تورم نتیجه تخریب طرف عرضه اقتصاد

مترجم: محبوبه خادم نعمت اللهی

دانشجوی دکترای اقتصادسنجی دانشگاه علامه طباطبایی تهران

 

این موضوع که «زمانی که طرف عرضه ی اقتصاد را خراب می کنید، نتیجه تورم می شود» به‌وضوح روشن است، اما چهل سال از اعتقادات پول گرایان۱ می گذرد که باعث شده است مردم این موضوع ساده را نادیده بگیرند و به آن توجه نکنند.

زمانی که عرضه ی یک کالا مختل می شود؛ یعنی بهاندازهی کافی از آن کالا برای پاسخ گویی به نیازهای مردم و به عبارت بهتر تقاضای موجود وجود ندارد، قیمت افزایش می یابد و افراد فقیرتر را از بازار خارج می کند و در نتیجه، تقاضا را تا سطحی که عرضه کافی می باشد کاهش می دهد. البته افزایش در قیمت کالا به دلیل اختلال در عرضه ی آن، لزوماً باعث ایجاد تورم نمی شود؛ تورم در واقع افزایش سطح عمومی قیمت ها در اقتصاد است؛ بنابراین اگر افزایش در قیمت یک کالا با کاهش در قیمت کالاهای دیگر جبران شود، هیچ تورم اولیه ای۲ وجود نخواهد داشت، اما این موضوع به این معنا نیست که در کل اقتصاد هیچ تورمی وجود ندارد. برای مثال اگر قیمت اقلام غذایی ضروری در حال افزایش باشد، اما قیمت کیف های دستی و آیفون ها در حال کاهش باشد، افراد فقیرتر چون به دنبال اقلام ضروری اند، حتی اگر تورم اولیه صفر باشد، تورم را تجربه خواهند کرد. تأثیر ناخوشایند افزایش قیمت ها می تواند مردم را به سمتی سوق دهد که آنها ارقام تورمی رسمی که از سوی مقامات اعلام می شود را قبول نداشته باشند؛ زیرا این تورم را منطبق باتجربهی خود نمیدانند و فکر می کنند که تورم واقعی بالاتر از ارقام رسمی است که توسط دولت اعلام میشود.

زمانی که شرایط اقتصادی معمولی است، طرف عرضه ی آسیب دیده در اقتصاد لزوماً باعث ایجاد تورم می شود

زمانی که عرضه ی اقتصاد بهصورت کلی آسیب می بیند به عبارتی عرضه ی کالاها و خدمات برای پاسخ گویی به تقاضای اقتصاد ناکافی باشد، بنابراین یک افزایش در سطح قیمت ها بهناچار وجود خواهد داشت؛ به عبارتی در شرایط معمولی اقتصادی، لزوماً طرف عرضه ی آسیب دیده در اقتصاد باعث ایجاد تورم می شود.

جمله ی معروف میلتون فریدمن۳ که تورم را همیشه و همه جا یک پدیده ی پولی می داند۴، به نظر می رسد بدان معناست که تورم ناشی از آسیب طرف عرضه ی اقتصاد یا اتفاق نمی افتد و یا این که اگر اتفاق بیفتد برای مدت کوتاهی می باشد، اما به دلایلی همیشه قسمت دوم این جمله حذف می شود. عبارت کامل بهصورت زیر بیان می شود: «تورم که همیشه و همهجا یک پدیده ی پولی می باشد، بدان معناست که تنها با افزایش سریع تر مقدار پول نسبت به تولید، افزایش می یابد.»

در طول دوره ی همه گیری کرونا، دولتها و بانکهای مرکزی بین خودشان مقدار زیادی از پول در گردش را افزایش داده ا ند، بهطور همزمان به دستور دولت و یا صرفاً به دلیل کمبود تقاضا بخش های بزرگی از طرف عرضه بسته شدند چرا که مردم کمتر در جامعه حضور داشته و بیشتر در خانه ها قرنطینه شدند.

مشخص است که عرضه ی پول بسیار سریع تر از تولید افزایش یافت، درحالیکه تولید بهطور قابلملاحظهای کاهش یافت، اما هیچ تورمی وجود نداشت. در مقابل، قیمت های مصرف کننده در طول دوره ی همه گیری کرونا کاهش یافت، هر چند این موضوع تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفت. علاوه بر این، زمانی که شما اجازه ندارید در هر مکانی رانندگی کنید و یا خانه هایتان را ترک کنید، چگونه می توانستید بفهمید که قیمت بنزین به زیر یک لیره در هر لیتر رسیده است؟

علی رغم وجود یک مشوق پولی بزرگ، دوره ی همه گیری کرونا یک دوره ی تنزل قیمت ها۵ نیز به شمار میرود، اما این موضوع بدان معنا نیست که فریدمن اشتباه کرده است. تورم تقریباً در این زمان به تأخیر افتاده بود، اما غایب نبود. اکثر پول جدیدی که چاپ می شد برای این که در گردش باشد، در این زمان ذخیره شد و اکثر این پول به سمت بازارهای مالی با افزایش گسترده در قیمت ها سرازیر شد. بازارهای مالی۶ نیز همانند بازارهای کالا و خدمات عرضه و تقاضا دارند.

زمانی که اقتصاد بعد از دوره ی همه گیری کرونا بازسازی شود و تقاضایی که با وجود قرنطینه و دیگر محدودیت ها سرکوب شده بود، دوباره شکل بگیرد، غیرممکن است که در این اقتصاد، تورم وجود داشته باشد. دولت ها و بانک های مرکزی، به تقاضای مردم پاسخ می دهند، اما از طرف عرضه حمایت های لازم را به عمل نمی آورند. بسیاری از کسب وکارها که بسته شده اند، دوباره باز نمی شوند. افرادی که نجات یافته اند باید با اقدامات پیشگیرانه در برابر بیماری کرونا از خود محافظت کنند که این کار، هزینه های آن ها را بالا می برد. بسیاری از افراد مذکور، نیروی کار ندارند زیرا که نیروی کار آن ها، شغل های جدید را در دوره ی همه گیری کرونا در بخش های در حال رشد مانند مراقبت های بهداشتی قبول می کنند یا این که کار خود را به دلیل ترس از سرایت بیماری ترک می کنند. در نتیجه، اختلالات شدید در شبکه های حمل ونقل و نیز کشتی رانی شکل می گیرد و قیمت کالاهایی مانند الوار بالا می رود.

برای اقتصادهای مختلف خوب است که یک دوره از تورم بالا را داشته باشند بعد از این که یک شوک شدید تنزل قیمت به آن اقتصادها وارد می شود.

اکثر ما به تورم بهعنوان یک شیطان ترسناک نگاه می کنیم که باید در همه ی هزینه ها از آن اجتناب شود، درحالیکه برای اقتصادها خوب است که یک دوره از تورم بالا را داشته باشند بعد از این که یک شوک شدید تنزل قیمت به آن اقتصادها وارد می شود و اقتصاد سریعاً بهبود می یابد. تورم میزان تغییر در قیمت ها است و زمانی که قیمت ها سریعاً از پایین ترین حد به بالاترین حد می رسند، نرخ تورم می تواند بسیار بالا باشد. این مورد، اثر پایه۷ نام دارد و برای مدت کوتاهی اتفاق می افتد و باید چنین تورمی توسط بانک های مرکزی و روزنامه نگاران نادیده گرفته شود. گاهی اوقات، قیمت ها قبل از بازگشت به سطح پایین اولیه ی خود، اندکی بالاتر از حد می روند که قبل از کاهش قیمت غیرعادی است و باید نادیده گرفته شود.

گاهی اوقات تقاضا از عرضه بیشتر می شود زمانی که طرف عرضه با یک شوک ضعیف می شود و مازاد تقاضا، سرمایه گذاری در کسب وکار را تشویق می کند که برای بهبود طرف عرضه ی اقتصاد ضروری می باشد و در نهایت، افزایش نرخ های بهره برای پایین آوردن تورم هنگام آسیب دیدن طرف عرضه، سرمایه گذاری در کسب وکار را محدود می کند که یک سیاست اشتباه می باشد؛ بنابراین بهتر است که مردم در برابر تورم بالاتر طاقت بیاورند و سیاست هایی وضع شود که به بهبود طرف عرضه ی اقتصاد از طریق کاهش مالیات ها و نیز کاهش محدودیت ها و قوانین برای کسب وکارهای کوچک کمک کند.

تورم اخیر در انگلستان، با افزایش محدودیت ها برای تجارت، کساد بازار نیروی کار به دلیل محدودیت های مهاجرت و نرخ ارز کاهش یافته شکل گرفته و بر خلاف تورم ناشی از همه گیری کرونا، اثرات آن ها بی خطر و یا کوتاه مدت نیستند که این نوع تورم، برکسیت۸ نامیده می شود.

تورم موجود روز به روز شدیدتر می شود و در این زمان جنگ بین تولید کننده ی اصلی سوخت های فسیلی و یکی از بزرگ ترین صادرکنندگان اقلام غذایی اصلی در جهان شکل می گیرد درحالیکه عرضه ی گاز و حبوبات در حال حاضر بهطورجدی کاهش یافته و قیمت ها سریع افزایش می یابند. هم چنین، تحریم های غرب علیه روسیه، زنجیره های عرضه را در سطح جهانی مختل کرده است و اگرچه انگلیس بهطور مستقیم در جنگ درگیر نمی باشد، تحت تأثیر قرار گرفته و با قیمت های بالاتر انرژی، قیمت های بالاتر سوخت ها و قیمت های بالاتر مواد غذایی و دیگر اقلام مصرفی مواجه شده است.

علاوه بر این، محصولی که هدف تولید آن، منفجر کردن کشور دیگر است اساساً نامولد می باشد. برای مثال، برنامه ی دولت انگلیس برای افزایش هزینه های دفاعی که امنیت ملی را بهبود دهد و می توانست حتی کسری تجاری خیلی بزرگ را کاهش دهد تا حدی که انگلیس، تسلیحات خود را به کشورهای مرزی ناتو۹ بفروشد، هیچ کاری برای کمک به عرضه ی کالاها و خدمات برای برآورد تقاضا انجام نداده است. جان مینارد کینز۱۰ در کتاب خود در سال ۱۹۴۰ درباره چگونگی پرداخت هزینه های یک جنگ می گوید: زمانی که جمعیت غیرنظامی بهطور کامل در تولید کالاهایی که هیچ کس توان خرید آن را ندارد به کار گرفته می شود، تورم بهناچار بالا می رود و جنگ ها نمونه ی بارز تورمی هستند و تورم را به وجود می آورند.

بسیاری از مردم، تورم امروز را با دهه ی ۱۹۷۰ مقایسه می کنند و شباهت هایی بین این دو دوره مانند جنگ می یابند.

بسیاری از مردم، تورم امروز را با دهه ی ۱۹۷۰ مقایسه می کنند و شباهت هایی بین این دو دوره مانند جنگ می یابند. برای مثال، افزایش ناگهانی زیاد در قیمت نفت در سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ به علت جنگ ها در خاورمیانه رخ داد و هزینه های آمریکا برای جنگ با ویتنام، تورم را ایجاد کرد که این کار نیکسون۱۱ رئیسجمهور را مجبور کرد که سیستم استاندارد طلا را موقتاً کنار بگذارد و این در حالی بود که در دهه ی ۱۹۷۰، اتحادیه های قوی نبود و هیچ علامتی از مارپیچ قیمت-دستمزد۱۲ وجود نداشت. بااینوجود، دولت ها مجبور شدند که درآمدهای خانوار را قطع کنند.

مشکل اصلی در این زمان، وجود عقاید اقتصادی رایج است. برای مثال، دارندگان بانک مرکزی امروزه تصور می کنند که تعدیل اهرم های پولی همیشه و هر جا، تورم را کنترل می کنند و طرفداران سیاست مالی نیز اعتقاد دارند که افزایش مالیات ها و کاهش مخارج دولت همیشه و هر جا، تورم را کنترل می کنند، اما زمانی که مشکل اصلی، طرف عرضه ی اقتصاد است که آسیبدیده و دائم با شوک های منفی ضربه می بیند، افزایش نرخ های بهره، افزایش مالیات ها و نیز کاهش مخارج دولت فقط مشکل را روزبهروز بدتر می کند و بانک های مرکزی می خواهند این مشکل را رفع کنند.

دولت ها و بانک های مرکزی باید برای حفظ طرف عرضه ی اقتصاد در برابر شوک ها تلاش کنند.

دولت ها نیاز به سیاست هایی دارند که سرمایه گذاری در کسب وکار را تشویق کنند و باعث توسعه ی مهارت ها و نیز رشد بهره وری شوند و هم چنین، با همکاری با هم موانع تجارت را برطرف کنند و اختلالاتی که به علت بحران جنگ به وجود آمده توسط دولت انگلیس ناشی از شورش و رفتار طرفدار عدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر است، به حداقل برسانند. علاوه بر این، سیاست های پول گراها از جمله گفته ی فریدمن نیاز است مدنظر قرار گیرد. می توان سخن کوتاه و مؤثر فریدمن را بهصورت زیر بازنویسی کرد:

تورم همیشه و در همه‌جا یک مشکل طرف عرضه است و می تواند با افزایش سریع تر در تولید نسبت به تقاضا رفع شود.

حال بهترین زمان برای الگوی اقتصادی جدید آن است که به طرف عرضه ی اقتصاد توجه کند و به بازسازی طرف عرضه بپردازد.

توضیح مفاهیم:

۱) طرف عرضه (supply side): برای حل مشکلات اقتصادی، نباید به طرف تقاضای مؤثر در اقتصاد توجه داشت بلکه باید به طرف عرضه توجه کرد. مثلاً برای علاج کمبود کالا در بازار باید کوشید که با افزایش تولید یا واردات به حجم عرضه کالا اضافه کرد. هم چنین می توان با کاهش نرخ مالیات، تولید را تشویق کرد.

۲) کاهش قیمت (Deflation): کاهش در مقدار پول یک کشور که کاهش قیمت ها و توقف در افزایش قیمت ها را به دنبال دارد.

۳) اقتصاد طرف عرضه (supply side economics): اقتصاد طرف عرضه، ایده ای است که بیان می کند اگر دولت، مالیات ها را کاهش دهد، تولیدکنندگان قادر هستند که کالاهای بیشتری را تولید کنند و این حالت وضعیت اقتصادی یک کشور را بهبود می دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *