پرهیز از حذف سیستماتیک

سروش طالبی اسکندری

دبیر كارگروه سیاست‌پژوهی اندیشكده آب ایران

سروش طالبی اسکندری، دبیر کارگروه سیاست پژوهی اندیشکده آب ایران در گفت‌وگو با ما می‌گوید که آب انتقالی بین حوضه ای، گران است و استفاده از آن در هر جا که باشد، نمی‌تواند هزینه‌ها را پوشش دهد و این گزاره که ما جایی آب اضافه داریم، یک توهم است. مسائلی که امروز در بخش آب داریم، تنها به موضوع بهره‌وری مربوط نمی‌شود و حتی در مواردی موضوع بهره‌وری، خود می‌تواند باعث حادتر شدن مشکل آب شود. میزان وابستگی به مصرف آب آن‌قدر زیاد شده که چالش‌های زیادی را به وجود آورده است و با وضعیت نامناسب به دلیل بارگذاری زیاد در منابع آب روبه‌رو هستیم. همچنین آمایش سرزمین می‌خواهد تجویز درست ارائه دهد، اما مسئله بسیار تعارض برانگیز است و در صحنه تعارض و نزاع بین گروه‌های مختلف، به نظر آمایش سرزمین باطل می‌شود.

در مورد آسیب‌های احتمالی انتقال بین‌حوضه‌ای آب توضیح دهید و این‌که چه چاره‌ای برای به حداقل رساندن یا عدم انتقال بین‌حوضه‌ای متصور است؟

آسیب‌های احتمالی انتقال بین حوضه‌ای آب بسیار زیاد و متنوع است و شامل آسیب‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست-محیطی می‌شود.
در توضیح آسیب‌های اقتصادی باید گفت، اصولاً پروژه های انتقال آب نیاز به هزینه‌های سنگینی دارند و زیرساخت و هزینه اولیه موردنیاز آن‌ها بسیار گران‌قیمت خواهد بود و درنتیجه آب تأمین‌شده نیز گران درمی‌آید و در هرجایی که استفاده شود نمی‌تواند هزینه‌ها را پوشش دهد؛ حتی اگر در صنعت مصرف شود که ادعا می‌شود بهره‌وری بالایی دارد. لذا این موضوع چالش مهمی ایجاد می‌کند.
نکته مهم دیگری که جنبه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خودش را دارد، این است که اساساً این گزاره که «ما جایی آب اضافه داریم، یک توهم است». از خوزستان گرفته تا جلگه‌های حاشیه خزر، ما جایی آب اضافه که قابل‌انتقال باشد، نداریم. همان‌طور که مستحضرید امسال در شالیزارهای گیلان مسئله تأمین آب وجود داشته، در خوزستان سال‌هاست چالش‌ها از ریزگردها گرفته تا کشاورزی و شرب، خودش را نشان داده است. لذا این موضوع باعث می‌شود که حوزه مبدأ نیز درگیر چالش‌های جدی شود. به عبارتی جامعه‌ای که قبلاً از آن آب استفاده می‌کرده، احساس بی‌عدالتی می‌کند و برای احقاق حق خود تلاش می‌نماید، موضوعی که مصادیق آن را زیاد دیده‌ایم؛ به‌عنوان‌مثال تخریب خط لوله، اعتراض و داستان‌هایی از این قبیل.
همچنین علاوه بر خط لوله انتقال که چالش‌های زیادی از جمله هزینه‌های بهره‌برداری و پمپاژ را ایجاد می‌کند، جنبه زیست‌محیطی دیگری که اخیراً پررنگ شده مربوط به آسیب‌هایی است که حفر تونل انتقال آب به آب‌های زیرزمینی و زه‌کشی آن‌ها وارد می‌کند.
در مورد ارائه راهکار باید گفت، بهتر است خیلی امیدوارانه به دنبال پاسخ به این سؤال نباشیم! شاید برای امروز که پروژه در حال اجراست بتوان فکری کرد و این آسیب‌ها را به حداقل رساند و مردم را راضی نگه داشت، اما با نگاه درازمدت به این پروژه، تونل‌هایی که به‌واسطه آن حفر می‌شوند و لوله‌ها و آبی که منتقل می‌شود تبدیل به یک‌بخشی از حیات اجتماعی مبدأ و مقصد منطقه خواهد شد و جلوی چشم مردم است و در هر خشکسالی، نفرین‌ها به سمت آن می‌آیند، تراکتورهایی که لوله را می‌شکنند! به عبارتی این خط لوله دقیقاً تبدیل به یک عضوی از جامعه خواهد شد که قرار است با آن همزیستی کند، همزیستی که از همان ابتدا تعارض‌های جدی ایجاد کرده و باید منتظر آینده‌ای بود که این تعارض ها تبدیل به جنگ و این داستان‌ها شود.
نکته‌ای که وجود دارد این است که این آسیب بسیار پویا خواهد بود. ۳۰ سال پیش کسی تصور نمی‌کرد که جلگه خوزستان تبدیل به منشایی از ریزگرد می‌شود که نیمی از مساحت کشور را درگیر خود می‌کند و یا در مورد گیلان که ممکن است روزی با کمبود آب روبه رو شود و مواردی از این قبیل. لذا باید در نظر داشت 20 تا ۳۰ سال آینده مسائلی وجود خواهد داشت که امروز نمی‌توان آن‌ها را پیش‌بینی نمود. درمجموع این تصور «که می‌شود آبی را منتقل کرد و برای مسائل و مشکلات آن از پیش چاره‌اندیشی کرد و آن‌ها را به حداقل رساند»، به نظر خیلی واقع‌بینانه نیست.

چرا منابع مالی که صرف هزینه‌های سنگین انتقال آب می‌شود، صرف ارتقاء بهره‌وری در فرآیندهای موجود مصرف آب نمی‌شود، آیا ارتقای بهره‌وری مصرف آب در حد انتقال آب جوابگو نیست؟

برای پاسخ به این پرسش به سه نکته باید توجه نمود؛ اول این که در کشور فساد وجود دارد و پروژه‌های سنگین، منافع قابل‌توجهی دارند و برادران پروژه انجام بده، به چنین جریانات مالی که پر از فساد است، عادت و نیاز دارند؛ بنابراین راحت نمی‌شود با پروژه‌های بزرگ مخالفت کرد و همیشه توجیه‌هایی به دنبال آن می‌آید که درنهایت این پروژه‌ها اجرا می‌شوند.
مورد دوم این است که هر کاری در راستای بهره وری نیازمند تعامل با جامعه است؛ چون همراهی جامعه به شکل‌های مختلف به‌عنوان یک کنشگر قوی لازم است. بخش شرب و کشاورزی به یک شکل و بخش های دیگر نیز هر کدام مسائل خاص خودش را دارد و این همراه شدن، نیازمند یک حکمرانی خوب است که توجه داشته باشد و در تعامل با متخصصان و کارشناسان دل سوز جامعه عمل کند. این مدل کارهایی که در راستای بهره‌وری انجام می‌شود، دردسرهایی خواهد داشت که هزینه‌های سیاسی و اجتماعی خیلی سنگینی برای دولت ایجاد می‌کند و بنابراین همین موضوع باعث شده که دولت در بسیاری مواقع سراغ این موارد نرود.
مورد سوم؛ اساساً حتی فسادی هم به این شکل نباشد، اجرای موضوعاتی مثل ارتقاء بهره‌وری آب، کاهش مصرف آب در جهت حفظ سهم محیط‌زیست، کاهش مصرف آب توسط بالادست باهدف رسیدن آب به پایین‌دست، بازتخصیص از بخش‌های قبلی مصرف‌کننده (مانند کشاورزی در جهت رفع نیازهای ایجادشده جدید در سایر بخش‌ها، مثل بخش شرب یا صنعت و مواردی از این قبیل) در هر جای دنیا که شباهت‌های اقلیمی وجود دارد و هم‌چنین در شرایطی که ما با آن مواجه هستیم، بسیار بسیار پیچیده خواهد بود. بدیهی است در مورد رودخانه آمازون صحبت نمی‌کنیم که منابع آبی آن برای هر نوعی از مصرف جوابگو است.
درمجموع بازی کردن و جابه‌جا کردن حقوق آب خیلی سخت و پیچیده است و مسائلی به وجود می‌آورد که تاریخی از حقوق و تعارض را به دوش می‌کشد و در این خصوص روایت‌های مختلفی نقل‌شده است. لذا در دولت‌هایی مثل آمریکا، اسپانیا و استرالیا نیز شرایط مشابهی است و دولت‌ها به پروژه هایی که صفر تا صد آن‌ها مشخص است و فقط باید برای آن هزینه کنند، بیشتر علاقه مند هستند و با آن راحت تر کنار می‌آیند.

بهره‌وری آب در ایران و جهان و کشورهای منطقه را چگونه مقایسه می‌کنید؟

بهره‌وری در آب را می‌توان این‌طور تعریف کرد که به ازای هر مترمکعب چه مقدار محصول تولید یا چه قدر ارزش خلق می‌کنیم. با مقایسه میزان بهره‌وری در بخش‌های مختلف بررسی می‌شود که بهره‌ور هستیم یا خیر؟

موضوع بهره وری آب کمی پیچیده تر از تعریف آن است. اولاً مصرف آب کارکردهای دیگری هم غیر از تولید ارزش‌افزوده دارد، ثانیاً برای تولید ارزش‌افزوده اقتصادی آب تنها نهاده نیست. میزان بهره‌وری بنا به موارد مصرف متفاوت است؛ برای مثال بهره وری آبی که باهدف ایجاد شغل برای بخشی از جامعه روستانشین یا تأمین بخشی از نیاز غذایی مصرف می‌شود خیلی کمتر از میزان بهره وری آبی است که در یک صنعت هایتک مصرف می‌شود، اما این موضوع به این معنی نیست که لزوماً هرجایی که بهره‌وری بیشتر است پس مصرف آب مناسب‌تر است، چون به‌این‌ترتیب اصلاً نباید آبی به کشاورزان داد و این موضوع ممکن و منطقی نیست.
در بهره‌وری علاوه بر جنس فعالیت اقتصادی؛ عوامل دیگری هم تأثیرگذار هستند؛ از جمله وضعیت خاک و اقلیم، میزان خبرگی نیروی انسانی و داشتن دانش‌های لازم، فراهم بودن زیرساخت‌ها و غیره. لذا وقتی تعریف دقیقی از بهره‌وری در دست نیست، مقایسه کردن نه کار راحتی است و نه لزوماً نتیجه این مقایسه معیار اساسی برای تصمیم‌گیری است.

بهبود در وضعیت منابع آب از طریق افزایش بهره‌وری، معطل چه عوامل و اقداماتی است؟

با وجود مواردی که در سؤال قبل اشاره شد بخشی از راه‌حل مسئله این است که باید شکلی از تولید اجرا شود که با مصرف آب کمتر بتوان ارزش بیشتری را خلق کرد؛ برای این منظور وجود عواملی مثل زیرساخت، دانش، آموزش و تعامل دولت و مردم می‌تواند تأثیرگذار باشد. البته باید به این موضوع توجه کرد لزوماً مسائلی که ما امروز در آب داریم، تنها به موضوع بهره‌وری برنمی‌گردد و حتی در مواردی بهره‌وری می‌تواند خود باعث حادتر شدن مشکل آب شود؛ برای مثال در مناطقی که روی بهره‌وری آب تمرکز شده به ازای مصرف آب، تولید ارزشمندتری صورت گرفته و همین موضوع باعث هجوم بیشتر به منابع آب شده است. مثال دیگر این که اگر بهره‌وری را در مقیاس مزرعه در نظر بگیریم، درست است سیستم‌های آبیاری تحت‌فشار باعث ایجاد بهره‌وری در مزرعه شده‌اند، اما در عوض آبی که قبلاً داخل زمین نفوذ می‌کرده و آبخوان‌ها از آن تغذیه می‌کردند و به‌واسطه آن زهکشی صورت می‌گرفته و جریان پایدار رودخانه و تالاب حفظ می‌شده، الان از بین رفته است؛ بنابراین در خیلی از موارد باید به موضوع بهره‌وری با دید انتقادی نگاه کرد و خیلی چشم بسته به سمت آن حرکت ننمود.

توسعه فعالیت‌های اقتصادی آب چقدر مبتنی بر معیار و چقدر بی‌رویه است؟

فعالیت‌های اقتصادی آب چه فعالیت‌های اقتصادی صحیحی که با معیار میزان مصرف آب سنجیده می‌شوند و چه فعالیت‌های اقتصادی که با پروژه‌های آبی و آب‌رسانی، شبکه‌های آب‌رسانی، سد و غیره همراهند را شاید خیلی ساده نشود با معیارهایی از پیش مشخص و جهان‌شمول بررسی نمود و باید مورد به مورد در خصوص آن‌ها صحبت کرد. به‌طورکلی موضوع کاملاً آشکار این است که میزان مصرف آب و درواقع میزان وابستگی به مصرف آب آن‌قدر زیاد شده که چالش‌های زیادی را به وجود آورده، از جمله این که در موارد زیادی حقوق محیط‌زیست یا حقوق بهره‌برداران تأمین نمی‌شود و یا قیمت تمام شده آب خیلی بیشتر از گذشته است.
بنابراین اگرچه معتقدم که سراغ معیارهای دقیق و سفت‌وسخت نرویم، اما می‌توان گفت وضعیت نامناسبی که به دلیل بارگذاری زیاد در منابع آب داریم، قابل کتمان نیست.

آمایش سرزمین متناسب با منابع آب تجدید پذیر در گذشته مورد بی‌توجهی قرار گرفته است، امروزه و برای آینده چه اندیشیده شده است؟

در ادامه سؤال قبل به اعتقاد من آمایش سرزمین نیز یکی از همان معیارهای از پیش مشخص شده است که می‌خواهد تصویری با جزئیات کامل و شرایطی ایده‌آل ارائه دهد که آب باید به این شکل مصرف شود، فعالیت‌های اقتصادی این‌گونه باشند، سکونت انسان و توزیع فضایی فعالیت‌ها و جمعیت باید این شکل مطلوب را داشته باشد. درصورتی‌که اگر با جزئیات بیشتری به این موضوع توجه کنیم، درمی‌یابیم که در مورد مسائلی صحبت می‌کنیم که بسیار تعارض برانگیز هستند و درواقع صحنه‌ای از تعارض و نزاع بین گروه‌های مختلف وجود دارد و برای دعوایی که ممکن است چند ده سال سابقه داشته باشد، یک جمع متخصص، دولتی، نخبه یا خبره نمی‌توانند فرمول مشخصی ارائه دهند؛ برای مثال در مسئله زاینده‌رود گروهی از حقوق محیط‌زیست، عده‌ای از کشاورزانی که چند نسل از آب استفاده می‌کردند، گروهی از شهر و پایداری آن و آثار باستانی شهر دفاع می‌کنند و در این ‌بین ممکن است گروهی بر این عقیده باشند که چرا باید فعالیت اقتصادی منطقه مثل صدسال پیش باشد و باید صنایع جدید از آب برخوردار شوند و غیره؛ بنابراین آمایش سرزمین به اعتقاد من باطل می‌شود، چون ما در مورد یک تعارضی صحبت می‌کنیم که از قبل نمی‌توان گفت کدام یک از گروه ها درست می‌گویند و بقیه حرف‌هایشان باطل است. ولی آمایش می‌خواهد «تجویز درست» را ارائه دهد.

مهم‌ترین سیاستی که برای مدیریت آب، بویژه در مناطقی که براثر کم‌آبی با مشکلات مواجهند باید اتخاذ شود، چیست؟

به اعتقاد من پاسخ این سؤال نمی‌تواند جواب ساده‌ای داشته باشد چون اگر چنین بود تاکنون می‌بایست راه‌حل ارائه می‌شد و مسئله حل شده بود.
به‌طورکلی در موضوع حکمرانی آب باید شرایطی فراهم شود که گروه‌های مختلفی که در این تعارض حضور دارند و مصداق آن را در مثال زاینده رود آوردیم، بتوانند با صدای خودشان مطالبه گر باشند و حق خودشان را پیگیری کنند و به‌صورت سیستماتیک هیچ گروهی حذف نشود؛ برای مثال این طور نباشد که محیط‌زیست حامیانی با صدایی بلند نداشته باشد، حتی اگر هیچ‌کدام از انسان‌ها به فکرشان نرسد، نهایتاً محیط‌زیست ممکن است کارش به‌جایی برسد که خود صدایش را بلند کند و ریزگرد و فرونشست زمین صدای محیط‌زیست شود و خودش را فریاد بزند و به این شکل جلوی حذف سیستماتیک خود را بگیرد.
من به‌عنوان یک کارشناس و شما به‌عنوان یک رسانه باید تلاشمان این باشد که قبل از این که کار به جایی برسد که آن صدا از قعر چاه بیرون بیاید و مدت زیادی از حذف شدن آن گذشته باشد، به مرئی و شنیدنی شدن هر کدام از گروه‌های درگیر موضوع آب کمک کنیم و صدایشان را منعکس و به تقویت آن‌ها کمک نماییم.
شاید این راهکاری که من ارائه کردم با آن اصطلاح سیاستی که شما مطرح می‌کنید خیلی هماهنگ نباشد چون دولت‌ها در همه دنیا و شاید در کشوری همچون ایران بیشتر، تمایل دارند که گروه‌های مختلف تشکیل نشوند و مطالبه گری نکنند؛ برای مثال یک‌زمانی دولت برای حل مسئله آب، ساخت سد را پیشنهاد داد. در آن زمان کسی از پایین‌دست اعتراض نمی‌کرد که این کار در چهل سال آینده برای او دردسرساز است و یا آن بالادستی سد در مورد حق خودش حرفی نمی زد و یا روستاهایی که تخلیه می‌شدند خیلی صدایی نداشتند و دولت کارش را راحت انجام می‌داد. اساساً دولت تمایل به جامعه‌ای دارد که سر تعظیم جلویش خم کند و به‌اصطلاح «آش را با جاش» در اختیار دولت دانای عاقل، مدیر و مدبر قرار دهد که هر کاری که دوست دارد، انجام دهد، تجربه چند دهه گذشته به ما نشان داده که دولت با این رویکرد دیگر راه به جایی نمی‌برد.
درمجموع آن تصویر و آن چشم‌انداز مطلوبی که من از آب می‌سازم، به‌واسطه همین پژوهش‌های انتقادی، رسانه‌ها و مهم‌تر از این‌ها تشکل‌های کشاورزی، شهروندی و محیط‌زیستی تمایل دارد که بیشتر تلاش کند خارج از دولت آن را محقق نماید. در پایان اگر بخواهم تحت‌فشار بگویم که سیاست چه کمکی می‌تواند کند؛ پیشنهاد می‌کنم که افراد دغدغه مند دولتی تلاش کنند تا جلوی حذف سیستماتیک را بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *