رییس هیئتمدیره انجمن شرکتهای مشاور سرمایهگذاری و نظارت بر طرحها
تغییرات در اقتصاد جهانی در كنار مدیریت منابع انسانی، بسیاری از چالشهای موجود را برجسته میکند. تغییرات عمده اجتماعی بهصورت فزایندهای كشورها را درگیر عوامل مستقلی كرده است كه آزادانه كالا، سرمایه و مردم را جابهجا میکنند. بااینحال در این جوامع حدومرزهای فرهنگی باقی میمانند. بهمنظور موفق ماندن در دوره جدید جهانی شدن، مؤسسات باید هدف خود را فراملی قرار دهند. همچنین باید استراتژیهایی را كه تمایل به موفق شدن رقابت در عرصه جهانی دارند در درون خود جا بیندازند.
تكمیل استراتژیهای موفق جهانی، نیازمند توجه دقیق به مدیریت تضادهای فكری ایجاد شده در بین منابع انسانی و حفظ نقاط قوت فرهنگسازمانی است. بهمنظور بقا در قرن بیست و یكم، سازمانها باید خود را با یك ذهنیت تطبیق دهند و رهبری خود را به سمت حضور در فضای رقابتی جهانی تغییر دهند. لذا مؤسسات و رهبران آنها باید چگونگی مدیریت بر چنین تغییراتی را بیاموزند، در غیر این صورت چارهای جز از دست دادن این شرایط رقابتی ندارند.
بنابراین رهبران مؤسسات جهانی باید توان سوق دادن تهدیدات و محدودیتها به فرصتها را داشته باشند تا بتوانند كاركنانشان را برای برتر بودن نهفقط برای بقاء بلكه برای سرعت بخشیدن به ابداعات در رقابتها برانگیزانند. توانایی روبهرو شدن با مسائل فرهنگی، اقتصادی نیاز حیاتی مدیران جهانی برای موفقیت در زمان حال و فردا است. ابعاد آشنای زندگی سازمانی نظیر ساختار سازمانی، سبك رهبری، الگوهای انگیزشی، مدلهای سرمایهگذاری و تفكرات عوامل بسیار مهم در مدیریت سرمایهگذاری و نظارت بر طرحها هستند و به این ترتیب ضروری است که به مرزهای ملی بهعنوان محدودیتهایی توجه شود. بهمنظور فراهم كردن امكانات لازم جهت تطابق با چنین فرهنگ مختلطی، چیزی كه بیش از بهکارگیری مدیران از مناطق جغرافیایی مختلف ضروری است، انتقال تحولات فرهنگ اقتصادی توسط برنامههای دقیق و آموزشهای آگاهانه اصول و مبانی نوین فرهنگ اقتصادی است. برای ایجاد فرصتهایی برای مشاركت در عرصههای بینالمللی، رهبران اقتصادی جهانی نهتنها باید عادات، آداب و قوانین کشور مقصد خود را بیاموزند، بلكه حتی فرهنگ ملی اقتصادی و طرز فكر مردم آنجا را نیز باید بشناسند. در مذاكرات بینالمللی جنبههایی كه در فرآیند مذاكره از منظر اقتصادی به دیگر بنیادهای اجتماعی مرتبط میشود، تفاوت میکند. در این حالت شرایط فرهنگی، سبکهای مذاكره، نگرشهای موجود در حل مشکلات احتمالی، فرضیات پیچیده، بیان حقایق، روشها، آدابورسوم نهفقط راهحلهای کوتاهمدت، بلكه بهمنظور ایجاد استراتژی بلندمدت در مذاكرات بینالمللی، ظرایف فرهنگی جوامع را در فرآیند مذاكره باید دانست و مذاکرهکننده باید شرایط تحولات آینده در مقابل خود را درك كند. هوش مصنوعی مهارتی است كه میتواند در این مسیر پرورش یابد. پنج نكته برای تجزیه و تحلیل مذاكرات با تمركز بر روی مدیریت سرمایهگذاری میتواند اثربخش باشد:
1- سبك تصمیمگیری: الگوهایی وجود دارند كه مدیران و مقامات رسمی از طریق آنها سیستم ارتباطی مذاكره خود را منسجم میکنند و از این طریق به تصمیمات رسمی دست مییابند. یك مذاکرهکننده میتواند با یافتن راههایی برای تجزیه و تحلیل فرهنگ اقتصادی شرکتهای داخلی و یا خارجی كه روی تصمیمها و توافقهایشان اثر میگذارند، آنها را جهت ایجاد چارچوبی مناسب منسجم كنند.
2- بازیگران و موقعیت: بعد فرهنگ اقتصادی ضریبی جدانشدنی از روش و نگرش مذاکرهکنندگان به فرآیند مذاكره است. این نكته عواقب گوناگونی را پدید میآورد. تفاوت آنچه مذاکرهکنندگان تصور میکنند با جایگاه اجتماعی مذاكره مشکلاتی را به وجود میآورد. مذاکرهکنندگان باید آنچه را كه طرف خارجی تصور میکند را دریابند و سپس محیط بدون تنشی ایجاد كنند كه در صورت برخورد مثبت و منطقی طرف مقابل، روند مذاكره به حل مسئله و ایجاد مشاركت میانجامد.
3- خصوصیات ملی: در شرایط بینالمللی ممكن است بتوان با بهرهگیری از مبانی هوش مصنوعی و هویت و میراث ملی كشور و طرف گفتگو توجه مذاکرهکننده خارجی را جلب كرد. خصوصاً كه مذاکرهکنندگان خارجی از سبکهای مختلفی برای استدلال استفاده میکنند که باید توجه كامل طرفهای خارجی را به سایر موارد جلب نمود.
4- موانع قانونی اقتصادی: با بهرهگیری از هوش مصنوعی میتوان كلیه موانع را در مقایسه با رقبای متقابل شناسایی و سپس نسبت به رفع هر یك اقدام نمود و مفاهیم و اختلافهای جزئی را از مسیر اجرایی طرح حذف و یا جداسازی کرد.
5- آموزش مدیران عمومی جهانی: تجهیز مدیران با ذهنیتی جهانی وظیفهای استراتژیك است كه پیش روی كلیه مدیران تصمیم گیر در سازمانهای محلی و ملی و نیز بینالمللی قرار دارد. تأثیر و تأثر فرآیند اقتصادی و اجتماعی حاصل از نگاه هوش مصنوعی از بین سایر مهارتها، یك ویژگی مطلوب دیگر در مسیر حضور جهانی شدن است.
هوش مصنوعی و تحولات آینده آن در نظام جهانی شدن دارای سه بعد كلی است:
الف – تجارت و سیستم جهانی شدن،
ب- انقلاب فنـاوری ارتباطـات،
ج- بازارهای مالی و سرمایه.
در این حالت بیشتر مردم تغییرات در تجارت و روابط اقتصادی را بهعنوان محرك اصلی فرآیند جهانی شدن میپندارند. از این منظر معاملات و اقدامات فرامرزی نسبت به دیگر جنبههای زندگی، جهانی شدهاند و آینده تجارت جهان، تولید و مصرف، پذیرش جهانی اقتصاد، بازار و تجارت آزاد و سرعت افزایش آزادی و جریان سرمایه، به دلیل جهانی شدن سیاست و همچنین پیشرفت تكنولوژی بودهاند. در تمام حوزههای منتسب به جهانی شدن، جهانی شدن اقتصاد ملموسترین و فراگیرترین قلمرو را در ذهنیت همگان تشكیل میدهد. شواهد مؤثر این مهم مؤید این واقعیت است كه در هیچ حوزهای بهاندازه حوزه اقتصادی، پدیده جهانی شدن پیشرفت نكرده است. هر ناظر غیرمتخصص در هر نقطه از جهان با نگاهی سطحی در كالاها و خدمات ارائـــه شده در محیط خود میتواند عملكرد چنین نهاد اقتصادی متعلق به چند واحد سیاسی را ملاحظه كند. قدرت اقتصادی ایالاتمتحده حجم عظیم تولید شرکتهای چندملیتی را در اقتصاد بینالملل این نگرانی را تشدید كرده است كه سلطهای جدید، تواناییهایی بهمراتب بیشتر از گذشته در سطح جهانی در حال شکلگیری است، كه هدفش بلعیدن كشورها و واحدهای كوچك اقتصادی میباشد. جهانی شدن اقتصاد و بازارهای مالی، هم افراد و هم دولتها را تحت تأثیر قرار میدهد. اثر آن در پیوند مناطق از طریق هوش مصنوعی و نیز تحولات دور از تصور آن در آینده جهان با تمركز بر روی مدیریت سرمایهگذاری در طرحهاست.
توجه داشته باشیم كه جهانی شدن سیاست نیز یكی از پیامدهای پیشرفت تكنولوژیك جهانی شدن اقتصاد و فروپاشی نظامهای كهنه اقتصادی است كه در زمینههای آن با تحول هوش مصنوعی از دهه 80 آغاز و در دهه 90 توسعه یافت. اكنون كه در هزاره سوم بسر میبریم باید فرآیند جهانی شدن را و نیز بازتاب «جابهجایی جهانی» را بهعنوان مركز ثقل قدرت درك كنیم.