برای آگاهی از شرایط تجارت استان در سال گذشته و بررسی موانع و مشکلات این حوزه سراغ محسن جلالپور رفتیم. وی تجارت خارجی را یک الزام برای اقتصاد ایران میداند، نیازهای آن را برمیشمارد و میگوید: تجارت در پیشبرد اهداف کشور، توسعه و برونرفت از شرایط فعلی بسیار مؤثر و لازم است. ارزیابی جلالپور از تجارت استان مثبت است و تصریح میکند: کرمان در همیشه تاریخ یکی از استانهای موفق تجارت خارجه بوده و در همین سالهای اخیر نیز جزو پیشروان صادرات و استانهای موفق صادراتی بوده است.
در مورد عملکرد تجارت خارجی استان کرمان در سال گذشته با نگاه به جایگاه استان در کشور چه تحلیلی دارید؟
بنده معتقدم تجارت خارجی میتواند یک لوکوموتیو محرک و بسیار پرقدرت برای اقتصاد ایران باشد و اگر به تجارت خارجی اهمیت دهیم حتماً میتوانیم سایر بخشها را نیز قوت ببخشیم. تجارت اما نیازها و زیربناهایی دارد، یکی از مهمترین نیازهای تجارت، حضور تجار و افرادی با حس و شَم بالای تجارت در این عرصه است که خوشبختانه در کشور و استان از این نظر کمبودی نداریم و اگر مسیر و فضا فراهم باشد، ایرانیها استعداد و پیشه قابل اتکایی در تجارت دارند؛ بهعنوان مثال کرمان در گذشته مسیر ادویه بوده است و کاروانسراهای موجود نشان از رفتوآمد بسیار زیاد تجار به این استان دارد. پس از همان قدیمالایام تجارت برای کرمان اهمیت داشته که چنین ساختوسازهایی برای اقامت تجار در نظر گرفته بودند. از جمله این کاروانسراها، کاروانسرای هندوها است که به معبد نیز مجهز شده و نشان میدهد وقتی در یک کشور مسلمان دارای مذهب شیعه برای تجار سایر ادیان شرایط زندگی طولانی با محل عبادت فراهم میکنند، تجارت چقدر مهم و دارای ارزش است.
بنابراین زمینه اصلی یعنی نیروی علاقمند و با انگیزه و دارای شم تجاری وجود دارد، نیاز دوم، مسیر است که خوشبختانه ایران در شاهراه شرق، غرب و شمال دنیا قرار دارد. اگر نگاهی به نقشه ایران در حالت مسطح بیندازید، تمرکز را بهخوبی میبینید؛ از شرق، غرب، شمال و جنوب همه مسیرها از ایران میگذرد و این یکی از مهمترین موقعیتهای اساسی کشور است که میتواند شاهراه تجارت بینالملل باشد. کشور ما از نظر راههای زمینی، دریایی و هوایی در نعمت است، 15 کشور همسایه با مرزهای زیاد آبی و خشکی از قارههای اروپا و آسیا داریم که میتواند زمینه بسیار مناسبی برای برقراری ارتباطات باشد.
نیاز سوم، جمعیت است که از این نظر هم مشکلی نداریم. جمعیت کشورهای همسایه ایران به حدود 400 میلیون میرسد که میتوانیم همین کشورها را پایه تجارت قرار دهیم. این جمعیت ظرفیت بسیار خوبی برای پایهگذاری یک تجارت آزاد است.
اما در زمینه نیازهای بینالمللی کمبودهایی داریم که مهمترین آن ارتباطات است، زیرا یکی از اصلیترین نیازها در تجارت، ارتباطات بینالمللی است که ایران طی 40 سال گذشته در این زمینه راهبرد مشخصی نداشته و ندارد و متأسفانه شرایط کشور اصلاً مناسب نیست. اگر در این زمینه همت کنیم و تغییر رویکرد داشته باشیم، میتواند مؤثر باشد و این نیاز را برطرف کند.
اما اینکه چرا تجارت میتواند لوکوموتیو باشد را توضیح میدهم؛ در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 یک دوره موفق صنعتی در ایران شکل میگیرد و حتی رشد اقتصادی بالای 12 درصد را ثبت میکند که این رشد بر پایه تجارت بوده است. در تاریخ روایت شده که آقای علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد وقت، تجار را جمع کرده و برخی امتیازها و امکانات لازم بهمنظور برقراری ارتباط و تجارت با دنیا را در اختیارشان قرار داده است که همین اقدام و در واقع امکانات و امتیازهای واگذاری به تجار با آن نگاه تجاری که افراد داشتند باعث ساخت مجموعههای بزرگ صنعتی در ایران شد؛ یعنی وقتی کسی که به تجارت مشغول است بهتبع آن دنبال تولید، بهبود بخشیدن این فرایند و پشتیبانی از تجارت خود به بخشهای مختلف صنعتی، معدنی، کشاورزی و… هم ورود میکند.
بنده نیز در دهه 60 ابتدا تجارت را آغاز کردم و کمکم به بخشهای کشاورزی، صنعت، معدن و ساختوساز هم وارد شدم؛ یعنی لوکوموتیو حرکت من در این زمینهها، تجارت بود؛ بنابراین با این نگاه معتقدم که تجارت در پیشبرد اهداف کشور، توسعه و برونرفت از شرایط فعلی بسیار مؤثر و لازم است. از طرفی وقتی با سایر کشورها ارتباط و تجارت دارید، همیشه بهروز میمانید و همگام با تکنولوژی جدید و روند رو به جلوی دنیا حرکت میکنید و آن را در مسیر پیشرفت فعالیتتان قرار میدهید؛ بنابراین مهمترین اصلی که باعث میشود فرآیند تجارت و همهکسانی که در این زمینه فعالیت دارند بهروز باشند، همین ارتباطات بینالمللی است، زیرا تجار خود را مقید میدانند که برای حضور در یک رقابت سخت، فضا و شرایط لازم را برای خود و کشور فراهم آورند.
پس از این موضوع نتیجه میگیریم که اگر دستی در تجارت داشته باشیم حتماً در تکنولوژی، صنعت و بخشهای مختلف تولید هم میتوانیم از ظرفیتهای بزرگ دنیا استفاده کنیم؛ دنیایی که هر لحظه و هر ساعت پیشرفتهای عظیمی دارد و قابل مقایسه با قبل نیست و در صورت داشتن ارتباط مطلوب، این پیشرفتها میتواند خیلی سریع به مجموعهها، فعالیت و بنیه اقتصادی کشور افزوده شود.
حتی در زمینه رفع و عبور از تحریمها نیز تجارت میتواند مؤثر باشد. یکی از مهمترین مشکلات ما در زمان تحریم، عدم ارتباط مطلوب با تجار خارجی است، چرا که طرف حسابهای خارجی ما آنقدر نفوذ دارند که روی دولتهایشان اثر بگذارند و اجازه ندهد این وضعیت پیش بیاید؛ مثلاً اگر یک سرمایهگذاری مشترک، یا کار تجاری مشترک بزرگ در کشور اتفاق افتاده بود و وابستگی ما بهشدت کنونی نبود، به این اندازه از تحریم صدمه نمیدیدم و حتی اگر تحریم هم میشدیم طرفین تحریم کننده و تحریم شونده ضرر میکردند، نه مانند اکنونکه تنها ما یعنی تحریم شونده ضرر کند.
پس از هر دریچهای که نگاه کنیم تجارت امر مهم و پیشران بسیار خوبی برای ایران است. البته ممکن است تجارت برای بعضی از کشورها به این اندازه مهم نباشد، چون شرایط، امکانات، ظرفیتها، نیروی انسانی، ظرفیتهای خدادادی و نیازهای اصلی کشورها با یکدیگر متفاوت است، اما در کشور ما اصل اساسی این است که اگر به تجارت بپردازیم مصداق جمله مشهور «چون صد آید نود هم پیش ماست» مانند لوکوموتیو بقیه امور را نیز با خود میکشد، به آن ارتقا میدهد و جلو می برد.
استان کرمان هم از قدیمالایام در زمینه تجارت خارجی فعال بوده است. از زمانی که پنبه تولید میشد تا تولید کشبافها و شالهای مشهور سپس در سالهای بعد فرش و پسته و امروز هم صنایع معدنی و محصولات کشاورزی در استان کرمان تولید و صادر میشود. کرمان در همیشه تاریخ یکی از استانهای موفق تجارت خارجه بوده است و در همین سالهای اخیر نیز جزو پیشروان صادرات و استانهای موفق صادراتی بوده است. کرمانیها دنیا را خوب میشناسند و ارتباطات مطلوبی در خارج از مرزها دارند. بهویژه سالهای اخیر که در زمینههای معدنی هم بهصورت جدی فعال شدند و کارهای خوبی دارد اتفاق میافتد و فکر میکنم شرایط کرمان نسبت به استانهای دیگر بهتر است.
از موانع خارجی که بگذریم، موانع خودساخته و دست و پاگیر حوزه تجارت خارجی کدامند؟ چه باید کرد؟
اصلیترین موانع همان مشکلات بینالمللی است، بهطور مسلم اصلیترین نیاز ما در ارتباطات بینالمللی همین روابط با دیگر کشورهاست و وقتی ارتباط برقرار نباشد امکان تجارت وجود ندارد و در زمان تحریم در یک بنبست قرار داریم و نمیتوانیم از ظرفیتهای موجود استفاده کنیم. در زمینه موانع داخلی تجارت، عدم وجود فضای کسبوکار مناسب یک مشکل جدی است که در همه زمینهها از جمله بازرگانی، موانع زیادی دارد. شما ببینید در سال 97 که ناخواسته فنر فشرده دلار از کنترل خارج شد تنها مزیت این افزایش قیمت ارز میتوانست در زمینه صادرات باشد، اما قوانین دستوپا گیری که برای دلار 4200 تومانی تصویب شد و همچنین اعمال محدودیتهای صادراتی اجازه نداد از این تنها آورده افزایش قیمت دلار، استفاده کنیم.
علاوه بر عدم وجود روابط مطلوب بینالملل، وجود قوانین دستوپا گیر و مزاحم، اتخاذ تصمیمات خلقالساعه، نداشتن برنامه مشخص و منظم برای صادرات و تجارت خارجی، نبود قراردادهای تجاری مشترک با کشورها، عدم وجود قرارداد مشترک آزاد با کشورهای همسایه و … از جمله مشکلاتی هستند که بر سر راه تجارت خارجی قرار دارند. البته ریشه اصلی همه این موارد به همان مشکل اول یعنی عدم وجود روابط بینالملل برمیگردد. متأسفانه ما هیچوقت در روابط بینالملل پایدار نبودیم و شرایط ثابتی نداشتیم و همین موضوع باعث شده آنطور که باید نتوانیم به قراردادهای روابط تجارت آزاد و قراردادهای مشترک با کشورهای دیگر بپردازیم. البته این اواخر بحث پیوستن به اتحادیه اوراسیا مطرح شد، اما آنهم خیلی جدی نیست و تاکنون پیشرفتی نداشته است. حتی در یک مقطع زمانی قرارداد تجارت آزاد با ترکیه منعقد کردیم، اما آنهم بهجایی نرسید. کشور ما در این زمینه ابتدای راه است و مسیر دشواری در پیش دارد. فکر میکنم برای حل این مشکلات ابتدا باید بنیان و اساس موانع که همان ارتباطات بینالملل، تحریمها و مشکلات ناشی از این جریانات بینالمللی است، برطرف شود و بعد کمکم به سمتوسوی این قراردادها و ارتباطات رده پایینتر برویم و در واقع در شرایط پایدار حرکت کنیم.
در توسعه تجارت بینالمللی، دیپلماسی اقتصادی یک نقطه عطف است. شما دیپلماسی اقتصادی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به تجربه جهانی برای تقویت دیپلماسی اقتصادی چه تصمیماتی باید اتخاذ کرد و به انجام رساند؟
من معتقدم تمام سفارتخانههای ما سیاسی هستند و 99 درصد برنامه و وقت آنها به امور سیاسی اختصاص دارد و آن یک درصد هم فقط به وجود یک نام وابسته اقتصادی و یا نماینده بازرگانی ختم شده که هیچ وقت موفق نبوده است. سفارتخانههای کشور ما اقتصادی نیستند و وزارت امور خارجه در بخش اقتصادی هیچ حرکتی نکرده است. حتی در دولت یازدهم و دوازدهم که آقای ظریف دو مشاور اقتصادی منصوب کرد، بازهم وزارت امور خارجه عملکرد قابل قبولی در حوزه اقتصادی نداشت؛ زیرا ابتدا باید پایه و ساختار این وزارتخانه و سفارتخانهها تغییر کند.
زمان حضور در اتاق ایران با سفرای بسیاری دیدار کردم که جمله مشترک بسیاری از آنها «ما اول سفیر اقتصادی هستیم بعد سفیر سیاسی» بود، حتی میگفتند بعد از اینکه استوارنامه را تسلیم آقای رییسجمهور کردیم و کارمان شروع شد، اولین ملاقات را با مدیران اتاق بازرگانی گذاشتیم و نه مسئولین سیاسی کشور. اکثر هیئتهای اقتصادی که به ایران میآمدند بهطور معمول وزارت امور خارجه کشورشان سرپرستی آنها را به عهده داشت و با اتاق قرار میگذاشتند و میگفتند ما بیشتر باید مسائل اقتصادی را دنبال کنیم. ما نیز وقتی بهعنوان نماینده اتاق ایران به سایر کشورها میرفتیم، سفارتخانههایشان بسیار پیگیر مسائل اقتصادی بودند. همه اینها نشان از این دارد که دنیا چقدر به روابط بینالمللی در تجارت اهمیت میدهد و ما در این زمینه بسیار عقب هستیم.
به نظر شما در تولید و تجارت کشور چه اندازه به کشف نیاز مشتریان اهمیت داده شده است. اگر ممکن است با ارائه موارد عینی و مشخص در این مورد توضیح دهید.
شاید یک مثال که مصداق عینی هست، مسئله را در این زمینه کاملاً روشن کند. سالها پیش استرالیاییها میخواستند کاشت پسته را آغاز کنند. آنها همانند آمریکاییها موقعیت را ارزیابی کرده بودند و شرایط را مطلوب میدیدند. نامه نوشتند، پیگیری کردند و خواستند که چند نفر از تجار پسته و فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان پسته کرمان را به آنها معرفی کنیم. شخص سفیر استرالیا در ایران به کرمان آمد و لیستی از این افراد را تهیه کرد. سپس با اعضای این لیست در محل سفارتخانه جلسهای گذاشتند. برخی از تجار دعوت شده قبول کردند که برای همکاری سفری به استرالیا داشته باشند، برایشان ویزا و برنامه سفر را چیدند. این تجار پس از بازگشت از استرالیا نقل کردند که مسئولان این برنامه از همین کرمان یا محلی که اعلام کردیم ما را همراهی کردند، تماممسیر تا فرودگاه، استقبال، هتل و… همه موارد برنامهریزیشده بود و همه امکانات را برای ما فراهم آوردند تا اطلاعات لازم را به آنها منتقل کنیم. حتی حاضر بودند برای کسانی که علاقمند به همکاری بیشتر هستند، شرایط حضور در استرالیا را فراهم کنند و زمین را مجانی در اختیارشان قرار دهند. این یک نمونه از سفارتخانه فعال در دیپلماسی اقتصادی است.
یا مثلاً آن زمان که من در اتاق کرمان مسئولیت داشتم برای یک تاجر کویتی در ایران مشکلی پیش آمد، سفارت کویت پیگیری کرد تا مشکل این تاجر حل شود، اما من سالهای 78،79 که اوایل کارم بود در کویت یک معامله داشتم و کلی متضرر شدم، وقتی به سفارتخانه ایران در کویت مراجعه کردم حتی اجازه ورود ندادند و من نتوانستم مشکلم را بگویم. کاری که سفارتخانههای سایر کشورها انجام میدهند، سفارت ما اصلاً انجام نمیدهد و برایشان مفهومی ندارد. حتی در این زمینه پاسخگو هم نیستند چون این وظایف برایشان تعریف نشده و ساختار سیاسی دارند نه اقتصادی.
در مورد کارآمدی و کارسازی مشوقهای صادراتی در کشور چه تحلیلی دارید؟
این موضوع در سالهایی که از نیم تا 2 درصد صادرات را بر اساس ارز صادراتی بهعنوان مشوق به صادرکننده پرداخت میکردند، خوب بود، اما بعدها باب شد که صادرکنندگان همین میزان را از قیمت محصول کم میکردند و اینگونه در عمل چیزی عاید کشور نمیشد. آن زمان پیشنهاد هدفمندی این جایزه را مطرح کردیم که 3 آیتم داشت: اول اینکه ابتدای سال میزان مشوق را اعلام نکنند که صادرکننده بر اساس آن قیمت بدهد و دوم اینکه این تشویق پایان هر سال و بر اساس عملکرد گذشته صورت گیرد و موضوع سوم اینکه این جایزه به برخی هزینههای فرآیند صادرات از جمله بازاریابی، شرکت در نمایشگاه و کاهش سود بانکی تعلق گیرد که به توسعه صادرات بینجامد. با اختصاص اینگونه مشوقها و پرداخت یارانههای هدفمند موافق هستم که در بسیاری از کشورها نیز رواج دارد و میتواند به صادرات کمک کند؛ چون در یافتن بازار مؤثر است، توان رقابت را بالا میبرد و در شرایط اقتصادی سخت، وجود تحریمها و اتخاذ تصمیمات نادرست، میتواند کمکحال صادرکنندگان باشد.
اما به نظر من مهمتر از پرداخت مشوق صادراتی، پرداخت هزینههایی است که بهواسطه تصمیمات اشتباه دولت و حاکمیت به صادرکننده تحمیل شده است. وقتی دولت تصمیمی میگیرد و هزینه آن را بخش خصوصی میپردازد، باید این مبلغ را بهعنوان هزینه کرد به صادرکننده بپردازند؛ بهعنوان مثال نگاهی به جریانات سیاسی اخیر بیندازید، این شرایط چقدر روی صادرات و قیمت کالا تأثیر منفی گذاشت؟ ایجاد مشکلاتی مانند تعهد ارزی، برگشت ارز، قوانین خلقالساعه، تغییر قوانین و… چه میزان ضرر و زیان متوجه صادرکنندگان کرد؟ اما هیچکس به این موضوع فکر نکرد که تصمیم در جای دیگر گرفته شده و هزینه را شخص دیگر میپردازد. تشویقها بهجای خود، این تصمیمات تنبیهی را کنار بگذارند.
یک مسئله اساسی دیگر در این زمینه، بحث تصویب و اجرای قوانین است، اینکه قوانین باید کارشناسی، قابلاجرا و مطابق با واقعیتها تصویب شود، یک مطالبه جدی است، اما از آن مهمتر بحث اجرای قوانین است؛ زیرا در اجرای همین قوانین موجود هم مشکلاتی وجود دارد، مثلاً عدهای که قانونمند هستند و میخواهند اسم و برندشان خوب باشد و بهعنوان شرکت متعهد معرفی شوند، قوانین را رعایت میکنند، اما بعد از مدتی خود دولت این قوانین را تغییر میدهد و آنهایی که بر طبق قوانین عمل نکرده و رعایت ننمودند، برنده این دوئل هستند.
در این 40-50 سال اخیر، همواره کسانی که قانون را دور زدند درنهایت بخشیده و تشویق شدند، توجیه بخشش هم این بوده که بالاخره مشکل دارند و نتیجه این شده که بسیاری از کسانی که طبق قانون فعالیت میکردند، اکنون یا دیگر کار نمیکنند یا مجبور شدند تن به دور زدن قانون بدهند و این بزرگترین اشکال در کشور است که همه قانون را دور بزنند، حتی کسانی که قانون را باور دارند؛ بنابراین اجرای قانون پس از تصویب شدن یک الزام است، خواه این قانون درست باشد یا غلط و این موضوع یکی از نیازهای اصلی در این زمینه است که شاید از هر تشویقی بهتر باشد.
به نظر و تجربه شما تولیدات کشور ما تا چه اندازه متاعی باارزش برای متقاضی خارجی است تا او را متقاعد به تقاضای محصولات ما بنماید؟
اقتصاد کشور ما در یک فضای گلخانهای و تحریمی قرار دارد و تا وقتی که در این فضا باشد رقابت و بهرهوری چندان معنی نمیدهد. در اقتصاد ما مواردی مانند یارانههای مستقیم و غیرمستقیم از جمله قیمت برق، انرژی و سوخت و همچنین محدودیتهایی که از نظر قوانین داخلی و تحریم برای صادرات و واردات داریم اجازه سنجش شرایط و تولید کالای داخلی با محصولات خارج کشور را نمیدهد. همین میزان صادراتی هم که انجام میشود یا به دلیل منحصربهفرد بودن کالا است یا به دلیل همان یارانههایی که پرداخت میشود. مثلاً صادرات محصولات انرژی که به دلیل یارانه است و در واقع صادرات یارانه داریم، یا صادرات پسته، چون چنین پستهای در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. اگر بخواهیم بهصورت واقعی کالاهای داخلی و خارجی را با هم مقایسه کنیم، اقتصاد ما باید به دنیا وصل شده باشد و از فضای گلخانهای بیرون آمده باشیم.
افق فکری برنامهریزان کشور در حوزه تجارت بینالمللی با چه چشماندازی باید متحول شده و گسترش یابد تا به جایگاه قابلقبول در تجارت جهانی دست پیدا کنیم؟
همین که خودتان میگویید، تجارت جهانی؛ یعنی باید خودمان را تیکهای از پازل دنیا بدانیم. باید هر آنچه که در کشور تولید و سرمایهگذاری میشود با کل دنیا مقایسه کنیم. یک مثال برایتان بیاورم؛ سالها پیش پاکستانیها تصمیم به تولید سیمان در کشورشان گرفتند، اما آمایش سرزمین انجام ندادند و به این نکته توجه نکردند که شرایط تولید سیمان در کشورهای همسایه چگونه است و درنتیجه همه کارخانهها و سرمایهگذاریهایی که انجام داده بودند بعد از مدتی تعطیل شدند. به این دلیل که در ایران یارانههایی مانند سوخت ارزان و معادن در اختیار تولیدکنندگان صنعت سیمان قرار میگیرد و درنتیجه سیمان ایران حتی باوجود پرداخت عوارض، هزینه مسیر قاچاق و هر شیوه دیگری که به پاکستان میرسید، ارزانتر از سیمان تولیدی این کشور میشد. این موضوع در کشور ما هم بارها اتفاق افتاده است و مثلاً کالایی که مشابه خارجی ارزانتر داشته، تولید کردیم و حتی اگر دولت واردات آن را ممنوع کرده باز به شکل قاچاق به مصرفکننده رسیده و تولید ما شکست خورده است. پس امروزه در تجارت خارجی باید همه دنیا را دید و بر اساس آن برآورد و برنامهریزی کرد، زیرا اگر اکنون کالایی که 20 سال پیش در دنیا مرسوم بوده را تولید کنیم یا به همان شیوه تولید گذشته بخواهیم ادامه دهیم بهجایی نمیرسیم؛ بهعنوان مثال تولیدکنندگان دوربینهای عکاسی قدیمی امروز کجا هستند؟ یا تولیدکنندگان موبایلهای اولیه مانند نوکیا که آن زمان دنیا را گرفته بودند، اکنون کجا هستند؟ خب همه اینها درسهایی است که باید متوجه باشیم. تجارت خارجی ما باید بهروز باشد، باید بدانیم چه کالایی را میتوانیم تولید کنیم و به چه کشوری میتوانیم بفروشیم. اینکه مرزهایمان را ببندیم امکانپذیر نیست، دنیا با همه بزرگیاش یک دهکده جهانی است و ما هم باید رویکردمان جهانی و با نگاه به منافع و امنیت ملی کشور باشد.