اسراییل و غرب همسویی و تعارض در منافع ملی

/// رابطه کشورهای غربی با اسراییل دارای پیچیدگی‌های تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی است. سه دین یهود، مسیحیت و اسلام را ادیان «سامی» می‌نامند که بیشترین رقابت و تعارضات را با یکدیگر تجربه کرده‌اند. به صلیب کشیدن حضرت عیسی (ع) با حکم خاخام های یهودی و مقابله با نوکیشان مسیحی در امپراتوری رم، تجربه جانکاهی را برای مسیحیان رقم زد. با مسیحی شدن امپراتوری رم در دوران قیصر کنستانتین در قرن سوم میلادی، شرایط برای یهودیان به‌عنوان قاتلان پیامبر مسیحیت سخت شد. قتل و غارت، چپاول اموال، کوچ اجباری و سکنی گزیدن در خارج از شهر و در محلاتی فقیر و متروکه بنام گتو و عدم تعامل با مسیحیان، فشاری است که بر یهودیان وارد شده است. قرار دادن نشانه‌های معینی چون روبان‌های قرمز بر روی لباس و یا بر سر گذاشتن کلاه های خاص که نشانه یهودی بودن افراد بود، ضرورت داشت. معمولاً برای ازدواج با یهودیان محدودیت وجود داشت و بلایای طبیعی را ناشی از خشم خداوند به‌واسطه قتل پیامبرش توسط یهودیان می دانستند. تا قبل از انقلاب فرانسه و در طی قرون متمادی، یهودیان مورد آزار و اذیت فراوان قرار می‌گرفتند و در امپراتوری رم و بعدها در کشورهای غربی امنیت مالی و جانی نداشتند. اهمیت دین به‌عنوان عنصر هویت بخش باعث شد تا نخبگان یهودی و فراماسون‌ها از انقلاب فرانسه در سال 1789 حمایت نمایند. برای اولین بار اعتقادات دینی در هویت فردی کم‌رنگ شد و مباحث چون آزادی، برابری و حقوق فردی اهمیت یافت. دیگر در برگه‌های هویتی افراد از دین سؤال نشد و دین به امری شخصی تقلیل یافت و یهودیان برای اولین بار می‌توانستند بدون مزاحمت سایرین در فعالیت‌های سیاسی و عمومی وارد شوند.

کشف آمریکا و امکان مهاجرت یهودیان به این قاره جدید، فرصت مناسبی را برای آنان به ارمغان آورد. یهودیان جزو فقیرترین اقشاری بودند که به آمریکا مهاجرت کردند، آن‌ها توانستند با ایجاد فرصت‌های جدید، قوی ترین اقلیت اقتصادی و سیاسی و پس از تشکیل دولت اسراییل، گروه نفوذی تحت عنوان آیپک را در این کشور ایجاد نمایند. کمیته روابط عمومی اسراییل و آمریکا (آیپک) نقش بزرگی را در جلب حمایت‌های سیاسی و اقتصادی آمریکا از اسراییل دارد. علاوه بر آمریکا، یهودیان در اروپا نیز موفق به تأثیرگذاری شده و به‌صورت پیوسته با ایجاد تعاملات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، فرصت‌هایی را برای خود به وجود آوردند. نوع نگرش یهودیان به جهان و احساس برتری ذاتی قوم بنی اسراییل نسبت به سایر اقوام و تبیین رسالت الهی که بر عهده این قوم است، باعث غیریت سازی در درون یهودیان به‌عنوان یهودی اروپایی و اصیل تحت عنوان اشکنازی و یهودیان غیراروپایی یا سفاراد از یک‌سو و از سوی دیگر نسبت به مسیحیان و سایر ادیان می‌شد. ایجاد کلنی های یهودی و توجه صرف به منافع قوم یهود و حمایت بی دریغ ایشان از یکدیگر بدون توجه به منافع سایر مردم باعث عکس‌العمل برخی از کشورهای غربی نسبت به ایشان شد. قدرت گیری حزب ناسیونال سوسیال در آلمان و اقدامات ضد یهودی این حزب و همراهی جامعه آلمان با هیتلر نشان از وجود برخی عقده‌ها و کدورت‌ها نسبت به یهودیان داشت. آلمانی‌ها ایشان را عامل شکست این کشور در جنگ اول جهانی دانسته و به علت خیانت ایشان منافع ملی آلمان تهدید شده و در جنگ شکست خورده بودند. شکست در این جنگ، تحقیر آلمان و بی توجهی یهودیان به مردم آلمان و منافع ملی این کشور و توجه صرف به منافع قشری و قومی باعث مقابله و قتل تعداد فراوانی از آنان در آلمان و سایر کشورهای اروپایی شد. آلمان‌ها ابتدا با غیریت سازی نسبت به یهودیان، ایشان را در داخل قلع‌وقمع کردند و برای توسعه‌طلبی سرزمینی و مقابله با سایر نژادهای غیر آریایی با کشورهای دیگر وارد جنگ شدند. ایجاد اردوگاه‌های کار اجباری برای نابودی یهودیان و ایجاد ابرانسان یا نژاد برتر همراه با مقطوع‌النسل کردن زنانی که فرزندان ناقص‌الخلقه به دنیا می‌آوردند، جداسازی افراد کم‌توان ذهنی، معلولان و اعمال فقر غذایی با هدف نابودی انسان‌های ضعیف‌تر اتفاق افتاد. در دکترین خالص سازی نژادی، علاوه بر خانواده‌های کم‌هوش و معلول آلمانی، یهودیان نیز باید نابود می‌شدند. اردوگاه‌های آشویتس و داخائو مراکزی برای نگهداری و قتل‌عام یهودیان بود. اتاق‌های گاز برای مرگ افراد ناتوان و کار اجباری طاقت‌فرسا برای یهودیان توانمند از جمله اقداماتی بود که در این اردوگاه‌ها اعمال می‌شد. هانا آرنت فیلسوف آلمانی به‌عنوان یک یهودی منتقد دولت اسراییل معتقد است رهبران یهودی با دولت آلمان همکاری داشتند و مبالغی را برای آزادی ایشان می‌پرداختند و آن‌ها را آزاد می‌کردند. بی‌شک یهودیان در بند اردوگاه با دو دشمن روبه رو بودند، دولت آلمان به رهبری هیتلر که به دنبال نابودی آنان بود و رهبران یهودی که برخی را آزاد و به سایرین توجهی نمی‌کردند؛ اما برخلاف جهان مسیحی که ظلم و بی‌عدالتی‌های زیادی را نسبت به یهودیان روا داشته، تجربه زیست آنان در جهان اسلام متفاوت بوده است. مسلمانان هیچ‌گاه با یهودیان بدرفتار نبوده و به‌عنوان یک دین الهی با پیروان حضرت موسی (ع) برخورد داشته‌اند. بر همین اساس و برخلاف جهان مسیحیت که نوعی عذاب وجدان تاریخی نسبت به این قوم دارد، مسلمانان چنین عذابی را احساس نمی‌کنند.

همکاری رهبران یهود چون تئودور هرتزل به‌عنوان نظریه پرداز دولت یهود با دولت عثمانی در پیش از جنگ دوم جهانی قابل‌توجه است، زیرا برخلاف ادعای یهودیان مبنی بر دشمنی تمامی دولت‌ها با ایشان، تجربه تاریخی نشان می‌دهد که رهبران و بنیان‌گذاران دولت یهودی، ارتباطات زیادی با دولت‌های غربی داشته و حتی برای ایجاد احساس ناامنی در یهودیان این کشورها اقداماتی را انجام داده‌اند؛ به‌عنوان‌مثال از تفاهم با دولت عثمانی و مهاجرت بخشی از یهودیان به فلسطین، تعرض به سایر یهودیان، سوء قصد، بمب‌گذاری، تهدیدات رسانه‌ای و دامن زدن به یهودستیزی در این رسانه‌ها با هدف مهاجرت به فلسطین برنامه‌ریزی شد. برخلاف تصور عموم، این رهبران یهودی بودند که بر طبل یهودستیزی می‌نواختند تا بتوانند یهودیان را متقاعد به مهاجرت به فلسطین بنمایند.

شکل‌گیری کشوری یهودی از اهداف بنیان‌گذاران صهیونیسم و اختصاصاً تئودور هرتزل بود. تلاش‌های رهبران یهودی منجر به آن شد که اعلامیه بالفور (وزیر خارجه بریتانیا در زمان جنگ اول جهانی) در مورد تشکیل دولت یهود صادر شود. در ابتدا مباحثی در ارتباط با تشکیل دولت یهود در مناطقی از جمله در خاورمیانه (مصر -صحرای سینا)، در آفریقا( اوگاندا و اتیوپی ) و آمریکای لاتین(منطقه آرژانتین) مطرح شد که در نهایت  سه منطقه یا کشور برای تشکیل این دولت پیشنهاد و کشورهای اوگاندا،  مصر و فلسطین به‌عنوان ارض موعود هدف‌گذاری شدند. بدون شک جنایات نازی‌ها در نسل‌کشی یهودیان، احساس عذاب وجدان غرب نسبت به ظلم تاریخی که به اقلیت یهودی داشته‌اند، پیگیری و نفوذ رهبران یهودی و پایداری مردم در تشکیل دولت اسراییل مؤثر بوده است.

 امروزه پس از گذشت نزدیک به 8 دهه از تشکیل دولت اسراییل، میتوان چرایی حمایت دولتهای غربی از این دولت را اینگونه برشمرد:

 

  1. نفوذ لابی قدرتمند یهودی در کشورهای غربی و تلاش این اقلیت قدرتمند در راستای جلب نظر سیاست‌گذاران غربی در حمایت از دولت اسراییل،

 

 

  1. توانایی مالی فراوان یهودیان و هزینه کرد فراوان برای حفظ دولت اسراییل. لابی یهود را دست و دل‌بازترین لابی جهان می‌دانند. یکی از سناتورهای آمریکایی در پاسخ به خبرنگاری در مورد اولویت حمایت از حقیقت یا انتخاب مجددش به‌عنوان سناتور می‌گوید: «واقعیت این است که حقیقت خوب است، اما انتخاب مجدد به‌عنوان سناتور بهتر است. اگر از منافع دولت اسراییل حمایت کنید حتی اگر برخلاف حقیقت باشد باعث می‌شود لابی یهود هزینه‌های گزافی را برای انتخاب مجدد شما بپردازد، اما اگر چنین رفتار نکنید از رقیب شما حمایت خواهند کرد و صندلی در سنا یا پارلمان را از دست خواهید داد»،

 

 

  1. از منظر غرب دولت اسراییل یک کُلنی یا اجتماع غربی است در قاب خاورمیانه و این کُلنی مدل کوچکی از دموکراسی غربی است که می‌تواند الگوبرداری کشورهای اسلامی را از نوع حکمرانی غربی به همراه داشته باشد. این فرزند معنوی غرب به سرکردگی آمریکا علی‌رغم هزینه‌های گزاف باید حفظ شود،

 

 

 

 

  1. هژمون و سلطه رسانه‌ای لابی یهود و جلب نظر رأی‌دهندگان و افکار عمومی غرب، بی‌شک این سلطه باعث شده است تا اجماع قابل‌توجهی در میان کشورهای غربی در حمایت از اسراییل حفظ شود. این سلطه رسانه‌ای تا آمدن رسانه‌های رقیب ادامه داشت. رسانه‌های رقیب موفق شدند تا جنایات دولت اسراییل در غزه و لبنان را به تصویر بکشند و اسطوره‌سازی قربانی بودن یهودیان را زیر سؤال ببرند،

 

 

  1. از بازی کردن نقش قربانی و نسل‌کشی یهودیان تحت عنوان هولوکاست، به‌عنوان ابزاری برای توجیه خشونت دولت اسراییل بر علیه مخالفین سیاسی و اعراب خاورمیانه استفاده شد. انگ سیاسی تحت عنوان ضد یهودی در غرب باعث بی‌اعتباری افراد می‌شد و در منطقه خاورمیانه با این ابزار به‌تمامی کشورهای همسایه فلسطین تعرض کرده و حاکمیت ملی این کشورها را نقض کردند. بزرگ‌نمایی حادثه هولوکاست و بهره‌برداری یهودیان از جنایات نازی‌ها در جنگ دوم جهانی تا سال‌های اخیر ادامه داشت، اما جنایات دولت اسراییل در فلسطین و غزه باعث بی اعتباری قربانی سازی یهودیان شد و این تصویر غیرواقعی را تغییر داد،

 

 

  1. حمایت مالی و نظامی از اسراییل، وام‌های کم‌بهره، بخشیدن بدهی‌های این دولت توسط دولت آمریکا باعث تقویت این دولت شد،

 

 

 

 

 

 

 

  1. حمایت رسمی و غیررسمی غرب از این دولت باعث بی اعتباری این کشورها در منظر جامعه جهانی شده است. بیش از 50 بار استفاده از حق وتو برای حمایت از آمریکا در شورای امنیت و اعمال سیاست‌های دوگانه غرب در مورد عدم محکوم کردن اسراییل به نقض حقوق بشر، عدم محکوم کردن این کشور به نقض حاکمیت ملی کشورها باعث بی اعتبار سازی نهادها و قوانین بین‌المللی شده است،

 

 

  1. نفوذ مؤثر یهودیان در کشورهای غربی و به دست آوردن جایگاه‌های مالی، سیاسی و علمی در این کشورها باعث تغییر رفتار در سیاست خارجی ایشان شده است،

 

 

  1. هزینه کرد فراوان یهودیان در کشورهای مختلف برای حفظ منافع اسراییل، یافته‌ها نشان می‌دهد تنها دولتی که با کمک‌های مردمی اتمی شده است، اسراییل است،

 

 

  1. غیرقابل‌پیش‌بینی بودن رفتارهای دولت اسراییل و بی‌توجهی به حق حاکمیت کشورهای غربی باعث شده است که نسبت به رفتارهای این دولت با احتیاط عمل نمایند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که دولت اسراییل به کرات حاکمیت ملی دولت‌های غربی را نقض کرده است. بمب‌گذاری در بندر مارسی فرانسه، آدم‌ربایی در ایتالیا و انگلیس از جمله اقدامات اسراییل نسبت به هم‌پیمانان خود بوده است، دزدی اطلاعاتی و نظامی از آمریکا به‌کرات اتفاق افتاده است. این کشور با بمباران سایت هسته‌ای اوسیراک عراق و تحمیل جنگ 12روزه به ایران، بمباران‌های متعدد سوریه و لبنان برخلاف حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد عمل می‌نماید. به‌طورکلی به‌واسطه کمک و حمایت غرب از اسراییل، این رژیم تحت هیچ قاعده و عرف بین‌المللی نیست و بازی گری خودسر است،

 

 

  1. این کشور عموماً موفق شده است پای آمریکایی‌ها را برای حفظ منافع ملی خود برخلاف منافع ملی آمریکا به بحران‌های خودساخته‌اش باز کند که یکی از کارت‌های برنده این دولت در سیاست خارجی می‌باشد. سوابق قبلی همچون مخالفت با برجام تا راه انداختن جنگ 12 روزه و جلب نظر آمریکا در حمله به تأسیسات اتمی ایران برخلاف منافع ملی آمریکا بوده است، اما این دولت موفق شده است سیاست خارجی آمریکا را در راستای منافع خود تغییر دهد،

 

 

  1. تلاش برای نشان دادن چهره عبوس و خشن و جنگ‌طلب از اسلام و تبدیل درگیری خود با خاورمیانه به یک درگیری تمدنی که یک طرف آن جهان مسیحی یهودی و طرف دیگران جهان اسلام است. این استراتژی باعث شده است که غربی‌ها، اسراییل را به‌عنوان آوانگارد و خط‌شکن در مقابله با جهان اسلام قلمداد نمایند و جنگ اسراییل را جنگ خود بدانند. لابی آیپک در آمریکا و اقلیت قدرتمند در سایر کشورهای غربی موفق به تبیین چنین تصویری شده‌اند. چالشی که با کتاب (برخورد تمدن) های هانتینگتون شروع شد و به ائتلاف مسیحی یهودی علیه جهان اسلام منجر شده است.

با توجه به شرایط موجود چه راهکارهایی برای مقابله با اسراییل وجود دارد؟

همان‌گونه که مشخص است، ایران توانسته است جلوی هژمونی اسراییل را در منطقه خاورمیانه سد کند. شکست ایران راه را برای سلطه اسراییل و غرب در خاورمیانه هموار خواهد کرد و چالش نسبت به سایر مدعیان بازیگری در خاورمیانه همچون عربستان و ترکیه اتفاق خواهد افتاد، بر همین اساس نزدیکی کشورهای مسلمان و عمومی کردن خطر اسراییل و غرب برای طرح خاورمیانه جدید ضروری است. تصور اسراییل از خود به‌عنوان بازیگر جدید خاورمیانه است و با از بین رفتن مقاومت ایران، دکترین خود را بر خاورمیانه تحمیل خواهد کرد،

جلب و حفظ انسجام ملی با استراتژی جذب حداکثری در ایران ضروری است. امروزه که کشور در وضعیت آتش‌بس موقت است، حفظ حمایت مردم از نظام ضروری است و عامل مهمی در جلوگیری از ماجراجویی دشمن و فروپاشی سرزمینی است. مماشات با سیاسیون و دگراندیشان، عفو زندانیان سیاسی و حتی تغییر روند حکمرانی ضروری است،

ایجاد ائتلاف جهانی و حمایت از آرمان فلسطین با هدف حفظ حقوق مردم این سرزمین،

استفاده از ظرفیت‌های دیپلماسی رسمی و سازمان‌های بین‌المللی برای حفظ منافع ملی ایران،

آمادگی دفاعی هر چه بیشتر کشور و رفع نقص‌های نظامی،

گسترش شرکای استراتژیک و افزایش توان بازدارندگی نظامی کشور.

بر همین اساس می‌توان امیدوار بود که علی‌رغم حمایت بی‌چون‌وچرای غرب از اسراییل، منافع ملی ایران حفظ شود و از هژمونی غرب در خاورمیانه جلوگیری شود. ///

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *