ضرورت توجه به سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی در راستای تقویت اقتصاد سبز

علی‌رغم این که توجه به پایداری در برنامه‌های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تقریباً روند صعودی داشته است، اما تداوم روند فعلی، بدون اصلاحات و تغییرات جدی، موجب بهبود اساسی وضعیت نظام کشاورزی و افزایش پایداری آن نمی گردد.

کشاورزی به‌عنوان سبزترین بخش اقتصاد، دارای نقش تعیین‌کننده‌ای در مساعدت های نوین خود به کل توسعه اقتصادی کشورها است. لذا به‌زعم نگارنده، سیاست‌های کشاورزی نیازمند تغییرات اساسی و تقویت در راستای توسعه پایدار کشاورزی، است. چندبعدی بودن توسعه ازیک‌طرف، پیچیدگی‌های مربوط به پایداری از سوی دیگر و ویژگی های کالاها و بخش کشاورزی (بویژه در کشورهای درحال‌توسعه)، موضوع موردبحث را به یک سه‌ضلعی بسیار پیچیده تبدیل می کند که سیاست‌گذاری (ساخت و اجرای سیاست) در این زمینه را نیازمند پویایی و دقت زیادی می نماید.
در این نوشتار به‌طور مختصر جنبه های مختلف موضوع، موردبررسی قرار می گیرد و بدیهی است که هر یک از موضوعات موردبحث نیازمند بررسی ها و دقت بیشتری بویژه در مرحله عملیاتی آن است. واژه توسعه یک جریان چندبعدی (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) به‌هم‌پیوسته، کیفی و غامض است. معیارها و شاخص های متفاوتی برای اندازه‌گیری آن وجود دارد که هرکدام دارای محاسن و معایبی است. نظریه های توسعه از 1960 به این‌طرف شاهد تحولات بسیار اساسی بوده و منجر به اختلاف‌نظرهای زیادی در بین مکاتب و سیستم های مختلف اقتصادی (بو‌یژه بین اقتصاددانان چپ و راست) شده است که در این مقوله، فرصت پرداختن به آن نیست.

در مورد درک مفهوم پایدار کشاورزی، مشکل اصلی اینجاست که همه در مورد اهمیت پایداری و توجه روزافزون به آن اتفاق‌نظر دارند، اما در مورد مفهوم، شاخص ها، ضرایب و اوزان ابعاد مختلف آن، بهترین راهکارهای عملی و … اتفاق‌نظر ندارند. پایداری دارای اهداف متفاوتی بوده و دارای چهار بعد اصلی اجتماعی (رشد و ترکیب جمعیت، آموزش، فقر و …)، اقتصادی (تکنولوژی، رشد اقتصادی، سرمایه‌گذاری، اشتغال و …)، زیست‌محیطی و طبیعی (زمین، آب، هوا، تنوع زیستی و…) و سیاسی (حکمرانی، قانون، برنامه و سیاست و…)، است.

مباحث بسیار زیادی توسط سیاست گذاران، دولت ها و نهادهای بین‌المللی، ملی و محلی، درباره توسعه پایدار کشاورزی (در مقابل توسعه کشاورزی صرف) مطرح شده و دستیابی به آن ازجمله مهم‌ترین اهداف و نیاز مبرم برای افزایش پایداری کشاورزی در جهان است.
دولت ها در سیاست گذاری برای کشاورزی نیازمند پاسخ به 2 سؤال اساسی هستند. اولاً که پایداری کشاورزی چیست؟ و ثانیاً، چگونه می توان در جهت آن حرکت (سیاست گذاری) کرد یا در مسیر آن باقی ماند؟ پایداری کشاورزی زمانی می تواند مفید باشد که 2 شرط  را داشته باشد. اولاً، از یک‌سو بتواند معنی مشخصی (که منظورش است) را تداعی کند و از سوی دیگر از سایر معانی (که منظورش نیست) متمایز باشد. ثانیاً، ما به ازای بیرونی (واقعی) داشته باشد.

مشکل اینجاست که اگرچه ایده کشاورزی پایدار از زمان انتشار گزارش بروندتلند در سال 1987 اهمیت بسیار یافته است، اما مفهوم کشاورزی پایدار هنوز دارای معانی بسیار گنگ و مبهمی است که باعث می شود استفاده و اجرای عملی آن دشوار گردد. لذا در بهترین حالت، پایداری کشاورزی به‌صورت یک «هیچ بزرگ» باقی می‌ماند.

برخی مانند جاکوبز، اسکالر، تامپسون و بل و مورس، پایداری را با مفاهیم حقیقت، عدالت اجتماعی و دموکراسی مقایسه کرده اند که این امر صحیح به نظر نمی رسد. زیرا این مفاهیم، معانی خود را می رسانند؛ مثلاً وقتی فردی خواستار عدالت است حداقل خودش می داند که چه چیزی می خواهد و با تأمین چه خواسته هایی به عدالت می رسد، هرچند اعمال متضاد افراد مختلف را نیز در برگیرد، اما به نظر می رسد که پایداری یا اساساً از جنس این مفاهیم نیست یا هنوز به این مرحله نرسیده است و ازاین‌رو ممکن است دستاویز هر گروه و دیدگاهی مانند سیاستمداران، ثروتمندان و … در راستای منافع و اهداف شخصی و گروهی خود، گردد. ابهام اصطلاح پایداری در کشاورزی پایدار به‌مراتب بیشتر از اصطلاح پایداری در «توسعه پایدار» است.

جدا کردن لغت پایداری از ترکیب لغوی توسعه پایدار و قرار دادن آن در کنار لغت کشاورزی چندان با کارکرد این اصطلاح در ترکیب توسعه پایدار و مفهوم آن سازگاری و مشابهت ندارد؛ به‌عنوان مثال گوناگونی تعاریف و چیستی کشاورزی پایدار توسط ولتن و همکاران با مرور بیش از 150 منبع علمی معتبر بررسی شده است. آن‌ها تعاریف بسیار متنوعی از کشاورزی پایدار را برشمردند و توانستند اهداف آن را در قالب زمینه های موضوعی و طبقات مختلف نشان دهند.

بر اساس این بررسی، اهداف مسلط شامل طبقات اخلاق، چندکارکردی بودن، امنیت و ثبات و انعطاف پذیری است. اهداف زیست محیطی ویژه تولید شامل هدف عمومی سلامت و بهداشت اکولوژیکی و اهداف خاص حفاظت از کارکردهای اکوسیستم، حفاظت منابع طبیعی و ظرفیت مولد و اهداف زیست محیطی نا ویژه‌ تولید شامل هدف عمومی سلامت و بهداشت اکولوژیکی و اهداف خاص رفاه، حفاظت و بهبود محیط زیستی و هماهنگی با طبیعت هستند. اهداف اجتماعی دربرگیرنده تعهد اجتماعی به‌عنوان هدف عمومی و مقبولیت، حفظ فرهنگ، برابری، عدالت، انصاف و عدم تبعیض، ارضای نیازهای انسانی (همه نسل ها)، شرایط کاری مناسب، سلامت و بهداشت انسان، تغذیه، کیفیت زندگی و توان‌بخشی به جوامع به‌عنوان اهداف خاص می باشند و نهایتاً، در اهداف اقتصادی، هدف کلی دوام پذیری اقتصادی و اهداف خاص توسعه، امرارمعاش، تأمین محصولات و اقتصاد و اشتغال پررونق را در برمی‌گیرد.

لذا مسئله مهم در تدوین و اجرای سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی در راستای تقویت اقتصاد سبز، دستیابی به یک درک و شناخت مشترک عملی مبتنی بر پایداری بین گروه های مختلف (ذینفعان، کشاورزان، واسطه ها، دولت، مصرف‌کنندگان و …) است و در این صورت پایداری کشاورزی می تواند ابزاری کاربردی در اختیار تصمیم‌گیرندگان جهت کمک به مدیریت بخش کشاورزی و تدوین سیاست‌های توسعه پایدار در سطوح مختلف، قرار دهد.

در خصوص ویژگی های کشاورزان، کالاها و بخش کشاورزی (به‌ویژه در کشورهای درحال‌توسعه)، لازم به توضیح است که بخش کشاورزی دارای مساعدت های سنتی زیادی همانند غذا و امنیت غذایی، بازار، مواد خام و … در جریان توسعه اقتصادی است و در شرایط جدید مسائلی مانند خوداتکایی، بهداشت مواد غذایی (محصولات ارگانیک و…)، کشاورزی دانش‌بنیان، توسعه فن آوری ارتباطات و اطلاعات و … هم به آن اضافه ‌شده است. مجموعه این عوامل باعث افزایش اهمیت و توجه به این بخش به‌عنوان سبزترین بخش اقتصاد، شده است. بخش کشاورزی در کشورهای درحال‌توسعه دارای تفاوت های اساسی با کشورهای توسعه یافته است. عمده‌ترین این تفاوت ها در متوسط اندازه مزارع، سطح تکنولوژی، کشش درآمدی تقاضای مواد غذایی، ضریب نفوذ دانش، ترکیب عوامل تولید، صنایع تبدیلی، نرخ  رشد جمعیت در مناطق روستایی، اندازه مداخلات دولت و … است. از این‌رو الگوبرداری از مدل های کشورهای توسعه یافته ممکن است منجر به رسیدن به اهداف سیاستی مدنظر نگردد.

ویژگی های اصلی بخش کشاورزی در کشورهای درحال‌توسعه عمدتاً شامل بالا بودن انواع ریسک، سنتی بودن کشاورزان، خرده پا بودن کشاورزان، معیشتی بودن کشاورزان، قوانین نامناسب آب، زمین، جنگل و … است. در این کشورها کشاورزان تصمیم‌گیرندگان اصلی در مزرعه هستند (تصمیماتی همانند نوع کشت، سیستم آبیاری، زمان آبیاری، میزان استفاده از انواع کودها و …) و طبیعی است که کشاورزان اغلب سنتی، ریسک گریز، خرده پا و معیشتی درصدد به حداکثر رساندن سود و نفع شخصی خود در چارچوب قوانین، شرایط موجود و قضاوت ها، ارزش ها، حسابداری و توابع ذهنی خود هستند. قضاوت ها، ارزش ها، حسابداری و توابع ذهنی کشاورزان (فرهنگ، شیوه تفکر اجتماعی، محیط، توابع تولید، پیش‌بینی از قیمت ها در آینده، انتظارات و …) ممکن است با واقعیت های موجود و نیز وضعیت بهینه یا هدف مدنظر سیاست‌گذار دارای تفاوت های اساسی باشد.

هرچه این شکاف بیشتر باشد، اجرای سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی، دشوارتر است. مجدداً یادآوری می شود که کشاورزان در خط مقدم تولید و تخصیص منابع قرار دارند و عدم درک صحیح سیاست‌گذار از قضاوت ها، ارزش ها، حسابداری و توابع ذهنی کشاورزان می تواند منجر به ناکارآمدی سیاست‌های ابلاغی گردد. عدم درک صحیح مجریان میانی، ناکافی بودن بودجه های اجرایی، مشکلات فنی و اجرایی، فساد و … هم می تواند منجر به افزایش این ناکارآمدی گردد.

در این راستا استفاده از تجربیات كشاورزان می تواند تا حدی فرایند سیاست را از حالت خطی (بالا به پایین) به حالت دایره ای تبدیل کند. این امر موجب افزایش خوداتكایی بهره‌برداران شده و هم‌چنین اجرای این سازوکار با استفاده‌ سودمند از سرمایه اجتماعی، توانایی مردم را برای انجام کارگروهی در حل مشكلاتی همانند دفع آفات، روش‌های آبیاری، احیاء جنگل و … افزایش می‌دهد. عملیات كشاورزی پایدار شامل تكنیك‌های گوناگون و به‌هم‌پیوسته می‌باشند که در برخی موارد به‌صورت دانش بومی در مناطق روستایی وجود دارد؛ مثلاً كنترل بیولوژیکی می تواند ازلحاظ اقتصادی عملی و بوم‌شناسی روش مطمئنی باشد، اما معایبی نیز دارد که نیاز به بررسی بیشتر دارد و در این مقوله جای بحث آن نیست. در زمینه حفظ سرمایه‌های عمومی مانند حیات‌وحش،‌ روش آبیاری، تنوع زیستی، همبستگی اجتماعی و … هم مثال های زیادی وجود دارد.
با توجه به موارد توضیح داده شده به نظر می رسد سنجش آثار سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی (نقاط قوت و ضعف) می تواند منجر به دروسی از آن‌ها برای تهیه سیاست‌های کارآمدتر باشد. آنچه که در حال حاضر مهم‌تر از همه به نظر می رسد و نسبتاً به آن توجه زیادی هم می شود، بهره‌برداری پایدار از منابع آب است که ارتقای راندمان آبیاری از طریق اجرای عملیات زیربنایی آب‌وخاک (از جمله طرح‌های تجهیز و نوسازی، توسعه شبکه‌ها، زهکش‌ها و روش‌های نوین آبیاری و اجرای عملیات به‌زراعی و به نژادی)، تحویل آب موردنیاز کشاورزان به‌صورت حجمی براساس الگوی کشت هر منطقه، اعتبارات آبیاری تحت‌فشار و … است. بعد از آب، توجه به حفظ منابع خاک و جنگل، گسترش مبارزه تلفیقی با آفات و بیماری‌های گیاهی، جلوگیری از مصرف غیر بهینه سموم، کود شیمیایی، داروهای دامی و … همچنین مبارزه بیولوژیکی و توسعه کشت محصولات ارگانیک، مدیریت تلفیقی تولید و اعمال استانداردهای ملی کنترل کیفی تولیدات و فرآورده‌های کشاورزی، نوسازی ماشین‌آلات کشاورزی و از رده خارج کردن ماشین‌آلات فرسوده و توسعه بومی مکانیزاسیون، ظرفیت، قابلیت و توانایی کشاورزان هر منطقه و … جزو مواردی هستند که باید در سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی مد نظر قرار گیرند که بدون توجه به موارد پیش‌گفته (مثلث موردبحث)، اثربخشی مورد انتظار را نخواهند داشت.

از این‌رو درک و شناخت مشترک عملی مبتنی بر پایداری بین گروه های مختلف (ذینفعان، کشاورزان، واسطه ها، دولت، مصرف‌کنندگان و …) و نیز توجه به ویژگی ها و قضاوت ها، ارزش ها، حسابداری و توابع ذهنی کشاورزان و بخش کشاورزی، در تدوین سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی حائز اهمیت زیادی است. در این راستا با توجه به تفاوت های فرهنگی، اقلیمی، سرمایه اجتماعی، منابع، قابلیت ها، ظرفیت ها و … در مناطق مختلف کشور، ساخت، تدوین و اجرای یک سیاست واحد برای کل کشور ممکن است پاسخگو نباشد و نیاز به ساخت و اجرای سیاست‌های توسعه پایدار کشاورزی محلی وجود دارد. این امر نیازمند مطالعه و امکان‌سنجی و بررسی محاسن و معایب آن برای تمرکززدایی و تفویض اختیارات به استان ها به همراه ایجاد یک سیستم متمرکز ملی است.

منابع

– مرید السادات، پگاه، عبدالرضا رکن‌الدین افتخاری؛ مهدی پورطاهری و حسین شعبانعلی فمی. (1397). تحلیل پایداری سیاست‌های کلان و بخشی کشاورزی در برنامه‌های پنج‌ساله جمهوری اسلامی ایران. مجله تحقیقات اقتصاد و توسعه کشاورزی ایران. دوره 49 شماره 1، صفحه 43-58.
– فلاح علی پور، سیاوش. (1397). الگویی برای ارزیابی پایداری کشاورزی: مطالعه موردی استان کرمان. رساله دکتری اقتصاد کشاورزی دانشگاه شهید باهنر کرمان به راهنمایی حسین مهرابی بشرآبادی.
– ﻗوانین ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ پنج‌ساله ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎعی، ﻓﺮهنگی ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼمی اﻳﺮان.
– نجفی، غلامعلی و شمس السادات زاهدی. (1384). مسئله پایداری در كشاورزی ایران. مجله جامعه‌شناسی ایران. تابستان 1384، دوره 6 شماره 2 از صفحه 73 تا 106.


Bell, S. Morse, S. (2008). Sustainability Indicators: Measuring the Immeasurable? 2nd ed. Earthscan: London, UK, 2008; 978-1-84407-299-6
Jacobs, M. (1991). The Green Economy; Pluto: London, UK
Pearson, C.J. (2013). Planning for agricultural sustainability. International Journal of Agricultural Sustainability, 11(1), pp. 1-3
Schaller, N. (1993) ‘The concept of agricultural sustainability’, Agriculture, Ecosystems and Environment, vol 46, pp. 89–97
Thompson, P.B. (2007). Agricultural sustainability: what it is and what it is not. Int. J. Agric. Sustain. 2007, 5, pp. 5-16, DOI
Talukder, B. Blay-Palmer, A. (2017) Comparison of methods to assess agricultural sustainability. In Sustainable Agriculture Reviews, 1st ed. Lichtfouse, E. Ed. Springer International Publishing AG: Basel, Switzerland, 2017; Volume 25, pp. 149–168
Van Pham, L. Smith, C. (2014) Drivers of agricultural sustainability in developing countries: a review. Environ Syst Dec 34(2):326–341
Velten, S. Leventon, J. Jager, N. Newig, J. (2015). What is sustainable agriculture? A systematic review. Sustainability 2015, 7, pp. 7833-7865

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *