
/// زمانی که صحبت از اقتصاد یک کشور میشود، رونق بازار سرمایه نشانهای از سلامت اقتصادی آن کشور است و توسعه آن میتواند محرکی برای رشد پایدار و افزایش رفاه عمومی باشد. در ابتدا لازم است با ماهیت اصلی بازار سرمایه آشنا شویم؛ ماهیتی که متأسفانه چند سالی است که در کشور ما دست خوش تغییراتی گردیده و مانعی بر عملکرد بهرهور و باثبات بازار سرمایه گردیده است. در واقع بازار سرمایه با تأمین مالی شرکتها باعث توسعه فعالیتهای آن ها شده و فرصتهای شغلی جدیدی ایجاد میکند که این موضوع باعث جذب نیروی کار بیشتر و کاهش نرخ بیکاری در کشور می شود. درنتیجه تولید افزایش مییابد و درآمد بالا میرود و این امر بر درآمد سالیانه کشور نیز تأثیر میگذارد. از طرفی سرمایهگذاران نیز از این توسعه و رشد بهرهمند میشوند و به سود و درآمد میرسند؛ بهعنوان نمونه، شرکتی مانند اپل از طریق عرضه در بورس نزدک (بازار بورس سهام در ایالاتمتحده) سرمایههای کلانی جذب کرد و توانست هزاران شغل جدید ایجاد کند. این شرکت با افزایش بهرهوری و نوآوری، سهم قابلتوجهی در رشد اقتصادی ایالاتمتحده آمریکا داشت؛ بهطوریکه درآمد سالیانهای حدود 394 میلیارد دلار به دست آورد و این در حالی است که درآمد کشور عزیزمان ایران چیزی در حدود 390 میلیارد دلار میباشد و این یعنی با کمک بازار سرمایه یک شرکت به درآمدی بالاتر از یک کشور دست یافته است. بازار سرمایه علاوه بر تأمین مالی بخش خصوصی، منبعی برای تأمین بودجه پروژههای زیرساختی دولتی نیز محسوب میشود. دولتها نیز میتوانند با انتشار اوراق مشارکت یا اوراق خزانه، سرمایههای موردنیاز برای اجرای پروژههایی مانند ساخت نیروگاهها، جادهها و بیمارستانها را جذب کنند مانند اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی برای اولین بار در کشور ایران رخ داد و اسناد خزانه اسلامی با نماد اخزا جهت تسویه بدهی با پیمانکاران دولت عرضه شد.
حال که با اهمیت بازار سرمایه در اقتصاد و آبادانی یک کشور آشنا شدیم، به موانع عملکرد بهرهور و باثبات بازار سرمایه در کشور ایران میپردازیم.
بیاعتمادی بزرگترین مانع
اگر به ده سال گذشته بازگردیم، بازار سرمایه ایران بازاری پررونق نبود، عده معدودی دانش معامله در بازار سرمایه را داشتند و افراد بیشتر از طریق مشاوره یا اطلاعات به خریدوفروش سهام میپرداختند که عمده این افراد در کلان شهرها زندگی می کردند و دسترسی به کارگزاریها برایشان آسان بود. با پیشرفت تکنولوژی و ورود آن به بازار مالی (فینتک) و امکان معاملات بهصورت آنلاین نقطه عطفی در بازار سرمایه ایران به وجود آمد. کمکم آوازه سرمایهگذاری در بورس بلند شد و به گوش دورافتادهترین روستاهای ایران نیز رسید و باعث رشد روزافزون حجم معاملات و شاخص بورس گردید، اما در این ده سال، نقطهای تاریک نیز در بازار سرمایه ایران به وجود آمد. برای درک بهتر چرایی بیاعتمادی لازم است به گذشته بازگردیم و مسائل را با دقت بیشتری بررسی نماییم. در مهرماه سال 1394 برنامه راهبردی جامع اقدام مشترک (برجام) به تصویب ایران و گروه ۱+۵ رسید و در دیماه همان سال، اولین گام اجرایی آن آغاز شد. این دستاورد بزرگ باعث شد تا در سالهای 1395 و 1396 شرکتهای بزرگ دنیا ایران را کشوری امن جهت سرمایهگذاری بدانند که از آن جمله میتوان به امضاء قرارداد 8/4 میلیارد دلاری نفتی توتال، قرارداد خرید هواپیما از ایرباس و قرارداد تولید خودرو مشترک با شرکتهای رنو و پژو اشاره کرد و بهیقین می توان سال 1396 را یکی از بهترین سالهای اقتصاد ایران نامید؛ به طوری که سهام شرکتهای پتروشیمی و خودرویی در بازار بورس بهشدت رشد کردند، خطهای تولید کارخانهها هر روز بیشتر می شد و قراردادهای جدید و استخدام نیروی کار نرخ بیکاری را در کشور هر روز پایین میآورد و وضعیت رفاهی جامعه هر روز رو به بهبود بود که طبق آمار شاخص توسعه گردشگری و سفر در بین سالهای 1396 و 1398 رکورد سفر خارجی ایرانیان شکسته شد و از طرفی توریستهای بسیاری از کشورهای مختلف به سمت کشور سرازیر شدند. در پایان سال 1396، شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران با رشد قابلتوجهی همراه بود؛ بهطوریکه شاخص کل 25 درصد رشد داشت. رشد شاخص بورس از یکسو و از سوی دیگر نوسان نرخ دلار بین 3700 تا 4300 تومان باعث شد تا افراد حقیقی و حقوقی بسیاری به سبز بودن هر روزه تابلو بورس اعتماد کنند و سرمایههای خود را وارد بازار سرمایه کنند، اما در سال 1397 ایالاتمتحده آمریکا در روز ۱۸ اردیبهشت رسماً از برجام خارج شد و قیمت دلار در آذرماه همان سال به رکورد جدید ۱۸ هزار و ۵۰۰ تومان رسید. به دنبال خارج شدن آمریکا از برجام، شرکتهای خارجی سرمایهگذار نیز از معاهدات خارج و تحریمهای سنگین نفتی آغاز شد و این موضوع باعث شد دولت با چالش و ضربه بزرگ اقتصادی مواجه شود که منجر به ناترازی و کسری شدید بودجه گردید و بانک مرکزی را وادار به چاپ پول بدون پشتوانه تولید ملی نمود. در سال 1398 کسری بودجه دولت در حال نمود و چاپ پول بدون پشتوانه در حال بیدار نمودن تورم خفته بود. بخش خصوصی نیز بیمار و شرایط سخت تحریمی بر تولید تأثیر منفی میگذاشت؛ در این زمان بود که شرکتها اقدام به تجدید ارزیابی داراییهای خود نمودند، زیرا قبلاً داراییهای خود را بر اساس دلار سه الی چهار هزار تومانی ارزیابی نموده بودند و حالا ارزیابی مجدد با دلار 15 تا 18 هزار تومانی باعث شد که شرکتهایی که تا مرز ورشکستگی رفته بودند، ارزش سهامشان بالاتر و ارزندهتر نشان داده شود که این امر باعث سبز شدن تابلو بورس شد و دولت وقت نیز با تبلیغات وسیع مردم را به سمت سرمایهگذاری در بورس تشویق میکرد. علت تبلیغات دولت در آن زمان بهطور قطعی مشخص نیست، اما اکثر کارشناسان بر این باور بودند که بعد تحریم خرید نفت توسط آمریکا، دولت با کمبود شدید بودجه مواجه است که با سرازیر کردن مردم به بورس این کسری را جبران و تا حدی موفق شد. در آن روزها با توجه به تبلیغات دولت تقریباً تمامی مردم در بازار سهام در حال خرید فروش سهام بودند (طبق آمار حدود 46 میلیون نفر) با توجه به تجدید ارزیابی شرکتهای بورسی بدون آنکه ریالی سود محقق نمایند، تابلو هر روز مثبت بود و مردم خشنود از سودی که به دست میآورند، بعضاً دلگرم به تبلیغات که بورس بهترین جا برای سرمایهگذاری است، خودرو و ملک خود را می فروختند و برای کسب سود در بازار سرمایه سرمایهگذاری می نمودند. شاخص کل بورس در ۱۹ مرداد سال 1399 از مرز ۲ میلیون واحد گذشت و رکورد تاریخی را رقم زد، ولی در ادامه ناگهان تورم خفته بیدار شد، قیمت مسکن و دلار سر به فلک کشید، افزایش قیمت مسکن و قیمت دلار از 15 هزار تومان به 31 هزار تومان بازار را به شوک فرو برد، شاخص وارد روند نزولی شد و در آخرین روز کاری اسفندماه شاخص کل بورس به سطح یک میلیون و ۳۰۷ هزار واحد رسید. بزرگترین ریزش بورس در مردادماه 1399 اتفاق افتاد. شاخص کل بورس تهران از دو میلیون و یکصد هزار به یکمیلیون و ۶۰۰ هزار سقوط کرد
درحالیکه شاخص کل افت حدود ۳۰ درصدی را تجربه کرد، سهامداران در بسیاری از نمادها تا ۵۰ درصد سقوط را تجربه کردند. در ۲۶ مرداد بورس تهران با ریزش ۸۹ هزار واحدی رکورد سقوط بازار را در ۵۳ سال گذشته را شکست. در دوم شهریورماه رکورد تاریخی خروج نقدینگی حقیقی از بازار شکسته شد؛ در این روز ۳۰۰۰ هزار میلیارد تومان پول از بازار بورس خارج شد. از دست رفتن سرمایههای مردم در حالی صورت گرفت که پول خیلی از سهامداران در نمادهای معروف خودرو، مانند خساپا و شستا قفل شده بود و قادر به فروش نبودند.
با شدت گرفتن ریزش شاخص بورس، موج خروج سهامداران حقیقی از بازار شروع شد و در آن سال به تابلو قرمز بورس و بازار سرمایه، لقب کوره پول سوزی داده شد. از بین رفتن سرمایه مردم و متضرر شدن آنها و عدم توجه دولت چنان لطمهای به بازار سرمایه وارد نمود که اکنون نیز بعد از گذشت چند سال از این اتفاق، بسیاری از سرمایهگذاران حقیقی حاضر به ورود مجدد و سرمایهگذاری در بازار سرمایه نیستند و عدهای نیز بسیار محتاطانه و بهصورت حداقل دارایی در بازار سرمایه کشور سرمایهگذاری مینمایند.
شرایط سیاسی و امنیتی کشور
بهجرئت میتوان گفت که خروج آمریکا از برجام آب خوش را از گلوی اقتصاد ایران گرفت؛ افزایش قیمت دلار با یک توییت یا وضع یک تحریم جدید و شرایط کشورهای همسایه و اطراف ایران جنگهای روسیه و اکراین و اسرائیل و لبنان و دخالتهای دولتهای شرقی و غربی در امور خاورمیانه و تهدیدات بینالمللی و … شرایط اقتصادی کشور را به هالهای از ابهام فرو برد و کلمه «اگر» تعیینکننده بسیاری از مسائل اقتصادی و سیاسی کشور گردیده اگر توافقی حاصل شود؟ اگر صلح برقرار شود و … اقتصاد مبتنی بر اگر باعث گردیده سرمایهگذاران، بازار سرمایه را بهعنوان پناهگاه امن یا “Safe Haven” ندانسته و برای کسب سود به دنبال راهکار دیگری باشند. در چنین شرایطی بازار سرمایه نیز ماهیت اصلی خود یعنی بهبود اقتصاد را از دست میدهد و مکانی برای سفتهبازی و دلالی میگردد؛ بهطوریکه حجم عمده معاملات توسط سرمایهگذاران حقوقی خریدوفروش میشود و آنها نیز فقط به دنبال نوسانگیری هستند. در واقع نوسان گیری یک استراتژی معاملاتی است که معاملهگران برای کسب سود از نوسانات قیمتها در بازه زمانی کوتاهمدت (چند روز تا چند هفته) از آن استفاده میکنند. در این روش، معاملهگران سعی میکنند سهام یا داراییهای دیگر را در نقاط پایین قیمت خریداری و در نقاط بالاتر به فروش برسانند و از این طریق سود کسب کنند. ازآنجاییکه ممکن است سرمایهگذاران حقوقی با حجم بیشتری از نقدینگی و داشتن اطلاعات نهانی نسبت به سرمایهگذاران حقیقی در بازار سرمایه نوسان گیری کنند، شرایطی را به وجود میآورند که رشد اقتصادی از طریق بازار سرمایه محقق نمیشود و دیگر کسی بابت سود واصله از تولید یا فروش شرکتهای بورسی سودی به دست نمیآورد، بلکه عدهای از ضرر دیگران به سود میرسند و این موضوع به بیاعتمادی بیشتر سرمایهگذاران دامن میزند.
تورم افسار گسیخته
وقتی به بورس کشورهای توسعهیافته مینگریم، متوجه میشویم که یکی از مهمترین دلایل پویایی آن عدم وجود تورم در کشور است. در کشورهایی با تورم پایین بازار سرمایه مکانی امن و سودده لحاظ میگردد، زیرا افراد میتوانند در تمامی صنایع سرمایهگذاری نمایند، اما در خصوص کشور ایران که در سایه تورم و تحریم در حال حرکت است، نمیتوان تمامی صنایع را امن دانست، زیرا تورم باعث سقوط و نابودی برخی صنایع میگردد و این امر در سهام شرکتها نیز نمود پیدا میکند؛ بهعنوانمثال در شرایط تورمی سهام پتروشیمی رشد و سهام خودرو یا املاک و مستغلات دچار ریزش میگردد. در چنین شرایطی داشتن دانش مناسب در انتخاب درست صنعت و خرید به موقع سهام امری حیاتی و مؤثر در تحقق سود میباشد. ازآنجاییکه عامه سرمایهگذاران دارای چنین دانشی نیستند، ترجیح به عدم ورود به بازار سرمایه میدهند یا با حداقل سرمایه وارد میشوند؛ زیرا نسبت ریسک به ریوارد بالاتر میرود. تورم به گونه دیگری نیز مانع عملکرد بهرهور و باثبات بازار سرمایه میگردد؛ فرض کنید شما یک سهامدار با تجربه و دانش مناسب هستید و در بازار سرمایه از طریق نوسان گیری در حال معامله میباشید و ظرف شش ماه موفق به کسب سود 40 درصد شدید، ناگهان قیمت جهانی طلا افزایش و اخباری منفی در خصوص کشور باعث رشد 30 درصدی قیمت طلا و دلار در بازه زمانی 20 روزه میگردد، با توجه به کاهش ارزش ریال عملاً سود شما ناچیز میگردد که این موضوع باعث دلسردی و خروج از بازار سرمایه میگردد. بهطورکلی در شرایط تورمی فعلی و بیارزش شدن هر روزه پول ملی، مردم تمایلی به سرمایهگذاری در بازار سرمایه ندارند و بازارهای دیگری را در الویت قرار میدهند. چنانچه شرایط مالی افراد گونهای باشد که بتوانند پسانداز کنند، 3/33 درصد ترجیح میدهند در زمین و مسکن سرمایهگذاری کنند، ترجیح 7/20 درصد افراد این است که طلا و سکه بخرند، 5/15 درصد اشتغالزایی و کارآفرینی کنند. 2/15 درصد دیگر در بانک پسانداز میکنند، 7/2 درصد دلار و ارز میخرند. 7/2 درصد در بازار خودرو، تنها 3/1 درصد در بازار سرمایه و 3/1 درصد در رمز ارزها و بازارهای جهانی سرمایهگذاری میکنند.
عوامل دیگری نیز بهصورت جزئی وجود دارند که مانع از عملکرد بهرهور بازار سرمایه میشوند که میتوان آنها را به چند دسته کلی تقسیم کرد:
- عدم شفافیت اطلاعات؛ عدم دسترسی به اطلاعات دقیق و بهروز درباره شرکتها و بازار میتواند منجر به تصمیمگیریهای نادرست سرمایهگذاران شود،
- نوسانات شدید بازار؛ نوسانات زیاد قیمتها میتواند اعتماد سرمایهگذاران را کاهش دهد و باعث خروج آنها از بازار شود،
- محدودیتهای قانونی و نظارتی؛ قوانین و مقررات ناکافی یا نامناسب میتواند مانع از عملکرد صحیح بازار شود. همچنین عدم اجرای صحیح قوانین موجود نیز میتواند مشکلاتی ایجاد کند،
- نقص در زیرساختهای مالی؛ زیرساختهای ضعیف مانند سیستمهای معاملاتی ناکارآمد میتواند بر عملکرد بازار تأثیر منفی بگذارد،
- تغییرات ناگهانی در شرایط اقتصادی؛ مانند بحرانهای مالی، ناترازی انرژی که به دلیل تحریمها، سرمایهگذاری کم و اقتصاد ضعیف بر روی عملکرد بازار سرمایه تأثیر میگذارد؛ بهعنوانمثال قطعی مکرر برق تولید شرکتهای سیمانی را متوقف می کند و باعث سقوط ارزش سهام شرکتهای سیمانی میگردد،
- رفتــارهای هیجــانی سـرمـایـهگـذاران؛ تصمیـمگیریهای احـساسی و غیــرمنطقی میتواند منجر به حبابهای قیمتی و سقوطهای ناگهانی در بازار شود،
- رقابت نابرابر؛ وجود انحصار یا رقابت نابرابر در بازار میتواند به عدم کارایی منجر شود،
- عدم تنوع سرمایهگذاری؛ عدم تنوع در سبد سرمایهگذاری میتواند ریسکها را افزایش دهد و عملکرد کلی بازار را تحت تأثیر قرار دهد.
بهبود این موانع نیازمند همکاری بین دولت، نهادهای نظارتی، شرکتها و سرمایهگذاران است تا بازار سرمایه به یک محیط پایدار و بهرهور تبدیل شود. ///
