سیدعبدالرضا جعفریصدر
استاد دانشگاه و مدرس گوهر شناسی
فلات ایران و بهویژه استان کرمان و سیستان و بلوچستان سرزمینی مملو از شگفتیهای کشف نشده است. از هنگامی که انسان ابزارساز روند رو به تکامل خویش را آغاز نمود، ابزارسازی بهعنوان یک شاخص مهم رشد و توسعه تمدن بشر همواره موردتوجه باستان شناسان بوده است.
آثار کشفشده ابزارهای سنگی ماقبل تاریخ مانند سرنیزه، چکش و تیغههای برش متعلق به گونه هوموارکتوسHomo Erectus دوره اشولین Acheulean (200 تا 400 هزار سال قبل) در مناطق مختلف استان کرمان نشان از قدمت باستانی تولید و مبادله ابزارهای سنگی در این مناطق دارد.
ابزارهای سنگی اولیه غالباً از سنگهای آذرین سخت مانند ریولیت، آندزیت، بازالت و کوارتزیت و کانیهای سختی مانند فلینت، ابسیدین، چرت و کلسدوئن تراشیده می شدند و کاربرد آن در شکارحیوانات بوده است. میمی لام پژوهشگر دانشگاه بریتیش کلمبیا عقیده دارد که ابزارهای دستساز بشر دوره اشولین بهعنوان اولین کالای قابلفروش ارزشمند در کارگاههایی نزدیک به منابع سنگی اولیه تولید و مبادله میشده است. وجود منابع سنگی مناسب و فراوان، احتمالاً در توزیع ابتدایی جمعیت انسانهای اولیه نیز مؤثر بوده است. ارتفاعات جبال بارز در استان کرمان بهعنوان منابع اولیه این نوع سنگها و کانیها همواره موردتوجه انسانهای دوره پارینهسنگی بوده و بهتدریج در دورههای بعد، مواد اولیه سنگی را از این مناطق به کارگاههای تراش در حاشیه دشتهای حاصلخیز منتقل نمودهاند.
بنا به تعریف صنایعدستی عبارت است از تلفیق هنر و صنعت در بکار گیری مواد اولیه بومی که باذوق، ابتکار و خلاقیت همراه شده است. حضور بیواسطه انسان، در تولید صنایعدستی وجه تمایز آن از مصنوعات ماشینی است.
بخش فراوانی از صنایعدستی ایران از جمله زیراندازهایی مانند قالی، گلیم، زیلو و پلاس و انواع پارچه برای پوشش و ظروف سفالی از ابتدا جنبه کاربردی داشتهاند. صنایعدستی بدون شک یکی از مهمترین جلوههای فرهنگی و تمدنی هر کشور است. هنرهای دستی با تلفیق فن و احساسات، نشانگر ریشههای قومی، فرهنگی، اجتماعی و سبک زندگی مناطق مختلف است. صنایعدستی ایران با حدود 250 زیرشاخه در صدر کشورهای جهان جای دارد.
با توجه به اینکه بخش بزرگی از صنایعدستی ایران در مناطق روستایی و عشایری و در محل سکونت آنها تولید میشود و بیش از 70 درصد تولیدکنندگان صنایعدستی زنان هستند و صنایعدستی ایران ازلحاظ تنوع در صدر ممالک دنیا قرار دارد.
صرفنظر از اشتغالزایی در حوزه صنایعدستی، برای زنده نگهداشتن هنرهای دستی در حال فراموشی، توجه بدان یک وظیفه ملی است اما با رشد و توسعه صنایع ماشینی و واردات کالاهای ارزانقیمت از کشورهایی مانند چین و با از دست دادن تدریجی بازارهای صادراتی محصولات صنایعدستی، این سؤال اساسی قابلطرح است که آیا باید صنایعدستی را بهعنوان یک حرفه اشتغالزا همچنان حفظ نماییم؟ در این صورت چه باید کرد؟ راهکار چیست؟ و سرچشمه بیتوجهیها از کدام مشکلات ناشی شده است؟
در ادامه به بررسی اجمالی مشکلات صنایعدستی در سه حوزه اقتصادی، حاکمیتی و فرهنگی از نگاه پژوهشگران، دستاندرکاران و صنعتگران پرداخته شده است.
حوزه اقتصادی
چرخه معیوب فرایند تولید، بازاریابی و فروش صنایعدستی، سنتی بودن روشهای تولید، تأثیر روش تولید در قیمت تمام شده، عدم آگاهی از نیاز بازار و کمکاری در سنجش سلیقه مخاطبان و بهویژه گردشگران خارجی از عمدهترین مسائل و موضوعات مبتلابه در این حوزه است.
صنایعدستی تولید ایرانی با از دست دادن بازارهای خارجی و کاهش قدرت خرید بازارهای داخلی بهتدریج با مشکل تنزل کیفیت و بیعلاقگی هنرمندان به تولید کالاهای مرغوب مواجه شده است. از سوی دیگر نگرانی مهم پیشی گرفتن کشورهای همسایه است که تا چندی پیش در این هنرها هیچ سررشتهای نداشتند. سرمایهگذاری افغانستان و پاکستان در حوزه زیراندازهای دستباف و زیورآلات و ترکیه در نگارگری، نقره سازی و میناکاری باعث خواهد شد تا این حرفهها نیز از رونق بیافتند.
از سوی دیگر مهمترین مشکل هنرمندان، بازاریابی و فروش محصولات است. هنرمند با قبول زحمت فراوان و صرف وقت بسیار همچنان نگران فروش محصولات است. شرکت در نمایشگاههای بینالمللی و عرضه محصولات دیگر امکانپذیر نیست و سازمانهای متولی نیز در این خصوص سهلانگاری مینمایند تا جایی که شنیدن خبر ثبت بعضی از این هنرهای دستی بنام کشورهای دیگر عادی شده است. تجارب شخصی هنرمندان نشان میدهد که اکثر تولیدکنندگان برای فروش با مشکل مواجه شدهاند زیرا مخاطبان هیچ تفاوتی میان فروشندگان بازار و هنرمند قائل نیستند. هنرمندان اساساً فروشندگان خوبی نیستند و در موضوع قیمتگذاری صنایعدستی استاندارد معینی وجود ندارد.
حوزه حاکمیتی
طرح مباحث تکراری و ناامیدی از اصلاح قوانین و مقررات، امید هنرمندان را ناامید کرده است. دریافت ناخوشایند هنرمندان صنایعدستی از حمایتهای دولتی منجر به مهاجرت بسیاری از هنرمندان به خارج از مرزهای ایران شده است.
از سوی دیگر موضوع مهم این است که صنایعدستی متولیان بسیاری دارد. آموزش آن به فنی و حرفهای محول شده، صدور مجوزها به عهده سازمان صنعت، معدن و تجارت است. تعاونیهای تخصصی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی شکل میگیرند و تصمیماتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تأمین اجتماعی و اتاق اصناف گرفته میشود.
در این میان سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی گویا کمترین نقش و درگیری را دارد و صنعتگران در میان اینهمه متولی سرگردان هستند. اغلب تصمیمات غیر کارشناسی متولیان زیان رسان است. صدور احکام هنرمندان دارای اشتغال خانگی جهت استفاده از مزایای بیمه هنرمندان و صنعتگران و معافیتهای مالیاتی، از جمله مسائلی است که تاکنون راهحل مؤثر به ثمری نداشته است. لغو تفاهمنامه سازمان تأمین اجتماعی و سازمان میراث فرهنگی در سال 1393 باعث شده تا تولیدکنندگان صنایعدستی با مشکل جدی بیمه تأمین اجتماعی در رابطه با توسعه کارگاهها در برخی حرفههای صنایعدستی روبرو شوند.
حوزه فرهنگی
جای تشکلهای تخصصی هنری خالی است. اغلب صنایعدستی از آموزش ناکارآمد و مربیان کمتجربه متضرر شدهاند. وقتی صنایعدستی در مبلمان شهری، منازل و ادارات دیده نمیشود و شهروندان به استفاده از آنها باور ندارند و ترجیح میدهند تا اجناس خارجی خریداری نمایند چگونه میتوان به رشد و توسعه صنایعدستی امیدوار باشیم. تبلیغات رسانه ملی برای معرفی صنایعدستی کافی نیست. پیشنهاد میشود با ایجاد شبکه سیمای ملی صنایعدستی به آموزش، معرفی و فروش محصولات پرداخته شود تا شاید از این رهگذر نسیمی بر چهره غبارگرفته صنایعدستی بوزد و گرد از رخسارش بردارد.
سخن پایانی
راهکار بهبود وضعیت صنایعدستی با تهیه و اجرا طرحهای تحقیقی در قالب تحلیل نقاط قوت و ضعف، تهدیدها و فرصتها و بررسی ماتریس ارتباط میان عوامل داخلی و خارجی در زمینههای آموزشی، پژوهشی، قوانین و مقررات، فرهنگ و اقتصاد در هر گروه از صنایعدستی است. در این صورت است که میتوان با شناخت بیشتر در هر حوزه به بهبود وضعیت و احیاء صنایعدستی امیدوار شد.