- دکتر شهره سلطانی خانکهدانی
عضو هیئت علمی موسسه پژوهشهای برنامهریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی، مشاور رییس موسسه1

/// مقدمه
معرفی مفهوم «ضریب نفوذ دانش در بخش کشاورزی» و ارائه تخمینهایی در این خصوص در حدود یک دهه است که بدون پشتوانه علمی رواج پیدا کرده است. در سالهای اخیر در سرفصل اخبار عبارت «ضریب نفوذ دانش در بخش کشاورزی پایین است»، مطرح می شود و در برخی از موارد، اعداد متفاوتی بین 5/2 تا 6 درصد برای آن مطرح میشود.
تصویر روبهرو که نتیجه جستجوی ساده در گوگل است، مخاطب را با سوالات زیادی مواجه میسازد. آیا جمله «ضریب نفوذ دانش زیر 5 درصد است»، نشان میدهد بهطور متوسط کمتر از 5 درصد از فعالیتهای بخش کشاورزی با استفاده از دانش انجام میشود و بقیه کارها بدون استفاده از دانش انجام میشود؟!
برداشت بهرهبرداران مختلف بخش کشاورزی اعم از محققان، برنامه ریزان، سیاستگذاران و از همه مهمتر، کشاورزان از این موضوع چیست؟ آیا پایین بودن ضریب نفوذ دانش نشاندهنده کمکاری نهادهای تحقیقاتی یا بیدانشی کشاورزان است؟ آیا مشکل از کمبود و ناکارآمدی شرکتهای دانشبنیان بخش کشاورزی میباشد یا اینکه نظام دانش و اطلاعات کشاورزی معیوب است؟
با توجه به اینکه جمله مذکور از نظر اصحاب رسانه جذاب بوده و در اخبار و سخنرانی مسئولان زیاد تکرار می شود، دارای تبعات وسیع بوده و نگاه متخصصان و مردم کشور شامل جوانان، نوجوانان، جوامع شهری و مردم روستاها به بخش کشاورزی را رقم میزند، ذهنیت منفی ایجاد نموده و دیدگاه مسئولان رده بالای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد و بازتاب آن بر اندیشه و انگیزه کشاورزان و شرکتهای دانشبنیان تأثیر میگذارد. در مقاله حاضر به بررسی تردیدها در مورد این جمله پرداخته میشود.
نظام دانش و نوآوری در بخش کشاورزی
با گسترش و توسعه تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات و ورود این فناوریها به حوزه كشاورزی، اشكال تکاملیافتهتری از نظامهای تحقیق و ترویج كشاورزی تحت عنوان «نظام دانش و اطلاعات كشاورزی» پدید آمد. پس از آن در «نظام نوآوری کشاورزی» بهعنوان پارادایم جدید مدیریت دانش کشاورزی، تولیدکننده و بهرهبردار بهمثابه مدیر کلیه منابع تولید کشاورزی محور توسعه قرار میگیرد و نوآوری در تمامی ابعاد اعم از فنی، اقتصادی و اجتماعی، عامل اصلی توسعه محسوب میشود. در این نظام، فرایند تولید، انباشت، بازنگری، تلفیق و بازخورد دانش و فناوری تنها بر عهده نهادهای تحقیقاتی و ترویجی نیست، بلکه سایر عوامل دستاندرکار مانند تولیدکنندگان، بهرهبرداران، اتحادیهها و تشکلهای آنان، خریداران عمده و واسطههای محصولات در سطح تجاری و فروشندگان نهادههای کشاورزی، مشاوران، سازمانهای غیردولتی، تشکلهای محلی و سایرین در هر کدام از این فرایندها به تناسب توانمندی خود دارای نقش اصلی و تصمیمگیرنده هستند و میتوانند در خلق و استفاده از نوآوریهایی که منجر به توسعه کشاورزی میشود، نقش داشته باشند (سلطانی و همکاران، 1391). از دیدگاه تئوری نظام نوآوری کشاورزی، دانش نزد همه عوامل وجود دارد و زمانی که با همکاری این عوامل، دانش تبدیل به نوآوری می شود، آثار آن مشخص میشود.
بررسی امکان محاسبه ضریب نفوذ دانش
واژه ضریب نفوذ یا penetration rate شاخصی است که بهصورت درصد بیان شده و نشاندهنده این است که چند درصد از جامعه از یک محصول/خدمت استفاده میکنند. بهعبارتدیگر نسبت بین تعداد افرادی که جذب یک محصول/خدمات شدهاند و تعداد کل جامعهای که آن محصول/خدمات ارائه شده است را نشان میدهد.
فرمول محاسبه ضریب نفوذ عبارت است از:
ضریب نفوذ = 100*(کل تعداد جامعه هدف/ تعداد استفادهکنندگان یا مشتریان)
بهطور مثال اگر یک شرکت دانشبنیان، نوعی از کود ارگانیک را تهیه کند، مشتریان بالقوه آن 4 میلیون بهرهبردار بخش کشاورزی خواهد بود. اگر این شرکت، یک میلیون مشتری در بازار داشته باشد، ضریب نفوذ محصول کود ارگانیک این شرکت 25 درصد خواهد بود. «اینترنت»، «موبایل»، نرمافزارهای مدیریت مزرعه و در کل همه نوآوریها و فناوریهای بخش کشاورزی که استفادهکنندگان آنها قابلشمارش باشند، مثالهای دیگری از محصولات یا خدمات بخش کشاورزی هستند که ضریب نفوذ آنها قابلاندازهگیری است. این نوآوریها میتواند جنبه فیزیکی داشته باشد و یا کاربست یک روش یا رویه کاری در بخش کشاورزی باشد.
سه شرط برای اینکه امکان محاسبه ضریب نفوذ وجود داشته باشد عبارتند از:
1) فناوری، خدمت یا کالا قابل شمارش بوده و به لحاظ مقیاس متریک از اصولی پیروی کند،
2) در جامعه مذکور قبلاً این کالا یا خدمات یا روش وجود نداشته باشد،
3) تعداد استفادهکنندگان یا مشتریان قابل شمارش باشند.
در ادامه هر یک از سه شرط برای دانش در بخش کشاورزی مورد بررسی قرار می گیرد. خلاصه مطالب در شکل شماره (1) ارائه شده است.
در مورد ماهیت و مفهوم دانش، مبانی نظری گسترده وجود دارد. افلاطون، حدود 400 سال قبل از میلاد مسیح دانش را باورهای حقیقی تأیید شده توسط انسان تعریف کرد. ارسطو این تعریف را قبول کرد؛ اما منشأ خلق دانش را نه باورهای حقیقی، بلکه تجربه و اطلاعات کسب شده از دنیای بیرون میدانست. ولف (1990)، دانش را اطلاعات کاربردی و سازماندهی شده برای حل مسائل میدانست. از نظر داونپورت و پروساک (2001) دانش، ترکیب سیالی از تجربههای سازمان یافته، ارزشها، اطلاعات مفهومی، فرادیدها و بینشهای متخصصان است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربهها و اطلاعات جدید فراهم میکند (رضوی و همکاران، 1394).
بنابراین دانش در ذهن انسانهاست و تا زمانی که تبدیل به خروجی رفتار یا محصول نشود، قابلاندازهگیری نمیباشد. یکی از خروجیهای قابلاندازهگیری دانش، فناوری میباشد. تبدیل دانش به فناوری، مستلزم وجود مجموعهای از علم، تجربه، آزمایشوخطا میباشد. فناوری در این تعریف میتواند یک محصول، کالا یا روش جدید مورد استفاده باشد. در تبدیل دانش به فناوری، مجموعه کاملاً وسیع از علوم ممکن است به کار رود تا یک خروجی قابل استفاده و قابلمشاهده و اندازهگیری حاصل شود. لازم میداند این نکته را یادآور شود که دانش فراتر از انتقال اطلاعات باید توانایی تغییر رفتار را داشته باشد و این یک کار و انتظارحداقلی است و مهمتر از تغییر رفتار، کارکرد کاربرد دانش، تغییر نگرشها و تغییر ذهن است و اینجاست که میگوییم با توجه به این پیچیدگی دستگاه اندازهگیری ساخته نشده که بتواند نفوذ دانش را اندازه بگیرد.
دانش بومی و مدرن در بخش کشاورزی
امروزه روند افزایشی جمعیت و نیاز بیشتر به غذا از یکسو و کاهش مساحت زمینهای کشاورزی به دلیل محدودیتهای مختلف ازجمله منابع آب و کیفیت خاک، تغییر اقلیم و انتشار گازهای گلخانهای کاهش جمعیت روستایی و سالخوردگی آن، جهان را با چالش تولید غذای بیشتر روبهرو کرده است، کشاورزان ایرانی در مواجهه با خشکسالیهای شدید، نهایت تلاش را برای استفاده از دانش و فناوری برای تولید محصول و تأمین امنیت غذایی به کار میبرند (جمشیدی و همکاران، 1402). بررسی راهکارهای سازگار با طبیعت که کشاورزان ایرانی بهطور همزمان برای حفظ محیطزیست و تولید مواد غذایی به کار میبرند، نشان میدهد که بخش کشاورزی گنجینهای ناشناخته و انبوهی از دانش بومی میباشد. یکی از بزرگترین مظاهر دانش بومی کشاورزی که در جهان به نام فناوری بومی کشاورزی ایران به شهرت رسیده است، «قنات» میباشد.
علاوه بر این، منابع متعدد برای تبادل دانش در بخش کشاورزی وجود دارد. زمان استفاده از رویکرد خطی انتقال تکنولوژی بهعنوان جریان اطلاعات از منابع دانش (محققان و تکنسینها) به کشاورزان بهعنوان ظرفهای خالی از دانش، به پایان رسیده است؛ چرا که یک سری اطلاعات از ذهن کسی که صاحب اطلاع است به ذهن کسی که آن اطلاع را ندارد انتقال یافت، ولی چون تغییر رفتاری رخ نداد بنابراین مؤثر واقع نشد و جریان صرف اطلاعات مؤثر نخواهد بود. اکنون با درک این واقعیت که دانش نزد هر یک از فعالان بخش کشاورزی میتواند باشد، کشاورزان بهعنوان مدیران اصلی جریان دانش هستند که تصمیم به دریافت دانش از منابع متکثر گرفته و آن را تبدیل به نوآوری میکنند (سلطانی و همکاران، 1402). تغییر فرایندهای تولید و استفاده از دانش در جدول شماره (1) خلاصه شده است.
با گسترش و توسعه تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات و ورود این فناوریها به حوزه كشاورزی، اشكال تکاملیافتهتری از نظامهای تحقیق و ترویج كشاورزی تحت عنوان «نظام دانش و اطلاعات كشاورزی» پدید آمد. پس از آن در «نظام نوآوری کشاورزی» بهعنوان پارادایم جدید مدیریت دانش کشاورزی، تولیدکننده و بهرهبردار بهمثابه مدیر کلیه منابع تولید کشاورزی محور توسعه قرار میگیرد و نوآوری در تمامی ابعاد اعم از فنی، اقتصادی و اجتماعی، عامل اصلی توسعه محسوب میشود. در این نظام، فرایند تولید، انباشت، بازنگری، تلفیق و بازخورد دانش و فناوری، تنها به عهده نهادهای تحقیقاتی و ترویجی نیست، بلکه سایر عوامل دستاندرکار مانند تولیدکنندگان، بهرهبرداران، اتحادیهها و تشکلهای آنان، خریداران عمده و واسطههای محصولات در سطح تجاری و فروشندگان نهادههای کشاورزی، مشاوران، سازمانهای غیردولتی، تشکلهای محلی و سایرین در هر کدام از این فرایندها به تناسب توانمندی خود دارای نقش اصلی بوده و تصمیمگیرنده هستند و میتوانند در خلق و استفاده از نوآوریهایی که منجر به توسعه کشاورزی میشود، نقش داشته باشند (سلطانی و همکاران، 1391).
برخی دلایل برای اثبات وجود دانش و فناوری در بخش کشاورزی
با این وجود که تهدیدهای مختلف زیستمحیطی، اقتصادی، سیاست های حمایتی ناکارآمد و غیره بخش کشاورزی را تحت تأثیر قرار میدهد و یکی از مهمترین چالشهای بخش کشاورزی ایران، همواره مشکلات اقلیمی، خشکسالیها، خاک نامناسب بوده است، تحریمهای بینالمللی موجب دسترسی پایین کشاورزان به برخی از نهادههای کشاورزی شده و امکان صادرات محصولات کشاورزی به بسیاری از کشورها محدود شده است و کشاورزان ایرانی با چالشهای موجود به کار تولید ادامه میدهند. یکسری از چالشها نیز مربوط به مسائل اقتصادی و اجتماعی روستاها است که شامل کمکشش بودن عرضه محصولات، فسادپذیری و محدود بودن قدرت ذخیرهسازی محصولات کشاورزی، کاهش درآمد کشاورزان در مقایسه با شاغلان دیگر بخشهای اقتصاد، مهاجرت روستاییان به شهر، انتقال درآمد از بخش کشاورزی به سایر بخشهای اقتصادی و عدم تمایل بخش خصوصی میباشند (حسینی و همکاران، 1390). همه این مسائل موجب شده است تا در سال 1401، میزان تولید بخش کشاورزی نسبت به سال قبل به میزان 7 درصد کاهش داشته و به 4/122 میلیون تن برسد (مرکز آمار ایران، 1402).
بیشتر از 90 درصد از محصولات کشاورزی ایران، توسط واحدهای تولیدی خصوصی و کشاورزان ایرانی تولید میشود که بر اساس آمار رسمی، ممکن است در روستاها فرصت کمتری برای تحصیلات به دست آورده باشند، اما برخی از آنها را میتوان به معنای واقعی از نخبگان کشور بهحساب آورد. اهمیت این قشر در حال حاضر و آینده نیز بر کسی پوشیده نیست.
یکی دیگر از آمارهای رو به بهبود بخش کشاورزی ایران، «سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی» است. در سال 2022، سهم بخش کشاورزی در GDP ایران، 46/12 درصد بوده است و کشور ایران از نظر این شاخص در رتبه 42 جهانی قرار گرفته است2. همانگونه که شکل شماره(2) نشان میدهد، بیشترین میزان سهم بخش کشاورزی در GDP ایران مربوط به حدود سال 1340 و به میزان 9/25 درصد بوده است.
با توجه به شکل شماره (3) در حال حاضر نزدیک به 14 درصد از شاغلان ایران در بخش کشاورزی کار میکنند (مرکز آمار ایران، 1402) و طبق آمارهای رسمی، بهرهوری نیروی کار و عوامل تولید در بخش کشاورزی همواره روند صعودی داشته و در مقایسه با کل اقتصاد نیز از بهرهوری بیشتری برخوردار بوده است. مطابق با محاسبات بانک مرکزی، شاخص بهرهوری نیروی کار بخش کشاورزی 5/116 در سال 1400 اعلام شده است، در صورتی که این شاخص در سال مذکور در کل اقتصاد 7/100 بوده است. بر اساس محاسبات بانک مرکزی، شاخص بهرهوری کل گروه کشاورزی در سال 1400 بالاتر از شاخص بهرهوری کل اقتصاد و برابر با 5/108 بوده است (سازمان ملی بهرهوری، 1402).


جمعبندی و نتیجهگیری
جمعبندی مطالب این مقاله نشان میدهد که عبارت «ضریب نفوذ» در کنار «دانش» نادرست بوده و جمله «ضریب نفوذ دانش در بخش کشاورزی پایین است»، مبانی علمی متقن و قابل استناد ندارد. با این وجود که در برخی از اظهار نظرها، عدد و رقم بین 2 تا 6 درصد را برای نفوذ دانش بیان کردهاند، در اینجا اثبات شد که پژوهش یا مطالعهای در این ارتباط صورت نگرفته و بنابراین محاسبه نشده است. علاوه بر این، تاکنون هیچ تحقیق علمی در دانشگاه یا مؤسسات پژوهشی داخل و خارج کشور در مورد «ضریب نفوذ دانش» انجام نشده است. ضریب نفوذ یا Penetration rate، شاخصی است که بهصورت درصد مرقوم شده و بیانگر این است که چند درصد از جامعه از یک محصول یا خدمت استفاده میکنند. جنبه اول تعریف این است که در جامعهی هدف، قبلاً این کالا یا خدمت یا روش از اساس وجود نداشته است. دوم اینکه این خدمت یا کالا سنجش پذیر و به لحاظ مقیاس متریک از اصول استاندارد و معیار و ضابطه پیروی کند که مهمترین مؤلفه آن کمیتپذیری است و جنبه سوم اینکه تعداد استفادهکنندگان یا مشتریان قابلشمارش باشند. با توضیحات بالا، واضح است که دانش را نمیتوان بعد از کلمه ضریب نفوذ به کار برد چرا که هیچ یک از سه جنبه یا ویژگی بالا را ندارد. از یک طرف بخش کشاورزی خالی و تهی از دانش نیست که بتوان نفوذ دانش را در آن بررسی کرد، از سویی دانش قابلاندازهگیری و شمارش نیست که بتوان آن را در فرمول ضریب نفوذ گذاشت.
از دیدگاه نظریه نظام نوآوری کشاورزی، فناوریهای مناسب که قابلیت کاربرد در شرایط مزرعه را داشته باشند، به محیطزیست و زمینهای کشاورزی آسیب نزند و همچنین نیازی به استفاده از انرژی نداشته باشد، مورد استقبال کشاورزان قرار میگیرد و در مزرعه پایدار میماند؛ نمونهای از این فناوریها که در بخش کشاورزی ایران استفاده نسبتاً گسترده پیدا کرده است، قنات، فناوریهای کشاورزی هوشمند، فناوری بازارهای مجازی، اپلیکیشنها (برنامههای کاربردی) فروش محصولات و… میباشد. یکی از نشانههای توسعه فناوری در بخش کشاورزی این است که با اینکه بهتدریج جمعیت شاغلان این بخش کم شده است، تولید کشاورزی زیاد شده است. بنابراین واضح است که فناوری توانسته است بخشی از کمبود نیروی انسانی را جبران کند.
با توجه به مباحث مطروحه، پیشنهادهای زیر در راستای موضوع مقاله ارائه میگردد:
– آگاهسازی مسئولان ردههای مختلف مجموعه وزارت جهاد کشاورزی در سطوح صف و ستاد در رابطه با جوانب مختلف عبارت «ضریب نفوذ دانش» و رقم تخمینی که برای آن ارائه شده است،
– به کار بردن عبارات صحیح مانند «توسعه دانش»، «مدیریت دانش کشاورزی»، «ارتقای دانش کشاورزی»، «تبادل دانش و تجربه کشاورزی» و… در ترکیب با کلمه دانش،
– اهتمام کلیه فعالان بخش کشاورزی به ارتقای روزافزون دانش در بخش کشاورزی با به رسمیت شناختن جایگاه، اهمیت و ارزش عامل اصلی حفظ و ذخیره دانش و تبدیل آنها به نوآوری که همانا کشاورزان و بویژه روستاییان میباشند،
– پیشبینی سیاستها و راهبردهای مناسب برای افزایش نقش شرکتهای دانشبنیان بخش کشاورزی در تولید فناوری مناسب و برگزاری دورههای آموزشی برای آموزش نحوه تعامل با کلیه منابع دانش در بخش کشاورزی بهمنظور آشنایی با مشکلات بخش و تأثیرگذاری بر توسعه فناوریهای متناسب با وضعیت کشاورزان، سطح زیر کشت، سطح سواد ایشان و شرایط مزرعه و سایر ویژگیهای خاص منطقه . ///
منابع
– جمشیدی، ب.، دهقانی سانیج، ح. و کاظم علیلو، و. (1402). فناوریهای مقرونبهصرفه کشاورزی هوشمند برای کشاورزان کوچک-مقیاس. علوم و فناوری اطلاعات کشاورزی 6 (2): 54-45.
– حسینی، س.ص.، پاکروان، م.ر.، گیلانپور، الف.، اتقائی، م. (1390). بررسی اثر سیاستهای حمایتی بر تغییرات بخش کشاورزی در ایران، نشریه اقتصاد و توسعه کشاورزی، 25(4): 516-507
– رضوی، س. ح.، نقاده، ح. و عدلی، ف. (1392). دانش چیست؟ آیا میتوان آن را مدیریت کرد؟. دومین همایش ملی علوم مدیریت نوین، گرگان، 14 شهریور 1392.
– سازمان ملی بهرهوری ایران (1402). گزارش بهره وری نیروی کار در ایران، ویرایش نخست شهریور 1402.
– سلطانی، ش.، اصفهانی س.م.ج.، صالحنیا، م.، بختیاری، الف.، عباسی، الف.، صفاری، ز.، ساجدی، ه.، ذبیحی افروز، ر.، باغستانی، ع.، فهیمی فرد، س.م.، خالدی، ک.، عباسی، ف. (1402). بررسی نظام مدیریت بخش کشاورزی در کشورهای منتخب بهمنظور ارائه توصیههای سیاستی در خصوص مراکز جهاد کشاورزی، گزارش منتشر شده توسط مؤسسه پژوهشهای برنامهریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی
– سلطانی، ش.، مهاجر، ع.ر.، شریعتی، م. ت. (1391). نظام نوآوری کشاورزی در افق 1404، رویکردی منسجم به تحقیق و ترویج در توسعه کشاورزی، کشاورزی و توسعه پایدار، 42: 19-4.
– وحدتی، ک. و ساریخانی، س. (1399). مروری بر توسعه پایدار بخش کشاورزی ایران و جهان. پژوهشهای راهبردی در علوم کشاورزی و منابع طبیعی، 5(1)، 19-32.
Hall, Andy (2006). Challenges to strengthening Agricultural Innovation Systems: Where do we go from here? Presented at the ” Farmer First Revisited: 20 years on” University of Sussex, UK, December.


