سرمایه اجتماعی در جامعه ایرانی بنیان‌ها و راه‌کارهای تقویت و مدیریت

دکتر علی ایار

دکتری جامعه‌شناسی نظری -فرهنگی دانشگاه تهران و پژوهشگر پسا دکتری جامعه‌شناسی اقتصادی- توسعه دانشگاه تهران

 

سرمایه اجتماعی (تاریخچه و تعاریف)
سرمایه اجتماعی در دو دهه اخیر در ادبیات توسعه و سیاست‌گذاری به یکی از مفاهیم پایه بدل شده است. اگرچه می‌توان خط سیر سرمایه و تبارشناسی این مفهوم را به جامعه‌شناسی کلاسیک و آثار دورکیم و زیمل برگرداند، اما مواجهه جامعه‌شناسی جدید، با این مفهوم، منظری نو به کمیت و کیفیت روابط اجتماعی گشوده است؛ چرا که با تعریف ارتباطات به‌عنوان یک سرمایه و تمركز بر فعالیت‌های روزانه سطح میانی نهادها، مؤسسات و انجمن‌ها، سطوح فرد، میانی و کلان را به هم ارتباط می‌دهد (فیلد، 1385: 10). این مفهوم در معنای جدید خود ابتدا توسط هانی فن در سال 1920 در ایالت ویرجینای آمریکا و سپس در سال 1960 در کتاب «مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکا» اثر جین جیکوبز مورد استفاده قرار گرفت (فوكویاما، 1385: 10). اگر چه در دهه 90 جامعه شناسان اروپایی و آمریکایی از جمله افکار بوردیو ، کلمن و پاتنام این مفهوم را عمومیت بخشیدند.
سرمایه اجتماعی در معنای متعارف آن به کم و کیف روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی شهروندان که توأم با اعتماد، صداقت و خیرخواهی متقابل است، ارجاع دارد. امری بسیار عینی در زندگی روزمره اعضای یک جامعه. برخلاف آن چه پورتس (1385) استدلال می‌کند دیرپا بودن و دم‌دستی بودن یک مفهوم یا پدیده نمی‌تواند نشان از بی‌اهمیتی آن باشد در خوانشی معکوس می‌تواند بیانگر اهمیت آن مفهوم باشد؛ زیرا بنا بر تحقیقات متعدد، سرمایه اجتماعی همکاری و هماهنگی برای کسب سود متقابل، توسعه و رفاه همگانی را تسهیل می‌کند. مطالعات مختلف نشان داده‌اند که اختلاف بین مناطق و کشورها از نظر توسعه اجتماعی و اقتصادی، رشد و ثبات سیاسی ناشی از اختلاف آن‌ها در انباشته و ذخیره سرمایه اجتماعی است. از سرمایه اجتماعی تعاریف متفاوتی ارائه شده است البته در عین تنوع دارای همپوشانی بوده و مکمل همدیگر هستند. از نظر جیمز کلمن سرمایه اجتماعی چیزی نیست جز قابلیت مردم برای همکاری چه به‌عنوان یک گروه و چه به‌عنوان بخشی از یک سازمان، برای اجرای پروژه‌هایی که نفعی مشترک را در بردارند (مرنیسی،1385: 637).
پورتس (1385) استدلال می‌کند که سرمایه اجتماعی نشان می‌دهد که چگونه اشکال غیر پولی می‌توانند سرچشمه‌های مهم قدرت و نفوذ باشند و همچنین چگونه به‌عنوان یک ابزاری، در دست سیاست‌گذاران می‌تواند به راه‌حل‌های کم‌هزینه و غیراقتصادی منتهی شود. از نظر پاتنام ملاک سرمایه اجتماعی اصل همیاری تعمیم یافته است به این معنی که من اکنون این کار را برای شما انجام می‌دهم، بی‌آنکه بلافاصله چیزی در مقابل آن انتظار داشته باشم اما با این اطمینان که در طول راه شما یا دیگری، لطف مرا پاسخ خواهد داد (پاتنام، 2000: 134). از نظر پكستن سرمایه اجتماعی دارای دو جز است که عبارتند از اعتماد و پیوند است (فیلد، 2003: 167). به‌طور خلاصه می‌توان دیدگاه‌های نظری پیرامون سرمایه اجتماعی بنابر تقسیم‌بندی ولکاک و نارایان به صورت زیر خلاصه نمود:
1- اجتماع محلی گرا ؛ در این رویکرد تعداد و تراکم سازمان‌های غیررسمی فعال اجتماع محلی را مهم‌ترین شاخص سرمایه اجتماعی می‌دانند (ولکاک و نارایان، 1385: 535).
2- دیدگاه شبکه‌ها که مبتنی بر تحقیقات گرانووتر است نشان می‌دهد که روابط درونی اجتماعات محلی و پیوندهای بین اعضا این‌گونه اجتماعات به خانواده‌های عضو و کل اجتماع محلی حس هویت و احساس تعلق بالا و در نهایت هدفی مشترک می‌بخشد (استونز و دیگران،1999 به نقل از موسوی و علیپور، 1391: 32). در این نگاه به ساختارها توجه نمی‌شود و سرمایه اجتماعی را متعلق به اعضای شبکه‌ها تعریف می‌کنند و متناسب با آن، سرمایه اجتماعی به دو گونه درون و برون گروهی تقسیم می‌شود.
3- دیدگاه نهادی مدعی است که سرزندگی شبکه‌های اجتماعی عمدتاً محصول محیط سیاسی، حقوقی و نهادی است که فایده مندی شبکه اجتماع محلی و جامعه مدنی را مشخص می‌کند؛ بنابر این دیدگاه، سرمایه اجتماعی متغیر وابسته‌ای محسوب می‌شود که متأثر از کیفیت نهادی رسمی است (ولکاک و نارایان، 1385: 545).
4- دیدگاه همیاری یا هم‌افزایی بنابر مفروضات این دیدگاه کنشگران گروه‌های اجتماعی جامعه مدنی، بخش خصوصی و دولت در تعامل متقابل با هم سازنده سرمایه اجتماعی هستند (همان: 548).

وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران
در ایران تاکنون گزارش‌های سه موج مطالعاتی در خصوص سرمایه اجتماعی منتشر شده است، با توجه به این گزارش‌ها، وضعیت سرمایه اجتماعی در سطح متوسط قرار دارد.
گزارش سه موج پیمایش سرمایه اجتماعی در ایران (نمودار شماره (1)) نشان می‌دهد که سرمایه اجتماعی در سطح متوسطی وجود دارد که به‌منظور جلوگیری از فرسایش و ارتقاء باید راهبردهایی عملیاتی برای آن طراحی نمود. البته باید اشاره نمود که سنجه‌های سرمایه اجتماعی متناسب با جامعه ایرانی طراحی نشده و به منابع سرمایه اجتماعی متناسب با فرهنگ ایرانی- اسلامی به‌صورت کامل توجه نشده نیز باید تمرکز نمود. در هر صورت با عنایت به داده‌های موجود، مدیریت و تقویت سرمایه اجتماعی امری اجتناب‌ناپذیر است. بررسی‌های ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) نیز در خصوص اعتماد عمومی به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین عناصر تشکیل‌دهنده سرمایه اجتماعی نیز وضعیت اعتماد را در سطح متوسط گزارش کرده است. بررسی روندی یافته‌های ایسپا درباره این پرسش از آذرماه 1394 حاکی از تغییرات اندک و قابل‌چشم‌پوشی در نسبت موافقان و مخالفان با گزاره «بیشتر مردم قابل اعتمادند» است. در آذرماه 1394، 9/27 درصد شهروندان با ا ین گزاره اظهار موافقت کرده‌اند، این نسبت در مرداد 1397 با کاهش جزئی به 6/25 درصد، در بهمن‌ماه 1398 به 5/26 درصد و در آبان 1400 به 8/26 درصد و در اسفندماه 1400 به 2/30 درصد رسیده است، نمودار شماره (2).

 

راهبردهای تقویت سرمایه اجتماعی
برای این که راهبردهای پیشنهادی قابل فهم باشند به دو دیدگاه نظری به اختصار اشاره می‌کنیم تا نشان داده شود که منابع تولید و تقویت سرمایه اجتماعی کدامند و از جهت دیگر متناسب با مختصات جامعه ایرانی این منابع و سرچشمه‌ها را چگونه می‌توان شناسایی و در مسیر مدیریت سرمایه اجتماعی به کار گرفت. فوکویاما ضمن اشاره به امکان حفظ و مدیریت سرمایه اجتماعی معتقد است که سرمایه اجتماعی یک کالای جمعی است که منافع آن به‌طور وسیع توزیع می‌شود بنابراین به عامل و یا منبعی که آن را ایجاد کرده است قابل تخصیص نیست (فوکویاما، 1385: 74). منابع تولید سرمایه اجتماعی از نظر فوکویاما در شکل شماره (1) آمده است.
اگر چه از نظریه فوکویاما، می‌توان راهبردهایی برای تقویت سرمایه اجتماعی استخراج نمود، اما شناسایی هستی اجتماعی و مؤلفه‌های متشکله آن در جامعه ایرانی می‌تواند راهگشا باشد به این منظور می‌توان به استخدام گزاره‌های تئوریک «نظریه جامعه ایرانی» دکتر تقی آزاد ارمکی اقدام نمود. وی در دو دهه اخیر با نقد بنیادین دستگاه‌های مفهومی – نظری پیرامون جامعه ایرانی در کتاب‌های بنیان‌های فکری نظریه جامعه ایرانی (1391) و نظریه تغییرات فرهنگی در ایران (1394) و جامعه ایرانی: جامعه‌ای ناهموار (1400)، دستگاه نظری خاصی ارائه داده است. دکتر تقی آزاد ارمکی ایران را جامعه‌ای متکثر و تاریخی می‌داند که با محوریت فرهنگ، نهادهای سه‌گانه دین، خانواده و دولت و نیروهای متناظر با آن‌ها- روحانیت، روشنفکران دینی و غیر دین؛ نسل‌های سه‌گانه، حکمرانان، بوروکرات ها، تکنوکرات ها- و همچنین گروه‌های قومی، اصناف و اقشار مختلف از مرکزترین تا حاشیه ای ترین نیروها، سامان‌یافته است و تحولات آن نیز در این عرصه از طریق سامان‌یافتگی نظام کنشی و نقش‌آفرینی نیروهای اجتماعی در دوره‌های مختلف رقم می‌خورد، بنابراین شکل رابطه بین نیروهای اجتماعی که می‌تواند اشکال انزوا طلبانه، تزاحمی، تعاملی و تخاصمی باشد بر این تحولات اثرگذار است. بر این اساس است که وی استدلال می‌کند دولت، سازنده جامعه نیست، بلکه در تعامل با جامعه قرار دارد و دولت جامعه از مسیر شکل تعامل گروه‌ها و نیروهای اجتماعی بر هم اثر می‌گذارند وی در نهایت راز ماندگاری این جامعه را هویت و فرهنگ می‌داند، خرده‌فرهنگ‌ها متنوع ذیل مفهوم ایران که در نهایت موجب فربهی امر اجتماعی همراه با تنوع توانمندی و ظرفیت در ساحت‌های متفاوت است (آزاد ارمکی، 1391، 1400، 1396). بنابر این نظریه نهادهای کانونی مانند «دین»، «خانواده» و «نظام سیاسی» و «خرده‌فرهنگ‌ها/ اجتماعات محلی» «فرهنگ و هویت ایرانی- اسلامی» و «نوع و نحوه تعامل بین گروه‌های اجتماعی» در فهم و تقویت سرمایه اجتماعی مؤثر هستند. بنابر این نظریه، نهادها و نیروهای متناظر با آن‌ها در خلق و فرسایش سرمایه اجتماعی اثرگذار است؛ به‌عنوان‌مثال در شکل رابطه انزواطلبانه و تخاصمی تنها شاهد شکل‌گیری وجه منفی سرمایه اجتماعی و یا فرسایش سرمایه اجتماعی هستیم و تنها در شکل تعاملی رابطه بین نیروهای اجتماعی می‌توان انتظار حفظ و تقویت سرمایه اجتماعی داشت.

راهکارهای تقویت سرمایه اجتماعی
1- نهاد دین (ابعاد دین داری، نیروهای ساحت دین و دین داران)
بنا بر نظریه جامعه ایرانی، یکی از ویژگی‌های بارز جامعه ایرانی دین داری بوده است و نهاد دین یکی از نهادهای کانونی جامعه ایرانی؛ بنابراین از این منظر یکی از بسترهایی که می‌تواند بر سرمایه اجتماعی اثرگذار باشد «نهاد دین» و نیروهای اجتماعی متناظر با این نهاد و البته تعامل این نهاد و نیروهای آن با سایر نهادها و نیروهای اجتماعی است. آموزه‌های اسلام از یک سو سرچشمه‌های سرمایه اجتماعی را ترویج و تقویت و از سوی دیگر عناصر شناختی آن را تائید و توصیه می‌کند.
بنابراین سرمایه اجتماعی در ایران برخلاف غرب در وجه شناختی غنی و نیرومند بوده و انگیزه‌های لازم را برای رشد و شکوفایی آن فراهم می‌کند؛ به‌عنوان‌مثال تأکید اسلام بر تعامل و دوستی با دیگران در قالب مفهوم «اخوت» و معرفی و تمرکز بر مؤلفه‌های تسهیل گر در ارتباط با دیگران مانند خوش‌رویی، حسن خلق و ادب و همچنین تأکید بر مناسک و آیین‌های خود، شرایط را برای ارتباط فراهم کرده است و در مناسکی مانند حج و نماز جمعه این روابط در سطح کلان بر سرمایه اجتماعی اثرگذار است (پیربابایی و همکاران، 1395). نقش دین در اعتلای سرمایه اجتماعی و اعتماد از دیرباز موردتوجه جامعه شناسان بوده است. تأکید «ماکس وبر» بر نقش دین در خلق شبکه‌های اعتمادی که برای روابط تجاری و اقتصادی مهم است (فوکویاما، 1385:103). وجوه متفاوت دین داری از بُعد اعتقادی گرفته تا بُعد مناسکی دین هر کدام می‌توانند ظرفیت‌های برای خلق سرمایه اجتماعی و تقویت اعتماد اجتماعی به‌مثابه بنیادی‌ترین عنصر سرمایه اجتماعی در اختیار بگذارند. به لحاظ تاریخی، نهاد دین و نیروی متناظر با آن و حتی محاکم شرع برخاسته از ساحت دینی توانسته در سطح ملی و محلی، خاستگاه حرکت‌های اجتماعی و سیاسی مهمی در تاریخ معاصر ایران باشد. جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی و بسیاری از حرکت‌های ضد استعماری و ضد استبدادی در ایران نمونه‌ای از حرکت‌ها و جنبش‌های اثرگذار در تاریخ معاصر ایران است که نهاد دین و نیروهای متناظر با آن در آن‌ها نقش‌آفرین بوده‌اند. مثال نقش‌آفرینی تاریخی روحانیت در امر آموزش، وقف، امور زندگی روزمره، پیشتازی در حمایت از مردم، نظارت بر امور حقوقی و ثبتی بازار و گونه‌های مختلف پیوند آن‌ها با زندگی مردم (کدی، 1381 و الگار،1356 به نقل از آزاد ارمکی و جنادله،1393: 47) نشان از تأثیر چندوجهی نیروهای متناظر با نهاد دین در جامعه ایرانی است؛ بنابراین در مدیریت سرمایه اجتماعی بایستی به نهاد دین و نیروهای متناظر به آن توجه داشت.

2- توجه به خرده‌فرهنگ‌ها و نهادهای بوم زاد
بنابر نظریه جامعه ایرانی، جامعه ایرانی همسو با گستردگی جغرافیایی علیرغم اشتراک در شاکله‌های اصلی فرهنگ ایرانی دارای تنوع و مختصات خاص خود هم هست، بنابر این نظریه امکان مدیریت سرمایه اجتماعی بدون توجه به بوم و اجتماعات محلی وجود ندارد. نسق‌های برآمده از ژرفای تاریخی اجتماعات محلی ایران مقوم سرمایه اجتماعی بوده‌اند و هستند، با صدور بخشنامه نمی‌توان به تولید سرمایه اجتماعی پرداخت؛ چرا که سده‌ها طول می‌کشد که سنت و نسقی شکل بگیرد، پالوده و متناسب با هستی اجتماعی سامان بگیرد (ایار و عنبری، 1402). همان‌گونه که فوکویاما می‌گوید که «سرمایه اجتماعی در جایی یافت می‌شود که سنت جامعه عمیقاً در تاریخ یک قوم ریشه داشته باشد»(مرنیسی، 1385: 638). سنت‌های مختلف اجتماعی که برآمده از دل ژرفای تاریخی و هستی اجتماعی است، می‌تواند تولید سرمایه اجتماعی بکند. البته این به معنای واپس‌گرایی نیست؛ زیرا هر سنتی که تا به امروز توانسته است ادامه داشته باشد و واجد کارکرد باشد، یعنی این‌که حضورش تصنعی نیست. در جامعه ایرانی حفر آب آورها، قنات‌ها، سور و سوگ‌ها، شیوه‌های تعاون و یارگیری مشارکت اجتماعی را به‌عنوان یکی از عناصر سرمایه اجتماعی سامان داده‌اند؛ بنابراین با مدیریت و روزآمد نمودن سنت‌ها می‌توان سرمایه اجتماعی مندرج در بطن آن‌ها را احیاء و در ساحت‌های جدید به کار گرفت. سنت «دشت» در بین آذری زبان‌ها و در بازار بزرگ تبریز به‌عنوان امری عینی و انضمامی در نوعی خودش بی‌نظیر بوده است، سنت دشت در این بازار نشان می‌دهد که بازار سرشار از خیرخواهی متقابل، نوع‌دوستی است و امر اقتصادی یکی از مؤلفه‌های موجود در بازار است بلکه نوع‌دوستی، روا داری، رقابت عادلانه و منصفانه اصل است. در این نسق‌ها و سنت‌ها مکانیزم های ارتباط، تعامل متقابل و مشارکت تعبیه شده است که با نادیده گرفتن هر کدام از آن‌ها و یا نابودی‌شان در اصل منابع سرمایه اجتماعی به تحلیل می‌روند. یا «سنت شاهنامه‌خوانی» که در بین تمام خرده‌فرهنگ‌های ایرانی وجود داشته است، اما این سنت در بین لرها برجسته‌تر است. همین روایت گری بر تقویت سرمایه اجتماعی، تعلق به هویت ملی و حس تعلق به ایران و ایرانی شده است و بعدها در خلق روحیه حماسی و آثار فاخر موسیقایی، تعلق به وطن و مؤلفه‌های هویت ملی- مذهبی در جغرافیای فرهنگ لری اثرگذار بوده است؛ به‌عنوان‌مثال تصنیف حماسی «دایه دایه» در تاریخ سرزمین ما در چندین مقطع و به‌صورت بارز در هشت سال دفاع مقدس توانسته است به تقویت روح حماسه و تعلق سرزمینی و دفاع از این کشور کمک بکند. پس در سرمایه اجتماعی بوم نگری در سایه کلان نگری ملی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. بی‌شمار از این نسق‌ها و سنت‌ها می‌توان برشمارد که می‌توانند سرچشمه زایش و تقویت سرمایه اجتماعی باشند.
3- ارتقای کارآیی سازمانی در سطوح چندگانه
بنابر نظریه جامعه ایرانی، یکی از نهادهای تأثیرگذار و شکل‌دهنده جامعه ایرانی، نظام سیاسی است، بنابراین کم و کیف نهادهای سیاسی و سازمانی می‌تواند بر تقویت یا فرسایش سرمایه اجتماعی اثرگذار باشد و حتی جهت‌گیری سرمایه‌های اجتماعی موجود را در جهت‌های سازنده یا مخرب هدایت بکند. همچنین به لحاظ نظری در جمع‌بندی نظری پیرامون سرمایه اجتماع ملاحظه شد که در برخی از نظریه ها و تعاریف، سرمایه اجتماعی در دیدگاه نهادی محیط سیاسی و حقوقی بر سرمایه اجتماعی و عملکرد شبکه‌ها اثرگذار است؛ بنابراین برای ارتقاء سرمایه اجتماعی اصلاحات نهادی و قانون گرایی می‌تواند نسبت به سایر رویکردها اثرگذاری بیشتری داشته باشد. تحقیقات و یافته‌های ریچاردرز نشان می‌دهد که چگونه با خارج شدن قانون به‌مثابه میثاق عمومی و مشترک سرمایه اجتماعی دچار فروپاشی می‌شود (رز، 1385). چنانچه در سطح سازمانی، قانون‌گرایی ملاک عمل نباشد، سرمایه اجتماعی موجود به‌صورت «خانواده گرایی غیراخلاقی» ظاهر می‌شود. آن چه امروز در ایران تحت عنوان طایفه‌گرایی و قبیله گرایی تحلیل می‌شود (آزاد ارمکی و ایار، 1399)، پیامد تضعیف قانون‌گرایی در سطح سازمانی است. برخی از پیمایش‌های ملی نشان می‌دهند که میزان اعتماد نهادی در ایران در حال فرسایش است. بنابر پیمایش ملی سنجش ارزش و نگرش ایرانیان در سال 1394 در مقیاسی که به سنجش پنداشت ایرانیان از عدالت پرداخته شده است، 6/66 درصد پاسخگویان با این گویه موافق و یا کاملاً موافق بوده‌اند که در صورت فقدان مؤلفه پول و پارتی، حق فرد پایمال می‌شود و 50 درصد موافق و کاملاً موافق بوده‌اند که بیشتر ثروتمندان از راه غیرقانونی ثروتمند شده‌اند، 9/62 درصد در سطح متوسط و پایین‌تر آن به عدالت سیاسی عقیده دارند، در حدود 8/60 درصد، در حد متوسط و پایین‌تر از آن مخالفت خود را با این گویه که «چنانچه حقی از کسی ضایع شود، می‌تواند از طرق قانونی به حق خود برسد» بیان نموده‌اند و 1/38 درصد نظر خود را در سطح مخالف و کاملاً مخالف با تساوی مردم و مسئولان در برابر قانون بیان کرده‌اند (ن.ک سنجش ارزش و نگرش ایرانیان، 1394: 91-86). در چنین شرایطی سرمایه اجتماعی موجود یا دچار فرسایش می‌شود و یا این‌که در مسیر فردگرایی، خانواده گرایی غیراخلاقی و قبیله گرایی سوق داده می‌شود که برای توسعه بسیار مخرب است؛ بنابراین یکی از راهبردهای تقویت سرمایه اجتماعی ارتقاء کارآیی نهادی و سازمانی است؛ چرا که نقش دولت در تسهیل نتایج توسعه‌ای از تمام نهادها و شبکه‌های دیگر مؤثرتر است (ولکاک و نارایان، 1385).
4- نظام‌های تخصصی و اعتماد
تغییر منابع و مخاطرات در جهان جدید، بیانگر دگرگونی در زمینه‌های زایش و فرسایش سرمایه اجتماعی هم محسوب می‌شود. گیدنز معتقد است که قابلیت اعتماد بر دو نوع است؛ یکی قابلیت اعتمادی است که میان افرادی که خوب همدیگر را می‌شناسند و بر مبنای زمانی طولانی و آشنایی درازمدت قابل‌اعتماد بودن همدیگر را اثبات نموده‌اند، اما شکل دیگر از اعتماد، اعتماد به نظام‌های انتزاعی و تخصصی است، مثل اعتماد به پزشکان و غیره (گیدنز، 1387: 101). اقشار و اصناف مختلف هر کدام در بخشی از نظام تخصصی یا نظام‌های انتزاعی کار می‌کنند؛ بنابراین کارایی نظام‌های تخصصی که امروز هر کدام در برابر بخشی از سلامت، امنیت، کالاها و خدمات موردنیاز مردم مسئولیت دارند، می‌تواند بر کم و کیف اعتماد به‌مثابه یکی از مهم‌ترین عناصر سرمایه اجتماعی تأثیرگذار باشد؛ به‌عنوان‌مثال، اشتباه یک تیم پزشکی در عمل جراحی، خطای تربیتی و آموزشی یک معلم مدرسه و دانشگاه، اختلاس یک مدیر، عدم برنامه‌ریزی و حتی غافل‌گیری ستاد بحران در مواجهه با حوادث طبیعی و غیرطبیعی، ورشکستگی یک بانک یا مؤسسات مالی از جمله مواردی است که می‌تواند به اعتماد آسیب جدی وارد کند؛ بنابراین یک راهبرد برای تقویت سرمایه اجتماعی، باید به ارتقاء کارایی نظام‌های تخصصی از حمل‌ونقل شهری گرفته تا خدمات پزشکی، مالی و آموزشی توجه داشته باشد. نظام حرفه‌ای و صنفی در صورت فعال شدن به‌عنوان بخشی از جامعه مدنی در این خصوص می‌توانند نقش‌آفرین باشند.
5- تعامل متقابل سه وجهی (دولت، بخش خصوصی و انجمن‌های داوطلبانه)
از تعامل بین عناصر دولت، بخش خصوصی و انجمن‌های داوطلبانه، فرصت‌هایی خلق خواهد شد که هر کدام از نهادهای مذکور به‌تنهایی فاقد آن خصیصه و فرصت هستند، شکل شماره (2).

بنابراین برای مدیریت و تقویت سرمایه اجتماعی، ما باید به طراحی و هم‌افزایی سه وجه اثرگذار بر سرمایه اجتماعی توجه داشته باشیم. دولت در دنیای مدرن یک فرا نهاد است که در تعامل با دو ضلع دیگر می‌تواند به بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی کمک کند و بدون همیاری و تعامل با سایر بخش‌ها، قادر به پیشبرد ابتدایی‌ترین وظایف خود نیست، بنابراین بدون توجه به کم و کیف آن نمی‌توان از سرمایه اجتماعی صحبت نمود. همان‌گونه که در سطور بالا ذکر شد بنا بر رویکرد نهادی دولت و در معنایی عام‌تر محیط سیاسی، حقوقی و نهادی به‌مثابه متغیر اثرگذار بر سرمایه اجتماعی عمل می‌کنند.
6- ثبات و انسجام اجتماع و خانواده
جامعه ایرانی، یک جامعه چند کانونه است؛ در کنار نهاد دین و نظام سیاسی، خانواده نیز یکی از مهم‌ترین کانون‌ها محسوب می‌شود (آزاد ارمکی، 1391). این کانون‌ها در تعامل با همدیگر موجب خلق سرمایه اجتماعی می‌شوند و تغییر و تحول آن‌ها در جهت مطلوب یا نامطلوب می‌تواند بر کیفیت سرمایه اجتماعی اثر بگذارد؛ چرا که سرمایه اجتماعی هر جامعه متناسب با ترکیب و تعامل نهادی در آن جامعه شکل خواهد گرفت. تغییر در ساخت و کارکرد خانواده ایرانی، شامل هسته‌ای شدن، سست شدن ارزش‌ها و از دست دادن برخی کارکردهای این نهاد (آزادارمکی و غیاثوند، 1383: 97) می‌تواند بر سرمایه اجتماعی در جامعه ایرانی اثر منفی داشته باشد، البته این تغییرات با عنایت به شواهد قابل مدیریت است. از نظر کلمن سرمایه اجتماعی از دریچه روابط فامیلی تجلی می‌یابد. وی معتقد است که شروع سرمایه اجتماعی کارا از «روابط موجود در زمان تولد بچه آغاز می‌شود» (کلمن، 1991 به نقل از فیلد 1385: 169)؛ بنابراین وی معتقد است که فرایندهایی که روابط خانوادگی را بر هم زده‌اند؛ مانند جدایی، طلاق و مهاجرت سبب تضعیف سرمایه اجتماعی می‌شوند به‌محض آن که فامیل‌ها، شبکه‌های خویشاوندی، دوستی و دیگر تماس‌های خود را رها کرده‌اند، سرمایه اجتماعی رو به کاهش رفته است (فیلد، 1385). تلاش برای حفظ ثبات و پایداری خانواده در اصل تلاش برای تقویت سرمایه اجتماعی است که همین موارد در یک فرایند سیکلی می‌توانند همدیگر را تقویت کنند؛ یکی از خطرات و تهدیدکننده‌های خانواده در ایران موضوع طلاق است که علی رغم افزایش آمار آن به‌صورت عینی از منظر ذهنی نیز نگران‌کننده است، چرا که پیمایش‌ها نشان می‌دهند که 95 درصد مردم عقیده دارند که امروزه میزان طلاق بیشتر از گذشته شده است. یکی از چالش‌های نسلی خانواده در ایران آن است که طلاق ساختار جدیدی پیدا کرده است؛ به این صورت که نسل اول طلاق را امر خلاف عرف تلقی نموده و آن را ناروا می‌داند، درصورتی‌که در میان جوانان طلاق راهی برای نجات از مشکلات در خانواده است (آزاد ارمکی، 1386: 36 -134). با حادث شدن طلاق و هرگونه گسیختگی اجتماعی مانند مهاجرت به تعبیر پاتنام افراد مهاجر سرمایه اجتماعی را در پشت سر خود به‌جا می‌گذارند. گسترش طلاق و کاهش ابعاد خانواده در ایران می‌تواند فرسایش سرمایه اجتماعی را تشدید کند؛ به نظر می‌رسد اتخاذ سیاست‌های مناسب برای تحکیم بنیان خانواده می‌تواند مقوم سرمایه اجتماعی و عامل ارتقاء سرمایه اجتماعی در ایران باشد.
7- گروه‌های مرجع
گروه‌های مرجع نقش‌های مهمی در هر جامعه بازی می‌کنند؛ نقش گروه‌های مرجع در تغییرات اجتماعی سیاسی جامعه از طریق تأثیرگری و الگودهی رفتاری بخش‌هایی از جامعه اهمیت پیدا می‌کند. گروه‌های مرجع می‌توانند اعتماد عمومی و مشارکت اجتماعی را در جامعه افزایش دهند و نقشی سازنده در عرصه اجتماعی و فرهنگی داشته باشند و می‌توانند برعکس عمل کنند (فلاح، 1400: 8). در جامعه امروزی با عنایت به تخصصی شدن ساحت‌های زندگی شاهد تنوع و تکثر گروه‌های مرجع هستیم. روجک (2001) نیز به موضوع سلبریتی ها پرداخته است و سلبریتی را با خوشنامی و بدنامی در جامعه تعریف می‌کند (فلاح، 1400: 13). نقش‌آفرینی گروه‌های مرجع به شرایط یک جامعه بستگی دارد. در شرایط بحرانی، نقاط عطف تاریخی و همچنین شرایط سیاسی مانند انتخابات گروه‌های مرجع و نیروهای اجتماعی متناظر با نهادهای بنیادین جامعه ایرانی و سلبریتی مهم در کانون توجه قرار می‌گیرند؛ هر چه نقش‌آفرینی نیروهای اجتماعی بیشتر و روابط تعاملی بین آن‌ها بیشتر باشد، نقش‌آفرینی مشهور واره ها کمتر است و بالعکس. از منظر تئوریک یکی از عوامل مقوم سرمایه اجتماعی تجارب مشترک، مانند انتخابات و رخدادهای بزرگ است، وقتی فلان استاد دانشگاه به‌عنوان مرجع با وجود تفاوت دیدگاه، مردم را به مشارکت دعوت می‌کند، یعنی طیفی از جامعه که «دیگری مهم» یا «مرجع» اش دانشگاه است از این دعوت تأثیر می‌پذیرد. این موضوع در مورد تمام گروه‌های مرجع و سلبریتی ها صادق است. گروه‌هایی مرجع نقش شایسته‌ای در تقویت اعتماد اجتماعی و آرام‌سازی شرایط در وضعیت‌های بحرانی دارند؛ بنابراین می‌توانند با ایجاد اعتماد و امیدبخشی در ترکیب با رسانه‌ها در تقویت سرمایه اجتماعی نقش‌آفرینی کنند. یافته‌های تحقیقات تجربی نشان می‌دهند که معلمان به‌عنوان یک گروه در بین سایر اقشار و اصناف از اعتماد مردم برخوردارند (ایسپا، 1400)، همچنین گزارش مرکز رصد فرهنگی کشور حاکی از جایگاه بالای معلمان و اساتید دانشگاهی از منظر اعتماد عمومی است و در جایگاه معتمدترین گروه قرار گرفته‌اند (فلاح، 1400: 17). ارتباط این قشر با جامعه میلیونی دانش‌آموزی و تقریباً تمام خانواده‌های ایرانی از این قشر و رتبه بالای آن‌ها در اعتماد را می‌توان یک فرصت طلایی تلقی نمود. غفلت از مرجعیت معلمان و اثرگذاری آن‌ها در دو دهه اخیر زمینه‌ساز بسیاری از مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده است که با توجه مضاعف به این قشر و ارتقای میزان رضایت آنان، این نیروی اجتماعی می‌تواند در مدیریت و تقویت سرمایه اجتماعی حداکثر نقش‌آفرینی داشته باشد. البته نباید غافل بود که توجه به قشر و صنفی خاص به معنای نادیده گرفتن سایر اقشار نیست؛ چرا که در جامعه، نقش تعاملی و ترکیبی این نیروها خیلی مهم است و نباید از آن غافل بود و توجه به یک قشر با غفلت از سایر اقشار و نیروها مترادف نیست.

8- راهبرد مدیریت رسانه‌ها
در مدرنیته متأخر، رسانه‌ها بخش جدایی‌ناپذیر زندگی ما محسوب می‌شوند؛ بنابراین آن چه در فضای رسانه‌ای می‌گذرد می‌تواند بر کم و کیف سرمایه اجتماعی و ابعاد آن اثر بگذارد. رسانه با ارائه روایت‌های امیدبخش توأم با واقع‌بینی می‌توانند در شکل‌گیری تصویر مثبت از آینده یک جامعه و احساس تعلق به وضعیت کنونی آن سهیم باشند. دایان وکاتز (1992) با خلق مفهوم «رخداد رسانه‌ای » بر این امر تأکید دارند که مردم بیشتر وقایع و رخدادها را پای گیرنده‌های تلویزیون تجربه می‌کنند نه در خیابان‌ها. آن‌ها اشاره می‌کنند که رخدادهای رسانه‌ای موفق می‌توانند سیلی از احساسات نوع‌دوستانه شده و باعث شیوع تعلق گروهی شوند و به یکپارچگی ملت‌ها کمک کنند (اسمیت و رایلی،1394: 162)؛ راهبرد مثبت اندیشی و تصویرسازی مثبت از آینده) چشم‌انداز سازی و تصویرپردازی مثبت از آینده راهبردی است که می‌تواند امید، انگیزه، نشاط و تحرک و پویایی را به جامعه تزریق کند و از این طریق ارتقاء سرمایه اجتماعی را موجب گردد (قاسمی و همکاران، 1400: 147)). آنچه استنلی کوهن در کتاب شیاطین خلق و وحشت‌های اخلاقی منظور خود را از اصطلاح وحشت اخلاقی چنین تعریف می‌کند که در آینده یک وضعیت، رخداد، شخص یا گروهی از اشخاص، تهدیدی برای ارزش‌ها و علایق اجتماعی، تشخیص داده می‌شوند (کوهن، 1973: 9 به نقل از (اسمیت و رایلی،1394: 167))؛ بنابراین رسانه با اتخاذ یک رویکرد آگاهی بخشی و امیدبخشی و به تعبیر دکتر تقی آزاد ارمکی (1391) اتخاذ رویکرد «روایت انتقادی امیدبخش» می‌تواند در ارتقاء سرمایه اجتماعی در جامعه ایرانی اثرگذار باشند.
9- رابطه تعاملی نیروهای اجتماعی
بنابر به گزاره‌های نظریه جامعه ایرانی و نظریه تغییرات فرهنگی در ایران، ما با سنخ های چندگانه از نهادهای کانونی و نیروهای چندگانه متناظر با این نهادها در جامعه ایرانی مواجه هستیم، در نتیجه رابطه بین نهادی- عاملیتی/ نیروی هم در درون خود نهادها و هم در رابطه با نیروهای اجتماعی به‌صورت بین نهادی بر کم و کیف سرمایه اجتماعی در جامعه ایرانی اثرگذار است. این نیروها می‌توانند در شکل‌های مخلف تعاملی، تزاحمی و تخاصمی در ارتباط باشند. از حیث نظری تنها در شرایطی که نیروهای اجتماعی چندگانه با نهادهای کانونی و بنیادین جامعه در درون نهاد و بین نهادی با هم رابطه تعاملی داشته باشند، امکان خلق و تقویت سرمایه اجتماعی وجود دارد. در شرایطی که به‌عنوان‌مثال در بین نیروهای متناظر با حوزه سیاست، رابطه تخاصمی باشد، این تخاصم‌ها در اشکال ستیزآمیز مختلف ظاهر می‌شوند و با فرسایش اعتماد اجتماعی، در نهایت موجب تحلیل سرمایه اجتماعی می‌شوند؛ گاهی این رابطه تخاصمی، به‌صورت بین نهادی و بین نسلی رخ می‌دهد؛ مثلاً سیاست گذاران در سیاست‌های رفاهی خود به نیازهای نسل سوم به‌مثابه یکی از نیروهای اجتماعی فعال در درون خانواده توجه ندارند، نیاز فراغت و فرهنگ را دراولویت قرار نمی‌دهد و یا این‌که دغدغه نسل دوم که مدیریت اقتصاد خانواده است به‌خوبی برآورده و تأمین نمی‌کنند؛ این موارد شرایط بی‌اعتمادی بین نیروهای اجتماعی و ایجاد فاصله و گسست بین آن‌ها و در نهایت موجب فرسایش سرمایه اجتماعی می‌شود. تنها با وجود یک رابطه تعاملی است که انباشت کنشی در بین نیروهای اجتماعی در یک جامعه شکل می‌گیرد و از دل همین روابط تعاملی است که اعتماد و مشارکت به‌عنوان بن لاد و بنیاد سرمایه اجتماعی شکل می‌گیرد. در روابط تخاصمی بین نیروهای اجتماعی تنها شاهد شکل‌گیری گروه گرایی و جمع گرایی غیر اخلاقی-سرمایه اجتماعی بدون اتصال و میثاقی- در بین نیروهای اجتماعی هستیم که به‌جای سازنده بودن برای توسعه و رفاه جامعه مخرب است.

منابع
• اسمیت، فیلیپ و رایلی، الگزندر (1394) نظریه فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
• امیری، حسین، نجفی نژاد؛ محمود، موسوی، سیده محدثه و حسنی، محمدحسین. (1399) جریانی از سرمایه اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در ایران. برنامه‌ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، ش 11 صص 89-124
(سایر منابع در دفتر فصل‌نامه موجود است.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *