منوچهر توسطی، عضو هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی اراک درباره بنگاههای کوچک و متوسط با ما گفتوگو کرده است. او تأکید میکند که هدایت و حمایت از واحدهای کوچک و متوسط در کشور ما از برنامه خاصی برخوردار نیست تا با اتکای به آن، سرمایهگذاران با سرمایهگذاری بیشتر، ریسک بالاتری را تقبل کنند و هزینههای سنگین باعث شده که اینگونه واحدها درجا بزنند و قادر به توسعه بیشتر فعالیت خود نباشند. آنها نمیتوانند با قیمت رقابتی تولید نمایند، در نتیجه سهم خود را در بازار از دست میدهند و آن را بویژه به رقبای خارجی واگذار میکنند. مشکلات از حوزه زیرساختها شروع شده و تا تأمین مالی و نارسایی قوانین و بروکراسی پیچیده ادامه دارد که بنگاهها را فلج میکند، درحالیکه SME ها سوق دادن پولهای جامعه به سمت تولید و ایجاد اشتغال را بهعنوان خدمت و رسالت ملی از وظایف ذاتی خود میدانند. تحریم اقتصادی یکی از موانع بزرگی است که گریبانگیر بخش خصوصی شده، بهطوریکه کار کردن با جان کندن یکسان شده است. با وجود موانع باید قید بهکارگیری فناوریهای نوین و پیشرفته را بزنیم که در طلب آنها باید زیرساختهای سیاسی و اقتصادی مملکت را طوری مهیا کنیم که بتوانیم با کشورهای دیگر ارتباطات خوبی در این زمینهها داشته باشیم. ادعا میکنم که در شرکتهای کوچک و متوسط توانایی تولید کیفی و قابلرقابت با شرکتهای صنعتی کشورهای کره جنوبی، آلمان، ایتالیا و فرانسه که ما مشتری داریم، وجود دارد، اما مقادیر تولید و تحویل ما به علت مشکلات حاکم بر اقتصاد کشور، آنقدر نیست که بازار برایمان پایدار بماند. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانیم.
صنایع کوچک و متوسط در اقتصاد کشورها نقش بسیار مهمی دارند. اگر ممکن است جایگاه این دسته از صنایع در اقتصاد کشور را با وضعیت مشابه در کشورهای پیشرفته و کشورهای درحالتوسعه مقایسه نمایید؟
اصولاً در کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه، سرمایهگذاری برای تولید محصولاتی که از تنوع پایینی برخوردارند و سرمایهگذاری بالایی را میطلبند مثل صنایع بزرگ خودروسازی، کشتیسازی و غیره، توسط افراد عادی جامعه بهطور کامل امکانپذیر نیست، بنابراین در این کشورها سرمایهگذاری در صنایع کوچک و متوسط بیشتر موردتوجه دارندگان سرمایههای خرد قرار میگیرد، بهنحویکه اکثر علاقهمندان به سرمایهگذاری در این حوزه، قادر به انجام آن هستند و منابع مالی سرگردان در جامعه و یا در اختیار افراد عادی جامعه میتواند به سمت شکلگیری صنایع کوچک و متوسط برود که این اتفاق مزیتهای زیادی مشتمل بر موارد زیر را برای آن کشورها فراهم میکند:
• سوق دادن سرمایههای پایین و در دست مردم به سمت تولید و جلوگیری از ایجاد تورم ناخواسته در اقتصاد کشور،
• تولید متنوع انواع محصولات برای تأمین نیاز داخلی و بویژه برای صادرات و ارزآوری در کشور،
• پراکندگی صنایع کوچک و متوسط در سطح کشور که منجر به ایجاد توسعه متوازن و اشتغال بیشتر و عادلانه در سطح جامعه میشود؛ زیرا برای ایجاد صنایع بزرگ در هر نقطه از کشور باید مزیتهای نسبی صنعت موردنظر وجود داشته باشد، درحالیکه صنایع کوچک و متوسط را در هر نقطه از کشور میتوان ایجاد کرد و در نتیجه منجر به ایجاد اشتغال و درآمد و توسعه متوازن خواهد شد،
• امکان بیشترِ حمایت از واحدهای کوچک و متوسط در مواقع بروز بحران اقتصادی؛ اگر صنایع بزرگ دچار بحران شوند بهسختی حاکمیت و دولت میتواند از آنها حمایت کند، ولی در بروز بحران در واحدهای کوچک و متوسط سریعتر و سهلتر میتوانند موردتوجه قرار گرفته و برای عبور از بحران آنها را مساعدت نمایند.
چرا بنگاههای کوچک و متوسط در کشور سودآوری کمی دارند؟
با توجه به وضعیت حال حاضر صنایع کوچک و متوسط در کشور و آنچه را که تاکنون شاهد آن بودهام، برای صنایع کوچک و متوسط جایگاه مشخص و شفافی در ساختار حاکمیت و بهطور مشخص در وزارت صمت و بهتبع آن در ادارات کل استانها تعریف نشده است و هدایت و حمایت از واحدهای کوچک و متوسط در کشور ما از برنامه خاصی برخوردار نیستند که با اتکا به آن، سرمایهگذاران با سرمایهگذاری بیشتر، ریسک بالاتری را تقبل کنند و سودآوری خود را افزایش دهند و لذا واحدهای کوچک و متوسط اجباراً هرگونه فعالیت توسعهای و سودآوری بیشتر را متکیبهخود میدانند؛ بهعبارتدیگر این خود صنایع کوچک و متوسط هستند که باید منابع مالی، تکنولوژی، ماشینآلات و مواد اولیه و … را فراهم کنند تا بتوانند تولید، بازاریابی و فروش را انجام دهند؛ لذا هزینههای بازاریابی، افزایش کیفیت، تغییر در طراحی محصولات و استانداردسازی باعث شده که اینگونه واحدها عموماً درجا بزنند و قادر به توسعه بیشتر فعالیت خود نباشند، درعینحال این هزینهها روی قیمت تمام شده محصولات تأثیر سوء گذاشته و این صنایع نمیتوانند محصولات با قیمت رقابتی تولید کرده در نتیجه سهم خود را در بازار از دست میدهند و آن را به رقبا بویژه رقبای خارجی واگذار میکنند.
چرا سهم صنایع کوچک و متوسط از سرمایهگذاری و اشتغال در کشور ما نسبت به بسیاری از کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه کوچک و ناچیز است؟
سهم پایین صنایع کوچک و متوسط در موضوع سرمایه گذاری کشور به عواملی همچون عدم وجود حمایت و هدایت کافی از سمت دولت و نبود زیرساختها برمیگردد، این در حالی است که سهم بسیار زیادی از تأمین اشتغال کشور از طریق واحدهای کوچک و متوسط شکل میگیرد. همانطور که میدانید واحدهای کوچک و متوسط عمدتاً در شهرکهای صنعتی مستقر هستند و نبود زیرساختها باعث میشود که تعداد صنایع در کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای توسعهیافته بهشدت کاهش یابد؛ در کشوری مثل آمریکا ۱۵ میلیون واحد کوچک و متوسط وجود دارد که کل آنها خصوصی هستند و ۵۰ درصد اشتغال کشور را تأمین میکنند و حدود نیمی از GDP کشور را همین واحدهای کوچک و متوسط تأمین میکنند درحالیکه در ایران در حالت کلی ۱۱ درصد از GDP کشور توسط واحدهای کوچک و متوسط تأمین میشود.
در کشور ما برای حمایت از واحدهای کوچک و متوسط یک ساختار مدون دولتی و حاکمیتی وجود ندارد که انگیزه و اعتماد برای سرمایهگذاری را در آنها بالا ببرد. بهکرات شاهد واحدهای کوچک و متوسطی بودهایم که به علت تلاطمهای اقتصادی و عدمحمایت جدی از طریق سوق دادن پولهای جامعه به سمت تولید و ایجاد اشتغال، تولید را وظیفه خود میدانند، اما در همان ابتدا به دلیل وجود مشکلات عدیده زمینگیر میشوند. این مشکلات غالباً در حوزه زیرساختها از قبیل برق، گاز، تلفن و … شروع شده و تا تأمین منابع مالی و نارسایی قوانین و بروکراسی های پیچیده ادامه دارد و واحدهای کوچک و متوسط که توان زیادی ندارند را بهنوعی فلج میکند. درحالیکه SME ها سوق دادن پولهای جامعه به سمت تولید و ایجاد اشتغال را بهعنوان یک خدمت ارزنده و رسالت ملی از وظایف ذاتی خود میدانند.
اهمیت بنگاه های کوچک و متوسط برای اقتصاد و صنایع چیست و طراحی و اجرای حمایتهای حاکمیت از آنها چقدر ضروری و اجتنابناپذیر است؟
اگر بهره ای را که خود دولت و حاکمیت در حمایت از صنایع کوچک و متوسط خواهد برد را بررسی کنیم به اهمیت این صنایع هم پی خواهیم برد. به اعتقاد من اگر دولت و حاکمیت به دنبال جمعآوری سرمایههای سرگردان با هدف مقابله با تورم و سایر ناهنجاریهای اقتصادی است، اگر به دنبال تولید کالای متنوع برای تأمین نیازهای داخلی و حتی صادرات و ارزآوری و ایجاد استقلال صنعتی و اقتصادی است، اگر به دنبال تأمین قطعات یدکی و واسطهای است که اکثر صنایع گرفتار آن هستند، اگر به دنبال ایجاد اشتغال بیشتر، افزایش درآمد، رفاه و رضایتمندی بیشتر برای آحاد جامعه است و بسیاری از موارد نانوشته دیگر که وجود دارد همه و همه توسط واحدهای کوچک و متوسط امکانپذیر است و این خود از دلایل مهم برای حمایت حاکمیت از واحدهای کوچک و متوسط است.
رشد نوآوری در بنگاههای کوچک و متوسط کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصولاً برای هر ارزیابی باید آمار و ارقام وجود داشته باشد. دسترسی به آمار و ارقام درزمینهی نوآوری نیز باید از طریق نهادهایی مانند پارکهای علم و فناوری، وزارت صمت، اداره ثبت و اختراعات و غیره صورت گیرد که تفاوت در آمار اخذ شده از هرکدام از این نهادها نیز وجود دارد، اما بهطورکلی به اعتقاد بنده، رشد نوآوری در واحدهای کوچک و متوسط جدی نیست هر چند موارد معدود موفقی هم در استان مرکزی و یا سایر استانها وجود دارد، اما در حالت کلی به علت هزینه بالایی که فعالیتهای R&D برای واحدهای کوچک و متوسط دارد، این واحدها ترجیح میدهند بهنوعی ادامهدهنده تولیدات قبلی خود باشند که بهمرور زمان دچار مشکلات بازار و مسائل مالی میشوند، اما هستند تعدادی که این وضعیت را درک میکنند و با نوآوری در محصولات، خطوط تولید و ارزیابی نیازهای مشتریان، خود را در صحنه نگه میدارند، اما در مجموع با وجود مشکلات اقتصادی، تحریم، مسائل مالی و … رشد و نوآوری در بنگاههای کوچک و متوسط را خوب ارزیابی نمیکنم.
به نظر شما کارآفرینان عرصه بنگاههای کوچک و متوسط چقدر در جستجو و دریافت دانش روز شغلی هستند؟
کارآفرین اگر به معنای واقعی کارآفرین باشد، همیشه به دنبال دریافت دانش روز است. کارآفرینان از همان ابتدای شروع فعالیت یعنی از زمانی که جواز تأسیس میگیرند، میدانند که باید روزبهروز تکامل داشته و رشد کنند. در واقع یک واحد صنعتی همانند یک بچه باید رشد کند وگرنه عقب خواهد ماند و سود دهی نخواهد داشت، اما مشکلاتی که قبلاً هم عرض کردم از جمله عدم ارتباط با خارج از کشور، نبود منابع مالی کافی (زمانی یک تولیدکننده با یک میلیارد تومان سرمایه در گردش میتوانست کارخانه خود را بچرخاند، با وجود تورم و گرانی در حال حاضر این مبلغ به دهها میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است، درحالیکه سرمایه در گردش این بنگاه افزایش پیدا نکرده و لزوماً متوسل به بانکها شده و سود بانک هم بالاست و بنگاهها امکان بازپرداخت را ضعیف میبینند) این مشکلات باعث شده که تولیدکنندگان نتوانند دنبال دانش روز شغلی باشند، ولی در جمعبندی مطلب میتوان اذعان کرد که تولیدکننده و فعال صنعتی این موضوع را جزو وظایف خود میداند.
مهمترین موانع بهکارگیری فناوریهای نوین و پیشرفته در بنگاههای کوچک و متوسط کشور چیست؟
• کشور ما صاحب دانش فنی و تکنولوژی نیست و مجبوریم دانش نوین را از کشورهای صنعتی توسعهیافته و صاحب فن وارد کنیم، اما تحریم اقتصادی یکی از موانع بزرگی است که چند سالی است گریبانگیر بخش خصوصی شده، بهطوریکه کار کردن با جان کندن یکسان شده است.
• اگر به فرض دانش و فناوری را به دست آوردیم، روابط سیاسی، تجاری و بانکی مناسب برای دریافت تکنولوژی را لازم داریم، باید مبادله پول انجام شود، اما سیستم بانکی ما قادر به مبادله پول با خیلی کشورها نیست.
• فناوری هم اگر آورده شود، باید کارشناسان متخصص آن فناوری بتوانند به کشور بیایند و احساس خوبی نسبت به همکاری با ما داشته باشند که این موضوع هم وجود ندارد.
• هر نوع فناوری که بخریم و وارد کشور کنیم، باید بازار فروش آن را نیز داشته باشیم و هر محصولی که تولید مینماییم باید با یک مبلغی به فروش برسد و یک حاشیه سود هم داشته و برگشت سرمایه صورت پذیرد، اما زمانی که طرح تجاری (بیزینسپلن) را نگاه میکنیم، میبینیم باید عطایش را به لقایش ببخشیم.
در نهایت با وجود موانع بالا، باید قید بهکارگیری فناوریهای نوین و پیشرفته را بزنیم؛ چون اگر بخواهیم فناوری نوین و پیشرفته داشته باشیم باید زیرساختهای سیاسی و اقتصادی مملکت را طوری مهیا کنیم که بتوانیم با کشورهای دیگر ارتباطات خوبی در این زمینه داشته باشیم.
به نظر شما برای اینکه بنگاههای کوچک و متوسط در مسیر تحول و دستیابی به رشد چشمگیر در میانمدت و بلندمدت قرار بگیرند، چه باید کرد؟
باید شرایط عادلانه رقابت بنگاههای کوچک و متوسط در کشور ما با شرکتهای مشابه در کشورهای دیگر فراهم شود؛ یعنی تثبیت نرخ ارز، ارتباط تجاری شایسته، دسترسی به بازارهای خارجی، دسترسی به ماشینآلات روز و نوین، فناوری و تکنولوژی روز، همه باید فراهم شود و شاید شاهکلید این قضیه موضوع رفع تحریمهاست.
از طرف دیگر تولید یک عنصر انتزاعی نیست بلکه یک عنصر وابسته به خیلی مسائل دیگر از جمله: سیستم حاکمیتی، قوانین و مقررات صادره از دولت و مجلس، دانشگاهها بهعنوان مراکز رشد و توسعه نیروی انسانی، است. باید تعریفی از تولید ارائه شود که بهراحتی در میان همه دستگاههای وابسته نیاز خود را تأمین کند. همچنین ضرورت دارد علاوه بر مزیتهایی که بنگاههای کوچک و متوسط در جامعه دارند باید به موضوع پرداخت مالیات آنها نیز توجه شود. به اعتقاد من مالیات خود بهتنهایی یک نقطه ارزشمند است که اگر واحدهای کوچک و متوسط سودآور باشند با پرداخت مالیات میتوانند دولت را در مسیر اقدامات خود بسیار کمک کنند.
چنانچه به لحاظ نهادی، سازمانی و مدیریتی تجربیات موفقی در راستای عبور از چالشها و فراهمسازی زمینههای رشد و توسعه بنگاههای کوچک و متوسط صنعتی در استان مرکزی کسب شده است که میتواند برای سایر استانها نیز مفید باشد را ذکر و در مورد آن ها توضیحاتی ارائه فرمایید.
علیرغم همه مسائل و مشکلاتی که در کشور وجود دارد، میتوان گفت واحدهای موفق در استان مرکزی فراوان هستند. در استان مرکزی بیش از ۳ هزار واحد صنعتی با تولید محصولات متنوع در همه زمینهها از جمله صنایع، کشاورزی، دامداری و مرغداری، ماشینسازی، قطعات خودرو، آلیاژها، نورد و ریختهگری، ماشینآلات راهسازی و کشاورزی، واگن و … وجود دارد بهطوریکه استان مرکزی در جایی بهعنوان قطب اول و در جای دیگر قطب چهارم صنعتی کشور شناخته میشود. این وضعیت خوب بر اساس مقایسه بهطور نسبی با سایر استانهاست، نه بر اساس مقایسه با کشورهای توسعهیافته و یا درحالتوسعه و اینها شاید شعارهای دولتی است که ما نسبت به کشورهای دیگر وضعیت بسیار خوبی داریم. در شرایطی که بخش خصوصی در وسط آتش موانع و مشکلات است اعتقاد داریم اگر میخواهیم مقایسه کنیم فقط میتوانیم خودمان را با خودمان قیاس کنیم؛ برای مثال بگوییم یک بنگاه کوچک و متوسط در استان مرکزی در مقایسه با استان کرمان موفقتر است و در شرایط حال حاضر اقتصادی دستاوردها و نتایج کارش ارزشمندتر است و نمیتوانیم یک sme با چهل سال سابقه را یکتنه با یک شرکت در آلمان، انگلیس یا حتی در مالزی و سنگاپور مقایسه کنیم، چون ما شرایط مناسب آنها را برای تولید یکسان نداریم. تا زمانی که در چین، ترکیه یا کشورهای دیگر یک کالای با کیفیت تولید شود که قیمت تمام شده آن نسبت به کشور ما، کمتر باشد جاذبه خرید آن برای مشتریان داخلی بیشتر است؛ یعنی واحدهای کوچک و متوسط ما نتوانستند در رقابت با این کشورها کار جدی انجام دهند. دو موضوع عمده رقابت را رقم میزند تولید با کیفیت بیشتر همراه با قیمت تمام شده کمتر و لذا هر کسی که به بازار وارد میشود تمایل دارد با هزینه کمتر، محصول باکیفیتتری بگیرد. بازار هشتاد میلیونی ما بازار ارزشمندی است ولی تا زمانی که دیوار دور خود بکشیم همین وضع ادامه دارد. ما باید بازار هشت میلیاردی دنیا را هدفگذاری کنیم. کشور ترکیه تقریباً تمام بازارهای ما را حتی در کشورهای همسایه گرفته است قبل از اینکه ما به کشورهای حاشیه دریایخزر و حاشیه خلیجفارس ورود کنیم، ترکیه در آنجا حضور دارد، توافقهای تجاری و تعرفههای ترجیحی را در آنجا اجرا کرده است.
بهعنوان یک صنعت گر با ۴۰ سال تجربه و مسئولیتهایی که در حوزه تشکلی اتاق بازرگانی و صنعت و معدن داشتهام ادعا میکنم که توانایی تولید در شرکتهای کوچک و متوسط ما وجود دارد و محصولاتی که این شرکتها تولید میکنند میتوانند با شرکتهای صنعتی در کشورهای کره جنوبی، آلمان، ایتالیا، هلند و فرانسه که ما مشتری داریم، رقابت کنند، ولی مقادیر تولیدی و تحویلی ما به علت مشکلات حاکم بر اقتصاد کشور آنقدر نیست که بازار برای ما پایدار و ثابت بماند و در درازمدت این بازار از بین میرود.
چنانچه توضیحات تکمیلی لازم می دانید، عنوان فرمایید.
حیات و استمرار فعالیت همه واحدهای تولیدی نیازمند دانش روز است و بنگاههای کوچک و متوسط نسبت به بقیه استثنا نیستند. روند رشد و توسعه واحدهای کوچک و متوسط باید به این سمت حرکت کند که واحدهای کوچک در آینده به واحدهای متوسط و واحدهای متوسط به واحدهای بزرگ تبدیل گردند. اگر بخواهد این اتفاق رقم بخورد، باید شرایط بهنوعی تعریف شود که احساس امنیت به آینده در مدیران و سرمایهگذاران در واحدهای کوچک و متوسط بیشتر شود تا داراییها و نقدینگیها بهجای حرکت به سمت دلالی، در حوزه تولید وارد شود که از مزیتهای آن همه مردم منتفع شوند.
برای رسیدن به این هدف دولت باید به چند نکته توجه کند: ایجاد ثبات اقتصادی، کاهش تورم، پیشبینیپذیر بودن و ثبات نرخ ارز (تا بنگاههای صنعتی برای خرید مواد اولیه و تجهیزات خود بتوانند برنامهریزی کنند)، حمایت از بنگاههای کوچک و بزرگ جهت تأمین هزینههای R&D و بازاریابی بویژه برای ورود به بازارهای خارجی و ایجاد شرکتهای مدیریت صادرات جهت بازاریابی محصولات تولیدی بنگاههای کوچک و متوسط در جهت افزایش فروش و تضمین خرید محصولات آنها.