اقتصاد ایران در زنجیره ارزش جهانی

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و نویسنده کتاب «اقتصاد ایران در زنجیره ارزش جهانی»

در سال‌های اخیر ظهور کشتی‌های اقیانوس‌پیما در مقیاس بزرگ و پذیرش کانتینرهای استاندارد، ظرفیت‌های حمل‌ونقل را افزایش داده و هزینه‌های متوسط حمل‌ونقل بین‌المللی را کاهش داده است. هم‌چنین پیشرفت در فناوری ارتباطات و اطلاعات، مانند اینترنت، نسل جدیدی از ارائه‌دهندگان خدمات لجستیک، توزیع، مالی و تجاری را فعال کرده که پیکربندی کارآمد زنجیره‌های تأمین جهانی‌ها را تسهیل کرده و مدیریت زمان واقعی فعالیت‌های زنجیره ارزش جهانی را هم امکان‌پذیر و هم ارزان کرده است. تحولات عظیم فوق‌الذکر در عرضه تجارت بین‌الملل باعث تحول در مفاهیم تجارت سنتی و سوق به مفاهیم «تجارت وظایف» و «تکه‌تکه شدن» فراینده تولید در ادبیات اقتصادی تجربی و نظری شده است.
در این راستا مرکز پژوهش‌های اتاق ایران اقدام به یک سری مطالعات در زمینه ی زنجیره ارزش جهانی فعالیت‌ها کرد که در گام اول با طراحی یک پروژه سنگین ضمن بررسی ادبیات علمی و تجربی جداول داده-ستانده جهانی در سطح دنیا، اتصال جدول داده-ستانده ملی سال 1395 بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را به جدول داده-ستانده بین کشوری سال 2016 سازمان همکاری و توسعه اقتصادی را فراهم کرد. با انجام این مطالعه بانک اطلاعات لازم برای بررسی نقش ایران در زنجیره‌های ارزش جهانی فراهم گردید. در ادامه تدوین و انتشار کتاب «اقتصاد ایران در زنجیره ارزش جهانی» در دستور کار قرار گرفت و در نیمه دوم سال 1403 منتشر شد.
سؤالات مهمی پیش روی محققین، سیاست‌گذاران و تصمیم گیران اقتصادی برای نقش اقتصاد ایران در قالب فعالیت‌های اقتصادی در زنجیره ارزش جهانی وجود دارد که به برخی از آن‌ها در این کتاب پاسخ داده شده است. اهم سؤال‌های که در این کتاب به آن‌ها در مورد اقتصاد ایران قابل طرح و روشنگری است را با نویسنده کتاب دکتر اسفندیار جهانگرد، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی در میان گذاشته ایم که جهت استفاده خوانندگان در ادامه قابل‌مطالعه است.

جداول‌ داده-ستانده بین‌ کشوری (ICIO) چیست و چرا مهم هستند؟


جدول‌های داده-ستانده بین کشوری (ICIO) چارچوبی برای مدل‌سازی روابط اقتصادی بین صنایع یا فعالیت‌ها در کشورهای مختلف است. این جدول‌ها جریان کالاها و خدمات را در داخل و بین کشورها ثبت می‌کنند و نشان می‌دهند که فعالیت‌ها چگونه برای تولید به یکدیگر وابسته‌اند. این جدول‌ها برای ارزیابی تأثیر سیاست‌های اقتصادی و رویدادهای مختلف بر زنجیره‌های تأمین جهانی، الگوهای تجارت و رشد اقتصادی اهمیت زیادی دارند و دیدگاهی جامع‌تر از آمار ساده تجاری ارائه می‌دهند.


چرا گنجاندن ایران در جدول‌های جهانی ICIO چالش‌برانگیز است؟


با وجود داشتن جدول‌های داده-ستانده ملی طی چندین دهه، ایران در جدول‌های بین‌المللی یا منطقه‌ای ICIO به‌طور رسمی گنجانده نشده است. این موضوع به دلایلی ازجمله کمبود تاریخی در یکپارچگی با اقتصاد جهانی، روش‌های خاص آماری که با استانداردهای بین‌المللی سازگار نیستند و دشواری‌های جمع‌آوری داده‌ها و عدم ارتباط فعال ایران با نهادهای بین‌المللی مرتبط است. همچنین، دسترسی محدود به داده‌های تجاری جزئی شده بر اساس فعالیت و کشور نیز چالش دیگری بوده است.
چگونه داده‌های ایران در جدول ICIO سال 2016 سازمان OECD توسط شما و تیم پژوهشی‌تان گنجانده شدند؟
برای این کار دو روش وجود دارد. یکی اضافه کردن ایران در جداول عرضه و مصرف جهانی و سپس محاسبه جدول داده-ستانده متقارن بین کشوری و دیگری اضافه کردن مستقیم ایران در جدول داده-ستاده متقارن بین کشوری. در این مطالعه با استفاده از روش دوم که شامل چند مرحله است به کار گرفته شد: ابتدا داده‌های جدول داده-ستانده ملی ایران با چارچوب ICIO سازمان OECD همسان‌سازی شدند. سپس، ماتریس داده-ستانده داخلی ایران ساخته شد. در مرحله بعد، ماتریس‌های واردات واسطه‌ای و نهایی ایران از کشورهای مختلف محاسبه شد. درنهایت، ماتریس‌های صادرات واسطه‌ای و نهایی ایران به کشورهای دیگر برآورد شدند. این ماتریس‌ها با جدول ICIO جهانی ادغام شدند و داده‌ها به‌گونه‌ای سازمان‌دهی شدند که با فرمت OECD قابل مقایسه باشند.


بنابراین مراحل اصلی گنجاندن داده‌های یک کشور مثل ایران در جدول‌های جهانی ICIO چیست؟


گنجاندن داده‌های یک کشور در جدول‌های جهانی ICIO به چهار مرحله اصلی تقسیم می‌شود:
• همسان‌سازی و هماهنگی: اطمینان از سازگاری داده‌های ملی با جدول‌های جهانی از نظر طبقه‌بندی صنایع، قیمت‌ها و واحد پول،
• ساخت ماتریس داده-ستانده داخلی: ایجاد ماتریسی که تراکنش‌های بین صنایع در داخل کشور را نشان می‌دهد،
• محاسبه ماتریس‌های واردات واسطه‌ای و نهایی: تعیین ارزش کالاها و خدمات وارداتی که به‌عنوان ورودی یا برای مصرف نهایی استفاده می‌شوند،
• محاسبه ماتریس‌های صادرات واسطه‌ای و نهایی: ارزیابی ارزش کالاها و خدمات صادراتی که در صنایع کشورهای دیگر به‌عنوان ورودی یا برای مصرف نهایی استفاده می‌شوند.

یکی از کاربردهای اولیه این الگو محاسبه ضریب فزاینده تقاضا است. این مفهوم چیست و در این زمینه چگونه استفاده می‌شود؟


ضریب فزاینده تقاضا نشان می‌دهد که تغییر در تقاضای نهایی (مانند مصرف خانوار، خریدهای دولت، سرمایه‌گذاری، صادرات) چگونه بر کل تولید یک اقتصاد تأثیر می‌گذارد. در این تحقیق، با استفاده از معکوس ماتریس جهانی لئونتیف، این ضرایب از جدول ICIO جهانی محاسبه شدند و با جداول ملی متفاوت هستند. این کار تأثیر تغییرات تقاضا در یک کشور خاص (مانند ایران) بر سطح تولید داخلی و جهانی را نشان می‌دهد. این ضرایب به درک ارتباطات زنجیره‌های تأمین جهانی کمک می‌کنند.

نتایج مربوط به ضرایب فزاینده تقاضا چه چیزی درباره ارتباطات اقتصادی ایران نشان می‌دهند؟
مطالعه ما نشان داد که ایران ضریب فزاینده تقاضای نسبتاً پایینی (75/1) دارد. بویژه در مقایسه با کشورهای دیگر در جدول ICIO این امر نشان می‌دهد که اقتصاد ایران ارتباطات ضعیف‌تری با اقتصاد جهانی دارد، به این معنا که تغییرات تقاضا در ایران تأثیر کمتری بر کشورهای دیگر دارد و بالعکس. این ضریب پایین نشان‌دهنده یکپارچگی کمتر با زنجیره‌های تأمین جهانی و اندازه کوچک‌تر اقتصاد ایران نسبت به برخی کشورهای دارای ضرایب بزرگ‌تر است. هم‌چنین محاسبه و مقایسه ضریب فزاینده تقاضا با جدول ملی سال 1395 بانک مرکزی و جدول جهانی برای ایران تفاوت ندارد و این هم بازگوکننده این است که ایران در بستر اقتصاد جهانی جایگاهی نداد.

کدام کشورها کمترین و بیشترین ضرایب فزاینده تقاضا را در این مطالعه دارند؟


طبق این مطالعه، عربستان سعودی کمترین ضریب فزاینده تقاضا (51/1) را دارد، درحالی‌که ویتنام بالاترین ضریب (93/2) را دارد. این تفاوت نشان می‌دهد که اقتصاد ویتنام بیشتر با زنجیره‌های تأمین جهانی در هم تنیده است و فعالیت‌های تولیدی آن تأثیرات گسترده‌تری در سطح جهانی دارند.

چه نتیجه‌گیری‌هایی می‌توان درباره وضعیت اقتصادی ایران بر اساس یافته‌های این ضریب داشت؟


یافته‌ها نشان می‌دهند که روابط اقتصادی ایران با اقتصاد جهانی محدود است که این موضوع بازتابی از تحریم‌ها و سیاست‌های اقتصادی و سیاسی داخلی است. این وضعیت منجر به ضرایب فزاینده پایین‌تر شده است و تغییرات تقاضای داخلی و بین‌المللی در ایران تأثیر محدودی بر دیگر کشورها دارند. همچنین، این یافته‌ها ضرورت افزایش یکپارچگی اقتصادی ایران با جهان را برای بهبود بهره‌وری اقتصادی نشان می‌دهند.

در مورد زنجیره‌های ارزش جهانی صحبت کنیم، زنجیره‌های ارزش جهانی (GVCs) چه هستند و چرا در اقتصاد جهانی امروز اهمیت دارند؟
زنجیره‌های ارزش جهانی (GVCs) به فرآیندهای به‌هم‌پیوسته تولید اشاره دارند که در آن مراحل مختلف چرخه حیات یک محصول (از طراحی و تأمین مواد خام تا تولید، توزیع و مصرف) در کشورهای مختلف انجام می‌شود. این «تفکیک» تولید به دلیل عواملی مانند دستیابی به کارایی هزینه و منابع تخصصی رخ می‌دهد. GVCs مهم هستند زیرا تجارت بین‌المللی را بازتعریف کرده و فراتر از مفهوم سنتی مبادله کالاهای نهایی حرکت می‌کنند. آن‌ها نشان می‌دهند که ارزش در هر مرحله تولید و تجارت چگونه افزوده می‌شود و کشورها چگونه در تولید محصولات جهانی مشارکت می‌کنند که تأثیرات مهمی بر مسیر رشد اقتصادی و توسعه آن‌ها دارد.

حال سؤال این است که چگونه داده‌ها و جداولی مانند ICIO، WIOD و Eora در تحلیل زنجیره‌های ارزش جهانی استفاده می‌شوند؟


مجموعه داده‌هایی مانند ICIO (جدول داده-ستانده بین کشوری)، WIOD (پایگاه داده داده-ستانده جهانی) و Eora برای تحلیل GVC بسیار حیاتی هستند زیرا دیدگاه جامعی از تراکنش‌های بین فعالیت‌ها در کشورهای مختلف ارائه می‌دهند. این جداول جریان کالاها و خدمات بین بخش‌ها و مرزها را ردیابی کرده و نشان می‌دهند که کشورها چگونه به زنجیره ارزش یک محصول خاص کمک می‌کنند. این داده‌ها به سیاست‌گذاران کمک می‌کند نقاط قوت و ضعف کشور خود را شناسایی کرده و سیاست‌هایی را برای افزودن ارزش بیشتر و بهبود جایگاه در GVC تدوین کنند.

«ارزش ‌افزوده صادرات ناخالص» در بعد بین‌المللی چیست و چرا تحلیل آن اهمیت دارد؟


ارزش‌افزوده به افزایش ارزش اقتصادی یک محصول یا خدمت در هر مرحله از فرآیند تولید آن اشاره دارد. این مفهوم نشان‌دهنده سهم یک کشور از طریق نیروی کار، سرمایه و فناوری در ایجاد محصول یا خدمت است. تحلیل ارزش‌افزوده ازآن‌جهت مهم است که آمارهای سنتی صادرات و واردات از طریق گمرک ممکن است به دلیل محاسبه چندباره کالاهای واسطه‌ای که چندین بار از مرزها عبور می‌کنند، گمراه‌کننده باشند. درک اینکه ارزش در کجا واقعاً ایجاد می‌شود، تصویری دقیق‌تر از مشارکت و سهم واقعی یک کشور در اقتصاد جهانی ارائه می‌دهد.
چگونه تحلیل ارزش‌افزوده با نگاه صرف به صادرات ناخالص تفاوت دارد؟
صادرات ناخالص، کل ارزش کالاها و خدمات صادرشده را شامل می‌شود، بدون توجه به اینکه آیا کشور صادرکننده مواد خام، اجزای واسطه‌ای یا مونتاژ نهایی را تولید کرده است، اما تحلیل ارزش‌افزوده تنها به سهم اقتصادی کشور مبدأ صادرکننده توجه دارد. این روش از محاسبه چندباره ارزش کالاهای واسطه‌ای جلوگیری می‌کند. برای مثال، اگر یک خودرو در کشور X مونتاژ شود اما قطعات آن در کشورهای Y و Z تولیدشده باشند، محاسبه کل ارزش خودرو به‌عنوان صادرات کشور X گمراه‌کننده است زیرا ارزش‌افزوده کشورهای Y و Z را نیز شامل می‌شود. این مسئله یکی از موضوعات داغ جهانی امروز در ادبیات اقتصادی است و اقتصاددانان مشهوری روی این حوزه در این یک دهه اخیر تمرکز زیادی بر آن کردند که علت این اتفاق هم این است که با پیشرفت فناوری‌های دیجیتالی و گسترش و توسعه کشتی‌های اقیانوس‌پیما در مقیاس بزرگ و پذیرش کانتینرهای استاندارد این موضوع در ادبیات اقتصادی بسیار مهم شده است.
چه روش‌های کلیدی برای تحلیل ارزش‌افزوده در تجارت وجود دارد و در این کتاب به کدام‌یک اشاره شده است؟
روش‌های متعددی برای تحلیل ارزش‌افزوده در تجارت وجود دارد که یکی از رایج‌ترین آن‌ها مبتنی بر مدل داده-ستانده بین‌المللی است. این مدل از جداول داده-ستانده برای ردیابی ارزش‌افزوده توسط کشورهای مختلف استفاده می‌کند. این روش ابتدا توسط کوپمن، وانگ و وی (2014) مطرح شد و بعداً توسط اقتصاددانان اصلاح شد. این کتاب و پژوهش بر روش بورین و مانچینی (2023) تمرکز دارد که صادرات ناخالص را ابتدا به سه بخش ارزش‌افزوده داخلی (DVA)، ارزش‌افزوده خارجی (FVA) و محاسبه مضاعف تقسیم می‌کنند و سپس به جزییات بیشتری ارزش‌افزوده صادرات ناخالص را تقسیم می‌کند. همچنین، بورین و مانچینی (2023) دو رویکرد «مبتنی بر منبع محور» و «مبتنی بر مقصد و یا جذب محور» را معرفی می‌کند. رویکرد منبع محور یعنی ارزش‌افزوده صادرات را وقتی اولین بار از مرز خارج می‌شود محاسبه کنیم و رویکرد جذب محور یعنی ارزش‌افزوده صادرات را زمانی که آخرین بار از مرزهای کشور خارج شد مدنظر قرار دهیم. در این مطالعه ما از رویکرد منبع محور بهره جسته ایم.


این مطالعه درباره نقش ایران در تجزیه ارزش‌افزوده صادرات ناخالص و زنجیره‌های ارزش جهانی چه می‌گوید؟


مطالعه نشان می‌دهد که ایران نقش نسبتاً محدود و شکننده‌ای در زنجیره‌های ارزش جهانی دارد. بخش عمده‌ای از صادرات ناخالص ایران از ارزش‌افزوده داخلی تشکیل شده و سهم کمی از ارزش‌افزوده سایر کشورها در آن دیده می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده آن است که صادرات ایران عمدتاً شامل مواد خام یا محصولاتی با ارزش‌افزوده محدود است که از شبکه‌های تولید جهانی بهره نمی‌برند.

«ارزش افزوده داخلی» (DVA)، «ارزش ‌افزوده خارجی» (FVA) و «حساب مضاعف» در زمینه صادرات به چه معنا هستند؟


• ارزش‌افزوده داخلی (DVA): نشان‌دهنده ارزش ایجادشده در داخل کشور صادرکننده (مبدأ) از طریق نیروی کار، سرمایه و فناوری است.
• ارزش‌افزوده خارجی (FVA): نشان‌دهنده ارزشی است که از طریق واردات واسطه‌ای از کشورهای دیگر ایجاد شده و در کالاها و خدمات صادراتی کشور میزبان گنجانده شده است.
• حساب مضاعف داخلی و خارجی زمانی رخ می‌دهد که ارزش کالاهای واسطه‌ای چندین بار در طول تولید محاسبه شود.

این مطالعه چگونه مسئله «حساب مضاعف» در تحلیل ارزش‌افزوده صادرات ایران را حل می‌کند؟


مطالعه از رویکردهای تصحیح‌شده بورین ومانچینی (2023) با رویکرد دو جانبه و منبع محور بهره می‌برد که این روش‌ها حساب مضاعف را با استفاده از جبر ماتریس‌ها و محاسبات ریاضی پیشرفته در مقام نظری در سطوح داخلی و خارجی را شناسایی و جدا می‌کنند که امکان به‌کارگیری این نتایج در عمل هم با استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری فراهم می‌شود.بپردازیم به جزییات نتایج.

کدام بخش‌های اقتصادی اصلی در ایران بیشترین سهم را در صادرات ناخالص دارند؟


این مطالعه نشان می‌دهد که صادرات ناخالص ایران عمدتاً تحت تأثیر بخش‌هایی مانند استخراج نفت خام و گاز طبیعی، فعالیت‌های معدنی، تولید محصولات شیمیایی، پالایش نفت و حمل‌ونقل و ارتباطات است. این مطالعه این نتایج را با بررسی 42 فعالیت برای ایران اخذ کرده که همه نتایج کمی در کتاب موجود است و محققان و سیاست‌گذاران می‌توانند از آن بهره ببرند.

در بحث زنجیره ارزش جهانی، مفهوم «تکه تکه شدن» تولید چگونه دیدگاه ما نسبت به تجارت را تغییر می‌دهد؟


«تکه تکه شدن» تولید به تقسیم فرآیند تولید به مراحل مختلف اشاره دارد که می‌توانند در کشورهای گوناگون انجام شوند. این مفهوم تجارت را بازتعریف می‌کند، زیرا اکنون شاهد تبادل قابل‌توجه کالاهای واسطه‌ای یا وظایف خاص به‌جای محصولات نهایی هستیم. این مفهوم به کشورها اجازه می‌دهد میزان ارزش‌افزوده خود را در طول زنجیره بررسی کرده و سیاست‌هایی برای مشارکت بیشتر در این زنجیره‌ها تدوین کنند.

در ارتباط با سؤال قبلی از چه مفاهیمی در این باره استفاده می‌شود. به عبارتی مفـــــاهیـــــــم “Upstreamness”OU و “Downstreamness” ID چه هستند و چرا در زمینه زنجیره‌های ارزش جهانی اهمیت دارند؟


• Upstreamness OU: نشان‌دهنده فاصله یک فعالیت تولیدی از مصرف نهایی است. فعالیت‌هایی که محصولات بیشتری به سایر کسب‌وکارها (کالاهای واسطه‌ای) می‌فروشند، در زنجیره بالاتر (upstream) قرار دارند.
• Downstreamness ID: نشان‌دهنده فاصله یک فعالیت از عوامل اولیه تولید (مانند نیروی کار و منابع اولیه) است. فعالیت‌هایی که به‌شدت به نهاده‌های واسطه‌ای متکی هستند، در زنجیره پایین‌تر (downstream) قرار دارند.
این مفاهیم برای درک موقعیت و تخصص یک کشور در زنجیره‌های ارزش جهانی ضروری هستند. آن‌ها نشان می‌دهند که آیا یک کشور عمدتاً در استخراج مواد اولیه، تولید قطعات یا ارائه محصولات نهایی فعالیت می‌کند.

کدام فعالیت‌های اقتصادی در ایران بالاترین و پایین‌ترین OU و ID را دارند؟


• OU بالا: استخراج نفت و گاز طبیعی، محصولات کاغذی، شیمیایی، فلزات پایه و خدمات مالی.
• OU پایین: کشاورزی، ماهیگیری، تولید وسایل نقلیه موتوری، ساخت‌وساز و خدمات.
• ID بالا: محصولات پلاستیکی و لاستیکی، تجهیزات الکتریکی و تولید وسایل نقلیه موتوری (وابسته به نهاده‌های واسطه‌ای).
• ID پایین: معدن، خدمات و املاک (وابسته به نهاده‌های اولیه).
این تفاوت‌ها نشان‌دهنده ماهیت فعالیت‌های اقتصاد ایران در زنجیره‌های ارزش جهانی هستند، جایی که برخی بخش‌ها بیشتر به منابع اولیه متکی‌اند و برخی دیگر به نهاده‌های واسطه‌ای.

رابطه OU و ID چیست و موقعیت ایران چگونه از روند جهانی متفاوت است؟


• در روند جهانی، رابطه مثبت بین OU و ID وجود دارد. فعالیت‌هایی که بالاتر در زنجیره تأمین قرار دارند، معمولاً در زنجیره تقاضا نیز در نزدیکی منابع اولیه هستند.
• درباره موقعیت ایران، رابطه منفی بین OU و ID دیده می‌شود. این نشان می‌دهد که در ایران، فعالیت‌هایی که به مصرف نهایی نزدیک هستند، معمولاً به منابع اولیه نزدیک نیستند. این امر به ضعف پیوندهای داخلی بین تأمین منابع و فعالیت‌های پایین‌دستی اشاره دارد.

موضوع بعدی نحوه مشارکت ایران در اقتصاد جهانی است. در این مورد شاخص‌های پسین و پیشین در GVC را محاسبه می‌کنند. این شاخص‌ها چه هستند و چرا اهمیت دارند؟
• مشارکت پیشین در GVC به نقش یک کشور در تولید نهاده‌هایی اشاره دارد که از کشور مبدأ به کشورهای دیگر صادر می‌شود و در آنجا پردازش و احتمالاً دوباره صادر می‌گردد. این نقش نشان‌دهنده جایگاه کشور به‌عنوان تأمین‌کننده مواد اولیه در زنجیره تولید جهانی از طریق صادرات است.
• مشارکت پسین در GVC به استفاده یک کشور از نهاده‌های وارداتی برای تولید کالاهایی اشاره دارد که پس از تولید، صادر می‌شوند. این نقش نشان‌دهنده وابستگی کشور به منابع و نهاده‌های واسطه‌ای خارجی برای تولید صادرات و ادغام آن در بخش‌های پایین‌دستی زنجیره ارزش جهانی است.
این شاخص‌ها به درک سطح ادغام یک کشور در شبکه‌های تولید بین‌المللی فراتر از صادرات و واردات ناخالص کمک می‌کنند و جایگاه کشور در زنجیره را مشخص می‌نمایند.

یافته‌های کلیدی شما در مورد مشارکت کلی ایران در زنجیره ارزش جهانی چیست؟


این مطالعه نشان داد که ایران نقش نسبتاً کوچکی در زنجیره ارزش جهانی ایفا می‌کند. نرخ کلی مشارکت ایران در GVC (49/35 درصد) کمی کمتر از میانگین جهانی (75/35 درصد) است که نشان‌دهنده ادغام محدود ایران در شبکه‌های تولید بین‌المللی است، علیرغم اینکه ایران تولیدکننده نفت محسوب می‌شود. این نشان می‌دهد که ایران از نظر مشارکت در زنجیره ارزش جهانی نسبت به بسیاری از کشورها عقب‌تر است و به عبارتی ایران با جایگاه کارخانه تولید صنعتی با دنیا فاصله‌ای بسیار دارد.

مشارکت پیشین ایران چگونه با مشارکت پسین آن مقایسه می‌شود؟


تحقیقات نشان‌دهنده عدم تعادل قابل‌توجهی است: مشارکت ایران در GVC به‌طور نامتناسبی توسط بخش پیشین آن هدایت می‌شود. این بدان معناست که نقش ایران عمدتاً به‌عنوان صادرکننده مواد خام (مانند نفت و گاز طبیعی) است که تولید آن در زنجیره‌های تولید خارجی استفاده می‌شود، نه استفاده از نهاده‌های وارداتی برای تولید کالاها و خدمات صادراتی با ارزش بالاتر در داخل کشور. در مقابل، مشارکت پسین ایران به‌طور قابل‌توجهی پایین است، به این معنی که مقدار زیادی نهاده برای تولید وارد نمی‌کند تا کالاهای صادراتی تولید کند. این نتایج نشان می‌دهد که ادغام ایران در GVC ها عمدتاً بر صادرات مواد خام استوار است تا کالاهای پردازش‌شده‌تر. به عباراتی بازیگری ایران در فرایند تولید جهانی ناچیز است. یعنی ایران بازیگر مهمی در اقتصاد جهانی نیست.


کدام بخش‌ها بیشترین سهم را در مشارکت ایران در GVC دارند؟


بخش استخراج نفت خام، گاز طبیعی و معدن بیشترین سهم را در مشارکت ایران در GVC دارد و حدود 58/17 درصد از صادرات ناخالص این بخش را تشکیل می‌دهد. سایر بخش‌های مهم شامل تولید محصولات شیمیایی (1/5 درصد)، کک و فرآورده‌های نفتی پالایش‌شده (8/1 درصد)، فلزات پایه (55/1 درصد)، کشاورزی، شکار، جنگلداری (09/1 درصد) و معادن و معدن‌کاری غیرانرژی (04/1 درصد) هستند. این نشان‌دهنده تسلط مواد خام و منابع انرژی در مشارکت ایران در GVCها است. سایر بخش‌ها مشارکت ناچیزی کمتر از ۱ درصد در GVC دارند که نشان‌دهنده تنوع محدود تولید در اقتصاد ایران است.

مشارکت ایران در GVC چگونه با سایر مناطق و بلوک‌های تجاری مقایسه می‌شود؟


در مقایسه با مناطقی مانند کشورهای عضو OECD و اتحادیه اروپا، مشارکت ایران در GVC نسبتاً پایین است و همچنین نامتعادل است، به‌طوری‌که مؤلفه پسین مشارکت آن بسیار کوچک‌تر و ناچیز است. بلوک‌های تجاری مانند BRICS و سازمان همکاری شانگهای (SCO) سطوح بالاتری از مشارکت کلی دارند. به‌طور خاص، کشورهای OECD و اتحادیه اروپا معمولاً مؤلفه پسین بیشتری در مشارکت خود در قیاس با ایران دارند که با ایران که وجه غالب مشارکت آن در اقتصاد جهانی از طریق صادرات مواد خام نفتی بوده، متفاوت است. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده تفاوت در ماهیت نقش ایران در GVCها نسبت به اقتصادهای پیشرفته‌تر و صنعتی است و نشان از عقب‌ماندگی به‌کارگیری مؤلفه‌های توسعه‌یافتگی ایران در قیاس بین‌المللی برای توسعه کشور است.

کشورهایی مانند ایران چگونه می‌توانند جایگاه خود را در GVC بهبود بخشند؟


این مطالعه تأکید می‌کند که چالش اصلی برای ایران نه‌تنها ورود به GVCها، بلکه تعمیق ظرفیت‌های تولیدی برای افزایش ارزش‌افزوده‌ای است که از صادرات ناخالص خود به دست می‌آورد. این امر مستلزم تلاش‌های استراتژیک در جهت توسعه صنعتی، کشاورزی و خدماتی است. به‌عبارت‌دیگر، موضوع فقط تولید بیشتر برای صادرات نیست، بلکه تولید کالاهایی است که در زنجیره ارزش جهانی ارزش بیشتری دارند. این امر نیازمند تغییر نگرش به توسعه در کشور و تغییر نگاه از اتکای اولیه به صادرات مواد خام به سمت ساختار صادراتی متنوع‌تر و مبتنی بر ارزش‌افزوده است. برای بهبود جایگاه در GVC، کشورها می‌توانند استراتژی‌هایی مانند جذب سرمایه‌گذاری خارجی، افزایش مهارت‌های نیروی انسانی، بهبود زیرساخت‌ها و ایجاد محیطی مناسب برای کسب‌وکار را اتخاذ کنند. همچنین، شناسایی نقاط قوت موجود و پیدا کردن مزیت‌های خاص در GVC برای مشارکت مؤثر ضروری است. سیاست‌ها و سرمایه‌گذاری‌هایی که مشارکت بالادستی و پایین‌دستی را تسهیل می‌کنند، می‌توانند توسعه پایدار و متوازن‌تری برای کشور ایجاد کنند.

در ادامه سؤال قبل دستور کار، دولت و بخش خصوصی بویژه اتاق‌های بازرگانی بین‌المللی و استانی باید چه بکنند تا مسیری که شما مشخص کردید فراهم شود؟


پاسخ این سؤال مبسوط است. در این باره لازم است دولت به همراه اتاق‌های بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی، بخش خصوصی و مجلس شورای اسلامی پس از مفاهمه و پذیرش نگرش در این زمینه، در شش بُعد برای زنجیره ارزش جهانی فعالیت‌های ایران، استراتژی و برنامه‌ها و چشم‌انداز آتی ایران را در قالب ابعاد زیر تهیه، ارائه و اجرا کنند که به شرح زیر است. علت به کارگیری این مؤلفه‌ها هم این است که شعار قرن بیست و یکم دنیا از پیش‌فرض «ساخت‌-اینجا-فروش-آنجا» به «ساخت-همه جا-فروش-همه جا» تغییر کرده است.
• در بعد ساختار داده-ستانده: فعالیت‌ها/بخش‌ها/ محصولات اصلی زنجیره ارزش جهانی ایرانی موردتوجه و شناخت دقیق قرار گیرند. این ساختار معمولاً شامل تحقیق و طراحی، نهاده‌ها، تولید، توزیع و بازاریابی و فروش و در برخی موارد بازیافت محصولات پس از استفاده است. این ساختار داده- ستانده شامل کالاها و خدمات و همچنین طیف وسیعی از فعالیت پشتیبان است. لازمه این کار در ابتدا اصلاح و ایجاد نظام آماری به‌روز و مطابق با استانداردهای روز دنیا در سطح ملی و استانی است. در ادامه پویایی و ساختار شرکت‌های فعال جهان و ایران در هر بخش از زنجیره ارزش فعالیت‌ها شناسایی شوند.
• در بعد محدوده جغرافیایی: تحلیل جغرافیایی فعالیت‌ها بر اساس تحلیل عرضه و تقاضای جهانی شکل می‌گیرد. GVC ها در مقیاس‌های جغرافیایی مختلف (محلی، ملی، منطقه‌ای و جهانی) عمل می‌کنند و به تکامل خود ادامه می‌دهند. شواهد نشان می‌دهد که ممکن است در پاسخ به عوامل مختلفی ازجمله اهمیت فزاینده اقتصادهای بزرگ در حال ظهور (چین، هند و غیره) و توافق‌نامه‌های تجاری منطقه‌ای، روندی به سمت منطقه‌ای کردن GVCها وجود داشته باشد. بنابراین ایران هم باید در این زمینه برنامه و استراتژی خود را در همه ابعاد جغرافیایی دنیا تنظیم و پیاده کند.
• در بعد حکمرانی: با بررسی بعد حکمرانی فعالیت‌ها تجزیه‌وتحلیل حکمرانی به کشور امکان می‌دهد بفهمد که چگونه یک زنجیره کنترل و هماهنگ می‌شود، زمانی که بازیگران خاصی در زنجیره قدرت بیشتری نسبت به دیگران دارند. حکمرانی دنیای دیجیتال به این مفهوم است که «روابط اقتدار و قدرت تعیین می‌کند که چگونه منابع مالی، مادی و انسانی تخصیص‌یافته و در یک زنجیره جریان می‌یابد». لازم است که اقتصاد ایران با شناسایی ساختار حکمرانی فعالیت‌ها و محصولات نقش خود را متناسب با ساختار حکمرانی بازار، ماژولار، رابطه‌ای، دربند و سلسله مراتبی تبیین و تعیین کند. باید توجه شود که این ساختارها توسط سه متغیر اندازه‌گیری و تعیین می‌شوند: پیچیدگی اطلاعات به اشتراک گذاشته‌شده بین بازیگران در زنجیره ارزش جهانی، چگونگی کدگذاری اطلاعات تولید و سطح شایستگی تأمین‌کننده.
• در بعد ارتقاء: ارتقای اقتصادی به این صورت تعریف می‌شود که شرکت‌ها، کشورها یا مناطق به سمت فعالیت‌های با ارزش بالاتر در GVC ها حرکت می‌کنند تا منافع (مانند امنیت، سود، ارزش‌افزوده، قابلیت‌ها) از مشارکت در تولید جهانی را افزایش دهند. آمیزه‌های متنوعی از سیاست‌های دولتی، مؤسسات، استراتژی‌های شرکتی، فناوری‌ها و مهارت‌های کارگری با موفقیت در ارتقاء لازم است. در چارچوب GVC، چهار نوع ارتقا باید به فراخور کارکرد محصولات و فعالیت‌های ایران تنظیم و پیاده شود. الگوهای ارتقا در اقتصاد و کشور بر اساس ساختار داده- ستانده، زنجیره ارزش و بافت نهادی هر کشور متفاوت است. صنایع خاصی نیاز به ارتقای خطی دارند و کشورها باید قبل از ارتقاء به بخش بعدی در یک بخش از زنجیره ارزش تخصص کسب کنند.
• در بعد بافت نهادی محلی: چارچوب نهادی محلی مشخص می‌کند که چگونه شرایط و سیاست‌های محلی، ملی و بین‌المللی مشارکت یک کشور را در هر مرحله از زنجیره ارزش شکل می‌دهند. GVCها در پویایی‌های اقتصادی، اجتماعی و نهادی محلی تعبیه‌شده‌اند. درج در GVCهای فعالیت‌های دیجیتالی به‌طور قابل‌توجهی به این شرایط محلی بستگی دارد. شرایط اقتصادی شامل در دسترس بودن نهاده‌های کلیدی است: هزینه‌های نیروی کار، زیرساخت‌های موجود و دسترسی به منابع دیگر مانند امور مالی، زمینه اجتماعی بر در دسترس بودن نیروی کار و سطح مهارت آن، مانند مشارکت زنان در نیروی کار و دسترسی به آموزش، حاکم است. و درنهایت مؤسسات شامل مقررات مالیاتی و کار، یارانه‌ها و سیاست آموزشی و نوآوری است که می‌تواند رشد و توسعه صنعت را ترویج یا مانع شود.
• در بعد تجزیه ‌و تحلیل ذینفعان: تجزیه ‌و تحلیل پویایی‌های محلی که در آن یک زنجیره ارزش تعبیه شده است نیاز به بررسی ذینفعان درگیر دارد. همه بازیگران صنعت در زنجیره ارزش ترسیم‌شده و نقش اصلی آن‌ها در زنجیره توضیح داده شده است. متداول‌ترین ذینفعان در زنجیره ارزش عبارتند از: شرکت‌ها، انجمن‌های صنعتی، کارگران، مؤسسات آموزشی، سازمان‌های دولتی ازجمله بخش‌های ترویج صادرات و جذب سرمایه‌گذاری، وزارتخانه‌های تجارت خارجی، اقتصاد و آموزش‌وپرورش و غیره. علاوه بر این، این مهم است که چگونه روابط بین این بازیگران در سطح محلی اداره می‌شود و کدام نهادها در موقعیتی هستند که تغییرات را هدایت کنند. بنابراین، این نوع تحلیل برای شناسایی بازیگران کلیدی در زنجیره ارزش جهانی حیاتی است. این امر بویژه برای توصیه‌های ارتقای فعالیت‌ها و توسعه یک استراتژی رشد فعالیت‌ها که در آن هر یک از ذینفعان نقشی برای مشارکت در توسعه بخش ایفا می‌کنند، مرتبط است.

اگر ممکن است مفهوم «ارتقاء» را بیشتر توضیح دهید که این مفهوم چیست و انواع «ارتقاء» در یک GVC چه هستند و چرا برای کشور ایران مهم است؟


مفهوم ارتقاء در GVC به حرکت کشور، شرکت یا منطقه به سمت فعالیت‌های با ارزش‌افزوده بیشتر در زنجیره ارزش اشاره دارد. انواع ارتقاء شامل:
• ارتقاء محصول: حرکت به سمت محصولات پیچیده‌تر یا با کیفیت بالاتر،
• ارتقاء فرآیند: بهبود روش‌های تولید برای افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها،
• ارتقاء عملکردی: گسترش فعالیت‌ها به سمت وظایف پیشرفته‌تر مانند تحقیق و توسعه، طراحی یا بازاریابی،
• ارتقاء بین‌زنجیره‌ای: ورود به صنایع جدید یا زنجیره‌های ارزش با بازدهی بالاتر.
این ارتقاءها برای توسعه اقتصادی بلندمدت ایران حیاتی هستند؛ زیرا فرصت‌های افزایش درآمد، بهره‌وری و مقاومت در برابر تغییرات بازار را فراهم می‌کنند. در برخی محصولات کشور ارتقاء محصول یا حرکت به سمت خطوط تولید پیچیده‌تر باید صورت پذیرد. در برخی محصولات ارتقاء عملکردی که مستلزم کسب کارکردهای جدید (یا کنار گذاشتن کارکردهای موجود) برای افزایش محتوای مهارت کلی فعالیت‌ها است انجام شود. در برخی محصولات ارتقاء زنجیره‌ای یا بین بخشی، جایی که شرکت‌ها به سمت صنایع جدید، اما اغلب مرتبط حرکت می‌کنند انجام شود. در برخی محصولات ورود به زنجیره ارزش انجام شود. یعنی جایی که شرکت‌ها برای اولین بار در زنجیره ارزش ملی، منطقه‌ای یا جهانی شرکت می‌کنند که این اولین و یکی از چالش‌برانگیزترین مسیرهای ارتقا در زنجیره ارزش جهانی است. در برخی محصولات ارتقای پیوندهای پسین صورت پذیرد. جایی که شرکت‌های محلی (داخلی یا خارجی) در یک صنعت شروع به عرضه نهاده‌ها و خدمات قابل‌مبادله به شرکت‌هایی بین‌المللی می‌کنند که در کشور واقع‌شده‌اند و قبلاً در یک GVC جداگانه درج‌شده‌اند. در برخی محصولات باید ارتقای بازار نهایی انجام شود. این می‌تواند شامل حرکت به سمت بازارهای پیچیده‌تر باشد که نیاز به رعایت استانداردهای جدید و دقیق‌تر دارند یا به بازارهای بزرگ‌تری که نیاز به تولید در مقیاس بزرگ‌تر و دسترسی به قیمت دارند.

شرکت‌ها، بویژه کسب‌وکارهای کوچک و متوسط (SMEs) با چه چالش‌هایی در ادغام با GVC مواجه هستند؟


SMEs معمولاً به دلیل محدودیت منابع، عدم دسترسی به منابع مالی، شکاف‌های دانشی و دشواری در رعایت استانداردهای جهانی با چالش‌هایی روبه رو هستند. این کسب‌وکارها ممکن است در ایجاد ارتباط با شرکت‌های چندملیتی یا سایر شرکت‌های اصلی زنجیره تأمین دچار مشکل شوند. همچنین، موانع قانونی و مشکلات لجستیکی می‌توانند SMEs را از مشارکت در بازارهای جهانی بازدارند. برای حمایت از SMEs باید بر توسعه مهارت‌ها، دسترسی به فناوری، آموزش‌های کسب‌وکار و منابع مالی تمرکز کرد تا رقابت‌پذیری آن‌ها افزایش یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *