الگوی عمل مناطق شهری به عنوان قطب توسعه در کشورهای پیشرو

دکتر علی‌اصغر عبدالهی

عضو هیئت علمی گروه جغرافیا دانشگاه شهید باهنر کرمان

امروزه بسياری از كارشناسان برنامه‌ریزی و نظریه‌پردازان علوم منطقه‌ای پذیرفته‌اند كه علاوه بر روستا و شهر، منطقه شهری نيز به يک فرم جديد اسکان بشر تبديل شده است. منطقه شهري تفاوت‌های عمده ساختاری و عملکردی با روستا و شهر دارد. اين مناطق از توان نهفته‌ای برخوردارند که بروز آن مشروط به شناخت و تعيين صحيح محدوده منطقه شهری و سپس برنامه‌ریزی و مديريت متناسب برای آن‌هاست. نظریه‌پردازان علوم منطقه‌ای پذیرفته‌اند كه علاوه بر روستا و شهر، منطقه‌های شهری نيز به فرم جديدی از سکونتگاه‌ها بدل شده‌اند که تفاوت‌های ساختاری و عملکردی با روستا و شهر دارند و به همين جهت رويکردهای متناسب با شرايط خود را طلب می‌کنند.

اين مناطق با استفاده از پتانسیل‌های ذاتی و ارتباطی خود از امکان زيادی برای باز توزیع و تکثير مؤلفه‌های توسعه برخوردارند. توان نهفته‌ای که عملی شدن آن در گام نخست، در گرو شناخت و تعيين صحيح محدوده منطقه شهری و سپس برنامه‌ریزی و اعمال مديريت متناسب برای آن است. بنابراين آنچه که می‌تواند روند برنامه‌ریزی و مديريت مطلوب منطقه‌های شهری را تسهيل کند، ارائه تعريفی مناسب از اين مجموعه‌ها و نيز دستيابی به معيارها، شاخص‌ها و روش‌های تبيين و تعيين محدوده‌های مورد عمل آن‌هاست.

تعاريف و مفاهيم پيرامون منطقه شهری

 اصطلاح منطقه شهری برای نخستين بار توسط «مايلز رايت» مطرح شد. به اعتقاد او منطقه شهری بر مناطق با توسعه پيوسته دلالت دارد که ماهيت اصلی آن عبارت است از يک مکان مرکزی بسيار گسترده که تأثير قابل توجهی بر سکونتگاه‌های کوچک‌تر دارد. از ديگر محققان امور منطقه شهری می‌توان به «پيرژرژ» جغرافيدان فرانسوی اشاره کرد که از ديدگاه او شهر در رابطه با حومه‌های خود، منطقه شهری را به وجود می‌آورد و منطقه شهری که به وسيله اقمار شهرها محاط می‌شود، در مرکز بافت شبکه شهری همکار يا پيوسته شهر قرار می‌گیرد. تعريف ژرژ، از منطقه شهری گرچه روشن و جامع است، اما به‌طور دقيق نمی‌توان مرز مشخصی بر آن تبيين کرد. چرا که منطقه شهری با رشد شتاب آلود خود پيوسته حوزه‌های پيرامون را می‌بلعد و بر مرز جغرافيايی خود فشار می‌آورد. در نتيجه حومه‌های جديدي را در فضای دورتری به وجود می‌آورد. بر اين اساس مرز جغرافيايی منطقه شهری حالت ايستا ندارد، بلکه همواره ويژگی پويا دارد. در يک جمع‌بندی کلی می‌توان تعريف زير که به‌نوعی تلفيق و ترکيبی دقيق از تمام دیدگاه‌هاست را ارائه داد: «منطقه شهری محدوده‌ای است جغرافيايی متشکل از يک شهر مرکزی (شهر بزرگ و سکونتگاه‌های پيرامونی آن) نقاط شهری و روستايی که با شهر مرکزی يکپارچگی اقتصادی و اجتماعی بالايی دارند.» با قبول تعريف ارائه شده، وجود يک شهر مرکزی (هسته) و حوزه‌های پيرامونی آن و از سوی ديگر وجود ارتباطات عملکردی قوی ميان حوزه و پيرامون از شاخصه‌های اصلی شکل‌گیری و توسعه يک منطقه شهری است.

فصل نامه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کرمان- نشریه سپهر اقتصاد- الگوی عمل مناطق شهری به عنوان قطب توسعه در کشورهای پیشرو- آريالای علی‌اصغر عبدالهی

در يک دسته‌بندی کلی، خاستگاه نظریه‌های منطقه شهری را می‌توان در دیدگاه‌ها و نظریه‌های کلان توسعه ناموزون جستجو کرد. با اتکا به اين نظریه‌ها می‌توان به مبنای پيدايش منطقه شهری و ویژگی‌ها و مشخصات شهر مرکزی پی برد. اين دسته از نظريات، «نظریه‌ها و دیدگاه‌های پایه‌ای در شکل‌گیری مناطق شهری» نام‌گذاری شده‌اند. دسته دوم نظريات، به بررسی روابط عملکردی هسته و پيرامون اختصاص دارند که با نام «نظریه‌های تبیین‌کننده روابط عملکردی هسته و پيرامون در مناطق شهری» مورد بررسی قرار گرفته‌اند. نظریه‌ها و دیدگاه‌های پایه‌ای در شکل‌گیری مناطق شهری در مهروموم‌های پس از پايان جنگ جهانی دوم، مفهوم و درک جديدی از توسعه در جهان انتشار يافت که توسعه را به‌مثابه رشد اقتصادی می‌دانست. تقليل سطح توسعه در حد رشد اقتصادی توسط برخی اقتصاددانان که برای نخستين بار توسط «آرتورلوئيس» مطرح شد، به بسط اين ايده کمک كرد. به دنبال بسط و گسترش ايده توسعه بر پايه رشد اقتصادی، «فرانسوا پرو» نظريه معروف خود را با عنوان نظريه قطب رشد ارائه کرد. در اين نظريه عنوان می‌شود که توسعه در سطح مناطق از کمبود سرمايه و فقدان فناوری بيش از ديگر عوامل رنج می‌برد، پس بايد با ايجاد امتيازاتی، زمينه ورود و گسترش سرمايه و فناوری به محل را آسان کرد. همچنين بر پايه اثرات فزاينده و رشد القايی بخش پيشاهنگ، می‌توان به پخش رشد در محل اميدوار بود و سپس در انتشار نوآوری‌ها و شروع مرکزگريزی فعالیت‌هایی که به حد بلوغ خود در قطب رشد رسیده‌اند، به پخش رشد نظام شهری و به سراسر منطقه اميد داشت. از نظر «بودويل» نيز، اجتماع مجموعه‌ای از فعالیت‌ها به دور رشته‌ای از فعالیت‌های پيشرو، مبنای پيدايش منطقه شهری است. مدل فضايی مرکز – پيرامون که توسط «جان فريدمن» ارائه شده به نحوه توسعه منطقه شهری در قالب چهار مرحله می‌پردازد؛ مرحله پيش‌صنعتی: ساختارهای توليدی و سنتی ابتدایی‌اند و مراکز پراکنده، مجزا و منفک در فضا ديده می‌شوند، مرحله انتقالی: دوره گذار از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی و تسلط يک شهر مرکزی بر کل اقتصاد ملی، مرحله صنعتی شدن: انتقال تدريجی از شرايط مرکز- پيرامون و ايجاد مراکز ديگر در تعامل با مرکز اصلی، مرحله بلوغ: سازمان یکپارچه‌ای از فضا بر اثر تجمع شهرهايی با سلسله مراتب مشخص و روابط عملکردی و فيزيکی بسيار نزديک و هم پيوند در سطح منطقه.

فصل نامه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کرمان- نشریه سپهر اقتصاد- الگوی عمل مناطق شهری به عنوان قطب توسعه در کشورهای پیشرو- آريالای علی‌اصغر عبدالهی

«دنيس راندينلی» از نظریه‌پردازانی است که در تحليل روابط شهر و روستا، بحث سلسله مراتب را به ميان می‌کشد. راندینلی نظريه خود را بر مبنای عدم تمرکز سرمایه‌گذاری‌ها در سکونتگاه‌های انسانی با تأکيد بر «استراتژی توسعه بر محور شهــر» در تأمين حداقل شرايط برای مردم روستايی قرار می‌دهد که آن‌ها را قــادر می‌سازد تا جوامع روستايی خود را به توسعه اجتماعی – اقتصادی برسانند. راندينلی در نظريه خود به مفهوم برخورد وابستگی‌ها نيز اهميت می‌دهد و اين وابستگی‌ها را بين حوزه‌های روستايی با شهرهای کوچک و بين شهرهای کوچک با شهرهای بزرگ الزام می‌داند و اين تعامل فضايی و اجتماعی – اقتصادی را پـايگاه اصلی در امـــر توسعه قلمــداد می‌کند.

«ارنست برگس» از نظریه‌پردازانی است که ساخت اکولوژيک شهرها را در قالب دواير متحدالمرکز بيان می‌کند. دايره اول، مرکز تجارت شهر، فعالیت‌های اجتماعی و اداری است، دايره دوم، از واحدهای مسکونی، صنايع سبک و منطقه آلونک‌نشین تشکيل می‌شود، دايره سوم، محل سکونت کارمندان و کارگران کارخانه‌هاست، دايره چهارم، محل سکونت طبقه ممتاز، مرفه يا متوسط شهری است و دايره پنجم، شامل حومه‌های خوابگاهی و شهرک‌هایی است که ساکنان آن در طول روز به محل اشتغال خود در شهر می‌روند و عصرها به آن باز می‌گردند. پس از مطرح شدن ساخت دواير متحدالمرکز برگس، يکی از محققان به نام «همر هويت» با ژرف‌نگری ویژه‌ای نظريه وی را تجزيه و تحليل کرد و با استفاده از آن، نظريه جديدی را به نام «ساخت قطاعی شهر» مطرح ساخت. او معتقد است برخلاف نظريه ارنست برگس شهرها نمی‌توانند برای هميشه حالت دایره‌ای شکل بودن مناطق داخلی خود را حفظ کنند، بلکه حالت قطاعی بيش از دایره‌ای زمينه مساعدی برای توسعه به دست می‌آورد. پس از طرح نظريه «همرهويت»، نظريه «چنسی هريس وادوارد اولمن» در رابطه با ساخت فضايی و ابعاد کالبدی يک منطقه شهری، مورد بررسی قرار می‌گیرد. هريس و اولمن با استفاده از نظریه‌های مناطق دایره‌ای شکل ارنست برگس و ساخت قطاعی همرهويت به تنظيم و ارائه نظريه تازه‌ای توفيق يافتند که در جغرافيای شهری با عنوان «ساخت چندهسته‌ای» معروف است. اين دو جغرافيدان عقيده دارند استفاده از زمین‌های شهر، اغلب در اطراف چند هسته مستقل شهری ظاهر می‌شود نه در کناره‌های يک هسته يا يک مرکز معين. در اين نظريه هسته و مرکز به عواملی اطلاق می‌شود که در اطراف آن امکان توسعه شهر وجود دارد.

فصل نامه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کرمان- نشریه سپهر اقتصاد- الگوی عمل مناطق شهری به عنوان قطب توسعه در کشورهای پیشرو- آريالای علی‌اصغر عبدالهی

مفهوم قطب‌های توسعه در برنامه‌ریزی منطقه‌ای

توجه برنامه‌ریزان معمولاً به رهیافت شهر محور (Based Approach – Urban) در برنامه‌ریزی توسعه ملی است که طرح‌های توسعه منطقه‌ای و برنامه جمعی‌سازی شده منطقه‌ای برای به دست آوردن برنامه ملی مورد استفاده قرار گرفته و اهداف به دست آمده از این روش با اهداف ملی مقایسه می‌شود که در صورت اختلاف آن‌ها‌، نیاز به تغییر در هر دو یا یکی از آن‌هاست (تغییر در اهداف ملی یا تغییر در ساختار شهری برنامه‌ریزی شده). این‌گونه تفکر در مراکز بزرگ کشورهای مالزی، اندونزی، تایلند، فیلیپین، کره‌جنوبی، برزیل، مکزیک، نیجریه، نیجر و سایر کشورهایی که با اختلافات منطقه‌ای جدی مواجه‌اند به کار رفته است. پشتوانه این تفکر‌، یک الگوی ساده است که توسط فرانسوا پرو ارائه شده است. فرانسوا پرو در ارائه اولیه مفهوم قطب‌های رشد (Poles de Croissance) معتقد است که رشد به‌صورت یکنواخت در طول بخش‌های یک اقتصاد منتشر نمی‌شود، بلکه بخش‌های خاص در برخی مراکز (Places) متمرکز هستند و بنابراین رشد در مراکز خاصی متمرکز می‌شود. از زمان انقلاب صنعتی تاکنون‌، سهم زیادی از این بخش‌های پیشرو (Leading Sectors) در شهرها مشاهده شده‌اند و با گذشت زمان‌، در شهرهای بزرگ قابل مشاهده بوده‌اند. برخی از این بخش‌های پیشرو دارای آثار انتشار روی افزایش درآمد و اشتغال در برخی مناطق بزرگ‌تر بوده‌اند. این عوامل به‌عنوان عوامل جلوبرنده یا پیشگام (Propulsive) نامیده می‌شوند. جمع شدن معنی‌دار عوامل جلوبرنده، تشکیل یک قطب رشد را می‌دهند که به‌عنوان تولیدکننده رشد در کل مناطق هستند. نتیجه سیاستی از این امر آن است که اگر منطقه‌ای عقب‌مانده (Retarded) است، باید ناشی از عدم وجود یک قطب رشد در آنجا باشد و اگر عوامل بازار باعث ایجاد چنین قطبی نمی‌شوند‌، باید یک قطب در آنجا با دخالت مثبت دولت ایجاد شود. این نتیجه را برای سطح ملی نیز می‌توان در نظر گرفت یعنی اگر ملتی کمتر توسعه‌یافته است‌، از فقدان یک سیستم مناسب قطب‌های توسعه و مراکز رشد برخوردار است و اگر به نظر برسد که بازار منجر به ایجاد یک سلسله مراتب شهری که باعث ایجاد توسعه مطلوب منطقه‌ای و ملی شود، نخواهد شد‌، این سطح‌بندی باید توسط سیاست‌گذاری به وجود آید. البته این نتیجه‌گیری‌های سیاستی‌، بسیار ساده‌سازی شده هستند و فرانسوا پرو خودش هرگز چنین توصیه‌های سیاستی را به این شکل کاملاً ساده ارائه نکرده است.

مناطق شهر-بنیاد در مطالعات شهری و منطقه‌ای

تا پیش از آغاز قرن بیستم، استفاده از دو مفهوم شهر و روستا و در معدودی موارد، کلان‌شهر می‌توانست برای تشریح اشکال توسعه فضایی و سکونتی موجود آن زمان کافی باشد، اما توسعه و گسترش شهرنشینی قرن بیستمی در دو مقیاس خرد و کلان موجب شکل‌گیری پدیده‌های نوینی در سازمان فضایی سرزمین شد. به‌تبع شکل‌گیری این پدیده‌های فضایی، اندیشمندان علوم مرتبط نیز البته با تأخیر شروع به مفهوم‌سازی‌هایی برای پدیده‌های نوظهور کردند. بازتاب تحولات فضایی در مقیاس خرد را می‌توان در ساخت مفاهیمی چون شهرهای جدید، حومه‌نشینی و پراکنده رویی شهری و اخیرتر شهر – اقماری، شهرـ فن‌ها، اگزوپلیس‌ها، سکونتگاه‌های فرا- شهری لبه‌ها سراغ گرفت که همگی در طول قرن بیستم و در هاله شهری- روستایی شهرها و کلان‌شهرهای کشورهای توسعه‌یافته و یا درحال‌توسعه شکل گرفتند. بازتاب دسته دوم تحولات فضایی (پدیده‌های مقیاس کلان) را می‌توان در ساخت و پرداخت مجموعه دیگری از مفاهیم مرتبط دریافت که به‌نوعی از گسترش شهر یا کلان‌شهر اولیه، به هم پیوستن شهرها و نواحی شهری مستقل هم‌جوار و یا در تعامل کارکردی نواحی شهری و روستایی به لحاظ کالبدی مجزا از هم شکل گرفتند. مفاهیمی مانند کلان‌شهر، منظومه شهری، ناحیه کلان‌شهری، شهر _ منطقه، زنجیره شهری یا مگالوپلیس، ابرشهر، ابرشهر _ منطقه، منطقه شهری عملکردی، تجمع شهری، منطقه کلان‌شهری، منطقه شهری چندهسته‌ای و… از جمله پدیده‌های فضایی مقیاس کلان و مفاهیم مبین آن‌ها است. بخش عمده این مفاهیم حاصل اندیشه اندیشمندان حوزه علوم جغرافیایی و منطقه‌ای است. شاید بتوان نوعی رابطه تولیدی بین این دو دسته پدیده‌ها و مفاهیم خرد و کلان نشان داد. تحولات فضایی مقیاس خرد موجد و مولد شکل‌گیری پدیده‌ها و مفاهیم مقیاس کلان هستند؛ به عبارت دیگر رها شدن شهر و یا کلان‌شهر سنتی از حصار شهر مرکزی و سرریز توسعه در شکل نقاط سکونتی، خرید، کار و تفریح به هاله روستایی – شهری، توسعه انواع اشکال سکونتی حومه‌ای در قالب شهرهای اقماری و اخیرتر شهرـ لبه‌ها و سکونتگاه‌های فرا- شهری در آن، زمینه‌ساز شکل‌گیری پدیده‌های جدیدی در سازمان فضایی سرزمین گشت که پیش‌تر قابل تعریف نبود. این دسته پدیده‌ها و هویت منطقه‌ای کلان، حاصل رشد و تحول در اندازه شهر مرکزی، پیوستگی کالبدی شهرهای هم‌جوار مستقل و یا تعامل کارکردی مفاهیم دسته اول به شمار می‌آیند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *