چشم بربند و چشم دار

طبیعت قابل حفاظت نیست و هر صنعتی بگوید که از طبیعت حفاظت می‌کند، در واقع سبزشویی می‌کند. صنعت باید دست از طبیعت بردارد. وقتی‌که سازمان ملل به‌طور رسمی اعلام می‌کند که بشر در بحران زیست‌محیطی زندگی می‌کند، طبیعی است که علم مهندسی و مدیریت را در بنگاه‌ها تحت تأثیر قرار دهد. امروز دیگر این‌که می‌شود بر اساس ویژگی‌های بازار، هر چیزی را بتوانیم تولید می‌کنیم و هر چقدر بتوانیم طبیعت و منابع آن را تسخیر می‌کنیم، می‌توانیم ثروت بیشتری را ایجاد کنیم، معنای خود را از دست داده است. باید فصل مشترک اقتصاد و محیط‌زیست را مبنا قرار داد و تحت کنترل درآورد و نه محیط‌زیست را.
نشان سبز یعنی حداقل کردن آلودگی و مهم نیست که میزان آلودگی چقدر باشد. دکتر محمد حسن امامی، رییس انجمن مدیریت سبز ایران معتقد است که در این میان نقش همزمان جامعه و حاکمیت این است که روش مصرف را تغییر دهند. در کشور ما دانشگاه‌ها عموماً از نسل اول هستند که توقع داریم از نسل اول و دوم عبور کنند و به حل مسئله و توصیف آینده و مشاوره بپردازند. او می‌گوید که در خاورمیانه، کشور ما در مدیریت سبز بعد از ترکیه در رتبه دوم قرار گرفته است و در مجموع در مدیریت سبز از بُعد وجود زیرساخت‌های لازم برای ورود به نسل چهارم یا هوش سبز، می‌توان گفت که از جنبه منابع انسانی شرایط خوبی داریم، اما از بُعد مدیران عالی، متأسفانه شرایط مناسب نیست. بزرگ‌ترین مشکل ما این است که متوسط جامعه از متوسط حاکمیت باسوادترند و درخواست ما از دولت این است که امکان آموزش مدیران عالی را فراهم کند.

 

بنا به اعلام رسمی سازمان ملل، جهان در بحران زیست‌محیطی است. لطفاً تبیینی از مشخصه‌های زیست‌محیطی این جهان بفرمایید.

بحران زیست‌محیطی سه مؤلفه اصلی دارد. 1- تغییرات اقلیمی، 2- آلودگی طبیعت و 3- از بین رفتن گونه‌های جانوری و گیاهی.
تغییرات اقلیمی به دلیل گرمایش زمین و انتشار گازهای گلخانه‌ای صورت می‌گیرد و پیامدهای آن در نوع باران، طوفان و تغییراتی که اتفاق می‌افتد، قابل دیدن است. در حال حاضر فصل زمستان است، اما هوا در کرمان به آن شدت سرد نیست و باران و برفی هم وجود ندارد و این‌ها نشان دهنده تغییرات اقلیمی است که رخ داده است. دومین مشخصه بحران زیست‌محیطی، آلودگی‌های زیست‌محیطی است؛ یعنی ما با انتشار پسماند و پساب‌های بسیار زیادی مواجه هستیم و در شهر یا در بیرون از شهر حجمی از پسماند و پساب‌ها وجود دارد. حتی زمانی که در شهرهایی مثل تهران یا کرمان باران می‌بارد، ناراحت می‌شویم، به این دلیل که آب باران با آب فاضلاب ترکیب شده و وارد سفره‌های زیرزمینی می‌شود؛ یعنی باران در جایی مثل کرمان یک نعمت به‌حساب نمی‌آید چون با آب‌های سطحی آلوده ترکیب می‌شود و حجم فاضلاب را بالا می برد. ‌بنابراین ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که به دلیل تغییرات اقلیمی و آلودگی‌های زیست‌محیطی، گونه‌های جانوری و گیاهی هم دارند از بین می روند.
وقتی‌که سازمان ملل به‌طور رسمی اعلام می‌کند که بشر در بحران زیست‌محیطی زندگی می‌کند، طبیعی است که علم مهندسی و مدیریت را در بنگاه‌های اقتصادی تحت شعاع قرار دهد. امروزه دیگر این موضوعات که گفته می‌شود بر اساس ویژگی‌های بازار، هرچیزی را بتوانیم تولید می‌کنیم و هرچقدر بتوانیم طبیعت و منابع آن را تسخیر می‌کنیم، می‌توانیم ثروت بیشتری ایجاد کنیم، معنای خود را از دست داده است؛ به عبارتی ترجمان بحران محیط‌زیست در یک بنگاه با این رویکرد که با استخراج و برداشت از منابع بیکران طبیعت چه در معدن و چه در صنعت و ایجاد ارزش‌افزوده بر روی آن‌ها می‌توان کشور را به یک کشور ثروتمند تبدیل کرد، دیگر معنایی ندارد. در واقع با بیرون کشیدن منابع و بالا آوردن آب‌های زیرزمینی و تولید فولاد به‌وسیله آن کشور به سمت توسعه پیش نمی‌رود، به این دلیل که دیگر عموم مردم آب، هوا و خاک ندارند. می‌توان با تولید فولاد ثروت خلق کرد، ولی آب‌وهوا نمی‌توان تولید کرد، البته به‌جای آن پسماند و پساب تولید می‌شود.
این باور که برای رسیدن به توسعه باید منابع طبیعی‌مان را شبیه غربی‌ها که چند سده شروع کرده اند و منابع جهان را بلعیدند، مصرف کنیم دیگر درست نیست. در واقع معنای توسعه عوض شده و دیگر توسعه به این معنی نیست که یک کشور چقدر GDP دارد، چقدر صادرات دارد، چقدر اشتغال ایجاد کرده، چقدر تولید ایجاد کرده است بلکه معنای توسعه این است که شما به ازای این تولید یا اشتغال یا صادرات یا GDP چقدر هوا، آب‌وخاک مصرف کرده‌اید و چقدر از این منابع باقی‌مانده است.
زمانی که ما به این نقطه می‌رسیم، یعنی بحران محیط‌زیست باید مورد توجه حاکمیت و اتاق‌های بازرگانی قرار گیرد؛ زیرا اگر ما به این امر توجه نکنیم خود صنعت را داریم از بین می‌بریم. ممکن است در یک مقطعی گفته شود که آب از خلیج‌فارس آورده می‌شود، ولی پساب حاصل از تصفیه آب خلیج‌فارس چه می‌شود؟ آوردن آب از خلیج‌فارس یک شهرت، هنر یا موفقیت نیست، زیرا ما داریم خلیج‌فارسمان را آلوده می‌کنیم، وقتی‌که آب از ۴۰۰ متری خلیج‌فارس بیرون کشیده می‌شود، همراه با آن حیات درون خلیج‌فارس، یعنی لاک‌پشت‌های کوچک، جلبک‌ها و ماهی‌ها نیز بیرون می‌آیند و در این فرایند می‌میرند و همین‌طور که آب تصفیه می‌شود، لجن و فاضلاب دوباره به خلیج‌فارس برمی‌گردد و حیات در آنجا از بین برده می‌شود؛ بنابراین بحران محیط‌زیست در ادبیات و انشای یک بنگاه اقتصادی به این معنا است که باید مهندسی و مدیریت را در صنایع تغییر داد و آگاه بود که ما وارد یک نظم دیگری در علم مدیریت و مهندسی شده‌ایم. شاید به زبان ساده‌تر و به زبان جناب مولانا:
هوش را بگذار و آن‌گه هوش ‌دار
گوش را بربند و آن‌گه گوش دار

مولانا به ما تأکید می‌کند که مدیر، صنعتگر، صاحب سرمایه و سرمایه‌گذار چشم‌هایت را ببند و یک‌چشم دیگر باز کن با چشم قبلی نمی‌توانی دیگر دنیا را ببینید. دیگر بر اساس شاخص‌هایی مانند سهم بازار یا تنوع محصول نمی‌توان مدیریت کرد، زیرا دیگر منابع طبیعی وجود ندارد که در اختیار ما قرار گیرد.

راهکار چیست؟

در باب ارائه راهکار برای خروج از بحران زیست‌محیطی از منظر یک صنعتگر و از سپهر اقتصاد یک بنگاه، نه از منظر و ادبیات حاکمیتی و دولتی و حتی نه در سطح ملی، باید از یک مفهوم مدیریتی و مهندسی با عنوان کیفیت عبور کرد. در 50 سال اخیر در حوزه علم مدیریت و مهندسی با اصطلاحی به نام کیفیت گرایی آشنا شده‌ایم، این واژه را ژاپنی‌ها به کار می‌برند و بر اساس آن گفته می‌شود اگر بنگاهی بخواهد به موفقیت دست یابد، باید محصولاتش برای مشتری رضایتمند باشد؛ یعنی رضایت مشتری تمام هدف یک صنعت است. در کیفیت گرایی گفته می‌شود «The Customer is God»، یعنی مشتری همه‌چیز ماست. زمانی که مشتری مبنا می‌شود، مشتری از ما محصول خوب، با کیفیت و مرغوب می‌خواهد. کیفیت یعنی رضایت مشتری، یعنی شنیدن صدای مشتری و در واقع شناسایی نیاز مشتری و تبدیل آن به محصول. بر همین اساس، خانواده‌هایی مثل ایزو ۹۰۰۰ و 14000، سیستم‌های مدیریت یکپارچه (IMS) و مدل‌های تعالی سازمانی EFQM ایجاد شدند که چگونه صدای مشتری شنیده و رضایت او را حاصل کنند. در چنین فضایی یعنی در فضای برآورد نیاز مشتری با تولید محصولات، پسماند، پساب و آلودگی افزایش یافت؛ بنابراین در دهه 70 میلادی نسل اول از دانش سبز ایجاد شد، عده‌ای رویکرد سبز را مطرح کردند و پیشنهاد دادند که بنگاه‌ها از کیفیت عبور نمایند و وارد دانش سبز شوند. در نسل اول از دانش سبز به تولیدکننده محصول گفته شد که در جریان تولید محصول خود، آزاد به انجام هر کاری است، اما باید از یک گونه جانوری و گیاهی حفاظت کند و اجازه ندهد جانوران و گیاهان از بین روند؛ برای مثال از مجتمع مس، خواسته شد در قبال فعالیت‌های معدنی که انجام می‌دهد، ۱۴۰ گونه گیاهی که در منطقه سرچشمه وجود دارد را شناسایی و مراقبت کند. این صنعت مس هم یک هندبوک از انواع گیاهان و جانوران آن منطقه ایجاد و اعلام کرد که از آن‌ها مراقبت می‌کند. در ادامه اجرای رویکرد دانش سبز متوجه شدند که عناصر طبیعت (جانوران و گیاهان) توسط انسان قابل حفاظت نیستند، زیرا یک آهو که با گرگ زندگی می‌کند اگر گرگ وجود نداشته باشد آهو فقط باید بخورد و زایمان کند و دیگر تحرک ندارد و از چیزی هم نمی‌ترسد و به‌این‌ترتیب تعداد آهوها بالا می‌رود. با توجه به مطالعاتی که در خراسان انجام شده، یک منطقه‌ای را بسته و از یک گونه آهو مراقبت کردند، به‌طوری‌که در آن منطقه گرگ و روباه وجود نداشته باشد (غذای آهو نیز از بیرون تهیه شد)، متوجه شدند که این آهو در نسل سوم و چهارم خود دچار پوکی استخوان شده است و در حین زایمان لگنش می‌شکند، چون تحرک لازم را ندارد و اکوسیستم کامل برای آن فراهم نشده است. برای آهو اکوسیستم مهم است، آن‌قدری که آهو به گرگ نیاز دارد شاید گرگ به آهو نیاز نداشته باشد و جالب‌تر این‌که در نسل پنجم از این آهوها متوجه شدند که دچار تأخیر شدند، یعنی چون تحرک و تهدید ندارد، حساسیت‌هایشان هم کم شده است.
با این مثال خواستم این نکته را ذکر کنم که طبیعت قابل حفاظت نیست و هر صنعتی بگوید که از طبیعت حفاظت می‌کند در واقع «سبزشویی» می‌کند. صنعت باید دست از طبیعت بردارد. در نتیجه نسل اول از دانش سبز ارزش خود را از دست داد. در کشور ما شروع نظریه دانش سبز همزمان با انقلاب و جنگ تحمیلی بود که ما از این فضاها دور بودیم.
در دولت آقای خاتمی یعنی در اواسط دهه 70 شمسی، نسل دوم از دانش سبز به نام صنعت سبز به وجود آمد. در صنعت سبز، از صنعتگر که نمی‌تواند برای طبیعت کاری انجام دهد، خواسته می‌شود که عامل تخریب طبیعت هم نباشد و در واقع جلوی تخریب را گرفته و از انتشار آلودگی جلوگیری کند؛ بنابراین صنایع بایستی در قبال فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند، فیلتر گذاشته و تصفیه‌خانه درست کنند، پساب و پسماند را کنترل کند و اجازه ندهند که این پساب در طبیعت منتشر شود، اما در ادامه این موضوعات مطرح شد که اگر برای اگزوز، فیلتر گذاشته می‌شود، بعد این فیلتر چه می‌شود، یا اینکه اگر آب را تصفیه می‌کنند، لجن تصفیه‌خانه چه می‌شود و در واقع متوجه شدند که صنعت سبز یک راهکار نیست و با این روش نمی‌توان به محیط‌زیست کمک کرد. در نتیجه در سال ۲۰۰۶ ایده‌ای مطرح شد با عنوان eco friendly یا محصولات دوستدار طبیعت. بهترین ایده‌های این موضوع خودروهای برقی و انرژی‌های خورشیدی بودند.
در ادامه و در نسل سوم موضوع ارزیابی چرخه عمر محصول مطرح شد؛ برای مثال چرخه عمر خودروی برقی مورد تحلیل قرار گرفت و متوجه شدند که باتری خودروی برقی باید عوض شود، چون بردهای الکترونیکی در این خودرو وجود دارد. شرکت «ولوو» گزارشی در سال‌های 2022 منتشر کرد که خودروهای برقی نسبت به خودروهای بنزینی در چرخه عمرشان آلاینده‌تر هستند. حتی فتوولتاییک ها یا انرژی‌های خورشیدی در چرخه عمرشان پسماندهایی تولید می‌کنند مثل شکستن سیلیس. در حال حاضر این مشکلات در صنایع صنعتی جنوب کشور خودنمایی می‌نماید. در نتیجه نسل سوم هم مزیت‌هایش را از دست داد.
نسل چهارم از دانش سبز اولین بار در کنفرانس تغییرات آب‌وهوایی سازمان ملل متحد (COP26) در سال 2021 در شهر گلاسکو، مطرح شد که به آن هوش سبز می گویند.
معنای هوش سبز در عمل این است که برای طبیعت که کاری نمی‌توان انجام داد، جلوگیری از انتشار آلودگی هم خودش یک نوع آلودگی است، لذا باید فصل مشترک اقتصاد و محیط‌زیست را مبنا قرار داد و تحت کنترل درآورد و نه محیط‌زیست را. برای هر اقدام اقتصادی باید منابعی مصرف کرد، هر آلودگی هم به علت مصرف منابع است، بنابراین باید نسبت به مصرف منابع حساس شد، اگر منابع را بهینه مصرف کنیم، آلودگی و هزینه هم کم می‌شود. نسل چهارم از دانش سبز در حقیقت یک نوع پیشگیری و کاهش است. صنعتگر قبل از اینکه بخواهد فوتوولتاییک را نصب کند باید میزان انرژی را کاهش دهد. درصورتی‌که فوتوولتاییک هم آلودگی دارد، ولی چون می‌خواهند فوتوولتاییک به ما بفروشند، اسم آن را انرژی‌های پاک یا توسعه پایدار گذاشته‌اند. به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست، بنابراین در نسل چهارم از دانش سبز، منابع محور بحث می‌شود.
برای اینکه منابع به محیط‌زیست ترجمه شود، تکنیک‌هایی مانند محاسبه رد پای کربن، محاسبه رد پای آب، مدیریت پسماند، حسابداری سبز و ارزیابی چرخه عمر محصول معرفی شد و به‌وسیله آن‌ها در تولید محصولات میزان آلودگی را کاهش دادند در نتیجه آن صنعت یا سازمان و در واقع محصول یا خدمتی که عرضه می‌شود و درصدی از آلودگی در آن کم شده است، به عنوان صنعت سبز، سازمان سبز و محصول یا خدمت سبز شناخته می‌شود. نشان سبز یعنی حداقل کردن آلودگی و مهم نیست که میزان آلودگی چقدر باشد.

بر اساس توصیف شما، آیا منظورتان همان اقتصاد سبز یا حلقوی است؟

اقتصاد حلقوی یا اقتصاد چرخه‌ای، اقتصادی است که هر چیزی را به‌عنوان منبع و ماده اولیه می‌بیند. در اقتصاد سنتی فقط آب، خاک و معدن به‌عنوان منبع تعریف می‌شد، ولی امروزه علاوه بر خورشید، پسماند را هم یک منبع می‌بینند و به پسماند طلای سیاه یا کثیف می‌گویند. در اقتصاد حلقوی باید هر چیزی به‌عنوان منبع در نظر گرفته شود تا میزان پسماند آن کاهش یابد یا دیرتر به پسماند تبدیل شود و به عبارتی باید آن را وارد یک چرخه کرد.
اقتصاد سبز به لحاظ زیست‌محیطی بررسی می‌کند که اگر یک پسماند به‌عنوان ماده اولیه در تولید محصول دیگری استفاده شود، میزان آلودگی کمتری دارد یا اینکه در یک چرخه قرار گرفته و در طبیعت رها شود؛ به عبارتی از لحاظ زیست‌محیطی در اقتصاد سبز، اقتصاد و محیط‌زیست با هم دیده می‌شوند، اما در اقتصاد حلقوی هر چیزی را به‌عنوان یک منبع می‌دانند.

در اقتصاد خرد، نقش صنایع برای مواجهه با بحران زیست‌محیطی چیست؟

چگونه می توان آن ها را به این امر تشویق کرد؟
هوش سبز در مورد یک بنگاه اقتصادی به این شکل عمل می‌کند که می‌تواند با ارائه پیشنهاد‌هایی، هزینه‌های آن بنگاه را کاهش دهد و در عین حال مشکلات محیط‌زیست را هم کاهش می‌دهد. به عبارتی در مدیریت سبز با ریاست محترم اتاق بازرگانی کرمان به زبان پول صحبت می‌شود نه با زبان محیط‌زیست. از اتاق بازرگانی نمی‌خواهیم که از گل‌وبلبل مراقبت کند، چون اینجا اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی است و محیط‌زیست اصلاً در آن وجود ندارد، به عبارتی به شکلی فرایندهای اتاق اصلاح می‌شود که هزینه‌های آن به‌واسطه مصرف منابع، کاهش داده شود. درمجموع بر اساس هر صنعت یک سری مشوق‌هایی در درون آن صنعت وجود دارد و به کمک آن‌ها سعی در کاهش قیمت تمام شده بنگاه و در نتیجه کاهش آلودگی خواهیم داشت.

نقش همزمان جامعه و حاکمیت برای موفقیت ملی از ابعاد زیست‌محیطی و اقتصادی چیست؟

این نقش بسیار مهم است؛ نقش جامعه و حاکمیت این است که روش مصرف را تغییر دهند. من در اینجا سؤال می‌کنم، چرا برای هر شخص یک بطری آب در نظر گرفته‌اید؟ پاسخ این است که اگر ما اینجا از پارچ استفاده کنیم، مهمان‌ها دلخور می‌شوند؛ بنابراین از حاکمیت انتظار می‌رود که روش‌های نوین مصرف را تبلیغ کند و به مردم آموزش دهد، زمانی که هر بطری برای یک نفر روی میز قرار می‌گیرد، هزینه‌ و آلودگی آن چقدر است. از جامعه انتظار می‌رود که فرهنگ سبز ایجاد کند و این فرهنگ برای مثال، عدم استفاده از بطری آب به‌صورت جداگانه برای هر فرد در جلسات تا زمانی که از مسئولان بالا شروع نشود، در جامعه نهادینه نمی‌شود.
دو نکته را عرض می‌کنم؛ از هر صد نفری که در جهان فوت می‌کنند، 12 نفر از آن‌ها به‌طور مستقیم به دلیل آلودگی است و 33 تا 34 درصدشان غیرمستقیم است، یعنی از هر صدنفری که در کرمان فوت می‌کنند 50 درصد علت فوت آن‌ها به دلیل آلودگی است. حالا چگونه فکرمی کنید که آب داخل بطری بهداشتی است، اما داخل پارچ بهداشتی نیست، این موضوع از عدم وجود آگاهی سرچشمه می‌گیرد.
نکته دوم اینکه در حال حاضر در آب مواد ریز پلاستیک وجود دارد که ناشی از همان پساب‌هایی است که وارد آب‌های زیرزمینی شده است که دستگاه تصفیه و حتی جوشاندن آب نیز آن را از بین نمی‌برد، زیرا ریز پلاستیک در 400 درجه از بین می‌رود و آب در 400 درجه وجود ندارد؛ بنابراین آن‌هایی که می گویند استفاده از این بطری یک بهداشت است، اصلاً معنای بهداشت را نمی‌دانند، چون داخل همین آب هم ریز پلاستیک وجود دارد و فقط تبلیغات شرکت‌های سازنده است.

دانشگاه چه نقشی دارد؟

طبیعی است که بین دانشگاه و صنعت باید ارتباط وجود داشته باشد. دانشگاه‌ها در دنیا چهار نسل را گذرانده‌اند. در نسل اول از دانشگاه‌ها علومی که وجود داشت آموزش داده می‌شد. در نسل دوم علاوه بر علوم قبلی یک سری علوم جدید توسط خود دانشگاهیان برای آموزش تدریس می‌شد. در نسل سوم از دانشگاه‌ها بر اساس علوم قبلی و اطلاعات جدید به حل مسائل جامعه پرداختند و در نسل چهارم از دانشگاه گفته می‌شود که دانشگاه باید در مورد روندها در آینده آموزش و مشاوره دهد. در کشور ما عموماً دانشگاه ها در نسل اول هستند؛ اما توقع ما این است که از نسل اول و دوم عبور کنند و به حل مسئله و توصیف آینده و مشاوره بپردازند.

اتاق‌های بازرگانی چه نقشی ایفا می‌نمایند؟

اتاق بازرگانی بین‌المللی (ICC) از اتاق‌های بازرگانی خواسته است که سبز شوند؛ به عبارتی هم اتاق به‌عنوان یک سازمان باید منابع خود را بهینه مصرف کند و هم سیاست‌های سبز را برای صنایع و اعضای خود تدوین کند. امروزه اتاق‌های بازرگانی نسبت به تشکل‌های سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی اولویت‌ دارند؛ به‌طوری‌که اتاق‌های بازرگانی، حکومت می‌کنند نه تشکل‌های سیاسی، چون ما در بحران زیست‌محیطی هستیم و بحران زیست‌محیطی به‌واسطه تولید است و تولید جزیی از اتاق بازرگانی است. رییس اداره محیط‌زیست مسئول محیط‌زیست ما نیست، بلکه رییس اتاق بازرگانی به‌عنوان رییس اداره محیط‌زیست ما است. چون تخریب محیط‌زیست از درون فعالیت‌های اعضای همین مجموعه شکل می‌گیرد. در اتاق‌های بازرگانی اگر بتوان اقتصاد را با محیط‌زیست گره زد، اتاق‌های بازرگانی سبز تعریف می‌شوند.

راهکارهای انجمن مدیریت سبز ایران و اثربخشی آن‌ها چگونه قابل دفاع است؟

انجمن مدیریت سبز ایران یکی از تشکل‌های وابسته به اتاق بازرگانی ایران است که از ۱۸ سال قبل شکل گرفته است و مأموریت آن ایجاد سیاست گذاری‌های سبز است که در برنامه چهارم توسعه (ماده 66)، برنامه پنجم توسعه (ماده 190)، برنامه ششم توسعه (ماده ۳۸ بند ز) و در برنامه هفتم توسعه (مواد 22، 23، 46 و 48) از جمله مواردی است که انجمن مدیریت سبز ایران پیگیری می‌کند تا در سیاست‌گذاری‌ها، رویکردهای سبز شکل گیرد.
انجمن مدیریت سبز با الهام از جامعه جهانی مدیریت سبز در قالب 27 مدل، خدمات مدیریت سبز را برای همکاری با سازمان‌ها و بنگاه‌های مختلف در قالب آموزش، مشاوره و حتی جایزه ارائه می‌دهد و سالانه گزارش‌هایی از عملکرد خود در موضوعاتی مثل میزان کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، پسماند و پساب ارائه می‌دهد.
در طول 18 سال فعالیت انجمن با 865 شرکت همکاری شده است؛ به‌طوری‌که به‌واسطه این همکاری، 5/8 میلیون تن کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، حدود ۴۲۰ میلیارد تومان کاهش هزینه، حدود 5/1 تن کاهش پسماند و حدود 5/9 میلیون مترمکعب پساب در کشور کاهش داده شده است.

چه تصوری از چشم‌انداز آینده مدیریت سبز و نتایج آن در جهان دارید و جایگاه ایران را چگونه می‌بینید؟

سازمان ملل اعلام کرده که بایستی در سال ۲۰35، متوسط گرمایش زمین روی 7/1 یا 9/1 نگه داشته شود. اگر دما از این مقدار زیادتر شود، وارد بحران غیرقابل‌برگشت خواهیم شد؛ بنابراین مدیریت سبز یک راهکار است و جهان نیز به این سمت حرکت کرده و آگاهی‌ عمومی بالا رفته و نسل z و بومی‌های دیجیتال آگاه‌تر از نسل ما هستند، بنابراین حرکت به سمت مدیریت سبز اجتناب‌ناپذیر است.
کشور ما یک کشور پیرامونی به‌حساب می‌آید و باید بر اساس تجربه کشورهای موفق در دنیا عمل کند. در دنیا موسسه UNEP یا برنامه محیط‌زیست ملل متحد، وظیفه هماهنگی فعالیت‌های زیست‌محیطی سازمان ملل و کمک به کشورهای درحال‌توسعه در اجرای سیاست‌ها و اقدامات مربوط به محیط‌زیست را بر عهده دارد که کشور ایران نیز عضو این موسسه است و هر ساله با شرکت در کاپ‌های مختلف در کشورهای مختلف در جریان نتایج مربوط به فعالیت‌های انجمن‌های سبز در دنیا قرار می‌گیرد. واقعیت امر این است که ما به دنیا اطلاعات کافی نمی‌دهیم، اما به‌عنوان یک کارشناس می‌گویم که اوضاع ما با وجود جامعه تحصیل‌کرده‌ای که داریم، از چیزی که دنیا فکر می‌کند بهتر است و نسبت به افغانستان، کنیا، آذربایجان و کشورهای عربی وضعیت بهتری داریم. در خاورمیانه، اول ترکیه و بعد ما در رتبه‌های برتر مدیریت سبز قرارگرفته‌ایم.
درمجموع در موضوع مدیریت سبز از بُعد وجود زیرساخت‌های لازم برای ورود به نسل چهارم یا هوش سبز می‌توان گفت که از جنبه منابع انسانی شرایط خوبی داریم، اما از بعد مدیران عالی متأسفانه شرایط مناسب نیست، چون این گروه اطلاعات کافی در مورد این موضوع ندارند و بیشتر کارشناسان درگیر این موضوعات می‌شوند. بزرگ‌ترین معضل ما این است که متوسط جامعه از متوسط حاکمیت باسوادترند؛ به عبارتی کارشناسان از مدیران عالی باسوادتر هستند. ابتدا اطلاعات مربوط به مدیریت سبز باید به وزیر، وکیل و همین‌طور به ترتیب به لایه‌های پایین‌تر منتقل شود، درحالی‌که این آموزش‌ها فقط به کارشناسان مجموعه‌ها داده می‌شود. درخواست ما از دولت این است که امکان آموزش مدیران عالی را فراهم نماید.

در پایان چه نکاتی را لازم می‌دانید که اضافه فرمایید؟


به‌عنوان پیشنهاد، نشریه «سپهر اقتصاد کرمان» در هر شماره به مسائل مربوط به محیط‌زیست بپردازد، چون ما در بحران محیط‌زیست هستیم و هر مطلب و مصاحبه‌ای که در این نشریه در هر موضوعی از اقتصاد کلان گرفته تا تولید، بازرگانی، خدمات و غیره منتشر می‌شود باید به نسبتِ آن با محیط‌زیست توجه شود. در واقع بحران محیط‌زیست تا جایی ضرورت دارد که اگر محتوایی تهیه و چاپ می‌شود ضمانت به‌روز بودن آن توجه به مسائل محیط‌زیست در آن است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *