناسب احداث باغ می تواند به بهره وری بالاتر استفاده از سم منجر شود،
7- با توجه به تأثیر منفی باغ های پسته رها شده بر بهره وری استفاده از سم، سیاست مناسبی در جهت مدیریت این باغها طرح ریزی شود.